دوازدهمین جلسه از دور هجدهم کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر بهنام، نگهبانی آقای مهندس و دبیری دکتر محسن با دستور جلسه 《کمک کنگره به من، خدمت من به کنگره 》 در روز جمعه 20 دی ماه 1398 ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان آقای مهندس:
این دستور جلسه میگوید: هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ تمام هستی، تمام جامدات، حیوانات، گیاهان همه مشغول کار هستند؛ هیچکدام بیکار نیستند: هرکدام به یک دلیلی خلق شدهاند و عهدهدار یک وظیفه هستند و همه در حال تولید کردند هستند. اگر انسان هم بنده خداست، یعنی انسان هم باید در این تشکیلات کار کند، در این سیستم خلقت کار کند و وظیفهای بر عهده او نهاده شده است. چون کل هستی یک کارخانهای است که همه ما، کارگرهای این کارخانه هستیم؛ از پشه و مگس و میکروب و لاشخور بگیر تا گیاهان و غیره، همه مشغول کار هستند. این سیستم و کارخانه باید کار کند؛ مثلاً گیاهان روزها اکسیژن تولید میکنند و شبها گازکربنیک تولد میکنند و هرکدام از اینها یک وظیفهای بر عهده دارند.
این دستور جلسه گذاشته شده که هرکسی باید ببیند در کنگره چهکار کرده است و چه داده و چه گرفته! چون بعد از یک مدتی تبدیل به یک انسانهای مدعی و طلبکار میشویم؛ درصورتیکه یک مصرفکنندهای هستیم که بدرد نمیخوریم. بعضی انسانها تبدیل به مصرفکنندههای بیمصرف میشوند؛ یعنی همهچیز مصرف میکنند و به درد هیچچیز نمیخورند. حتی یک بوته بیابانی در کویر، کلی ارزش دارد. چون باعث جلوگیری از ورود شن و ماسهها به شهرها میشود. یک میکروب باعث پیشرفت کلی از انسانها میشود و اگر نباشد، انسان ارزش سلامتی را نمیداند و خیلی مطالب دیگر. پس هرکدام یک وظیفهای بر عهده دارند. پس من باید بدونم در کنگره چکار میکنم؟ طلبکارم؟ این خوب نیست و آن خوب نیست و من انتقاد دارم و من پیشنهاد دارم و فلان؛ باید نشست و حساب کرد که کنگره به تو چه داده و تو به کنگره چه دادی؟ فرزند در خانه از پدر طلبکاره، از مادر طلبکاره و کلی غر میزند؛ باید به فرزند حالی کرد که تو چکار کردی؟! پدر مادر برای تو چه کردند و تو برای آنها چه کردی؟! همسر برای تو چه کرد، تو برای همسر چکار کردی؟! کنگره برای تو چه کرد و تو برای کنگره چه کردی؟
این دستور جلسه برای این است که: کنگره برای من چه کرد و من برای کنگره چه کردم؟! یعنی هر نفری که مشارکت میکند باید خودش را مثال بزند؛ حالا اینجا لژیون پزشکان است و من خیلی به شماها فشار نمیآورم و میبینم بعضیها میآیند و میروند و هیچ مطالعهای ندارند و سی دی گوش نمیدهند؛ خودتان ضرر میکنید. فقط یک آمدن و رفتن به اینجا که فایدهای ندارد. این هست که باید ببینیم چهکار کردیم؟! همه ما باید تکتک صحبت کنیم و مشارکت کنیم و در بین مشارکتها، درصد پایینی قابلقبول بود و بقیه خارج از موضوع صحبت شد. من دژاکام بهعنوان یک شخص باید بگویم برای کنگره چه کردم؟ من اگر بخواهم خودم را بهعنوان کسی که خالق کنگره هست و بنیان کنگره هستم و خالق متد D.S.T و نقشه و ساختار کنگره را بنا نهادم و جهانبینی نوشتم را و هنوز هم در حال نوشتم هستم و هرروز از صبح تا شب در حال نوشتن هستم را مثال بزنم، خود من بااینوجود هنوز نتوانستم کاری که کنگره در حق من انجام داده را در حد 5 درصد من در حق کنگره انجام دهم؛ یعنی خود من شخصاً کلی به کنگره بدهکارم. من یک آدمی بودم که اصلاً نویسندگی بلد نبودم، نویسنده شدم؛ آشپزی بلد نبودم، آشپز شدم؛ سخنرانی بلد نبودم، سخنران شدم؛ و خیلی مطالب دیگر. شخصیت آنچنانی نداشتم، دارای شخصیت آنچنانی شدم؛ آدمها را نمیشناختم و آنها نیز من را نمیشناختند؛ وقتی من خودم را مقایسه میکنم، میبینم کنگره آن چیزهایی که به من داده را نتوانستم جبران کنم. هرکدام از ما، همه همینطور هستیم؛ باید ببینیم این سیستم به ما چه داده و در مقابل ما به این سیستم چه دادیم؟!
پس این دستور جلسه برای این است که بچهها بیایند بعد از مدتی این را حساب کنند که بعدها تبدیل به انسانهای پرمدعا نشوند. اینها را باید روشن کنیم. بعضی از ما آدمها خیلی چیزها را نمیدانیم. من الان داشتم با خودم فکر میکردم به یک مسئله بسیار ساده که در حال حاضر حدود 8 سال است که در این سالن نشستیم، همیشه هم من اینجا مینشینم و همیشه هم کلی سرد هست و من سردم میشود، در ظرف این چند سال به فکرم نرسید که یک پرده اینجا نصب کنیم که ورود سرما را بگیرد؛ یکچیز خیلی ساده و پیشپاافتاده به فکر هیچکدام از ما نرسید که اگر یک پرده اینجا نصب کنیم، این مشکل حل میشود و امروز دیدیم که با نصب این پرده مشکل حدود 80 درصد حل شد. حالا بقیه کارهای زندگی هم همین است؛ در زندگی بعضی مشکلات اینچنینی هست که اگر یکذره فکر کنیم، مسئله حل میشود؛ ولی همین یکذره فکر گاهی سالها طول میکشد. درست مثل مثال میمون که در وادیها نوشتم، وقتی میخواهند میمون را شکار کنند، در درخت سوراخی ایجاد میکنند و درون آن موز میگذارند که میمون دستش را داخل آن کند و وقتی این کار را کرد و موز را در مشتش گرفت، دیگر دستش از درخت بیرون نمیآید و گیر میکند و در همان حال میماند تا شکارچی برسد و میمون را بگیرد؛ به فکر میمون نمیرسد که اگر دستش را باز کند و موز را رها کند، خودش نیز رها میشود. همین موضوع ساده ممکن است هزاران هزار سال طول بکشد تا بفهمد. دقیقاً مثل این پرده که ما نصب کردیم 8 سال طول کشید تا بفهمیم. در مورد اعتیاد هم همینطور است؛ یکسری مشکلات در سطح جامعه برای افراد معتاد وجود داشت و مثل این مسئله میمون و یا پرده، کسی نبود که فکر کند و بگوید میشود کاری برای اینها کرد؛ یک راهحلی میتواند باشد.
در حال حاضر، کلینیکهایی که پیام کنگره را گرفتند و سی دی گوش دادند و عمل کردند، کلینیکهای آنها شلوغ شده؛ همه تبدیل به کنگره شدهاند. الآن دیگر یک لژیون جوابگوی آنها نیست؛ من با دکتر احمد از شعبه اراک صحبت میکردم، میگفت ما دو لژیون داریم و یک همسفران داریم و تازه واردین داریم ولی باز فضا کم داریم. این باعث خوشحالی است و هر پزشکی دوست دارد که بیمارش خوب شود؛ حتی اگر پزشک پولکی باشد، باز آرزوی قلبی اوست که بیمارش خوب شود. پس وقتی بیمار خوب نشود، پزشک نیز مأیوس میشود و حالش بد میشود و احساس خستگی و افسردگی میکند. الآن پزشکانی چون خانم فرشته و خانم اعظم که لژیون تشکیل دادند، شارژ شدند چون مراجعهکنندههای اینها به نتیجه میرسند و من امیدوارم تمامی کلینیکها به این نکته توجه کنند و روی آن کار کنند و اگر هم اولش جواب نگرفتند، صبر و تحمل کنند تا به نتیجه برسند.
کلینیکها حتماً مسائل مادی را موردتوجه قرار دهند، نیاز نیست مثل کنگره باشند؛ بعضی از عزیزان گفتند ما در کلینیک مثل کنگره از مریضها پول نمیگیریم من گفتم اشتباه میکنید؛ شما باید حتماً پولتان را بگیرید و خدماتی که انجام میدهید میبایست حقالزحمه آن را بگیرید. امیدوارم این دستور جلساتی که قرار میدهیم را بتوانیم روی آن تمرکز کنیم و خوب کار کنیم و بررسی کنیم و در تمام سطوح زندگی پیاده کنیم؛ افراد را مورد قضاوت قرار ندهیم، ممکن است یک نفر هزار خوبی به ما کرده باشد ولی در مقابل یک بدی او، ما فوراً قهر میکنیم و نقدش میکنیم و قطع رابطه میکنیم. درصورتیکه باید ببینیم او به تو چه داده و تو به او چه دادی! هزار خوبی کرده حالا یک بدی نباید همه آن خوبیها را پاک کند. این دستور جلسه این را به ما آموزش میدهد که باید همیشه کلاهمان را قاضی کنیم که چی دادیم چی گرفتیم و در کجای کار قرار داریم؟! با دستور جلسات کنگره باعث میشود صلح برقرار شود، آرامش و آسایش برقرار شود؛ همه میفهمند جایگاهشان کجاست و به زبان بیزبانی میفهمند که خدمات رایگان میگیرند و به درمان میرسند و به خاطر همین است که بعد از درمان، به خدمت کردن به دیگران روی میآورند و اگر کمک مالی نیاز باشد، به کنگره کمک میکنند، زمین میدهند. وقتی خوب روشنش کردیم و فهمید که کجا قرار دارد، قطعاً به دیگران کمک خواهد کرد. امیدوارم این مسئله هم در کلینیکها موردتوجه قرار بگیرد. ما میخواهیم کلینیکهایی که بیش از 4 سال با کنگره همکاری داشتند، جلسه تودیع برگزار کنیم که بتوانیم کلینیکهای جدیدی را وارد کنگره کنیم و هر کلینیک 4 سال 5 سال با کنگره کار کند و بتواند راه و رسم کنگره را یاد بگیرد و برود برای خودش کنگرهای باشد؛ حتی بعضی از مریضهای کلینیکها در امتحان کمک راهنمایی قبول شدند، کمک راهنمای تازه واردین هم قبول شدند و این کلینیکها به ما ثابت میکند که این خود متد D.S.T است که به درمان میرساند نه دژاکام؛ اینکه دژاکام یک شخصیت کاریزماتیکی است و فقط خودش میتواند، نه اینطور نیست. ما برنامه کنگره را هرکجا اجرا کنیم، مریضها به درمان میرسند و این کاملاً علمی است و میتوانیم اجرا کنیم.
گزارش در دست تکمیل است.
تهیه و تنظیم: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
3322