English Version
English

دکتر شیوا: ما در زندگی مشترک، یک مثلث داریم که اضلاع آن، زن و مرد و روابط فی‌مابین، ضلع سوم آن است

دکتر شیوا: ما در زندگی مشترک، یک مثلث داریم که اضلاع آن، زن و مرد و روابط فی‌مابین، ضلع سوم آن است

دهمین جلسه از دور هجدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با دستور جلسه «ازدواج و سی دی روان چیست» با استادی دکتر شیوا و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر محسن در روز جمعه مورخ 06 دی ماه 1398 برگزار شد.

سخنان استاد:

سلام دوستان شیوا هستم یک هم‌سفر:

در ابتدای جلسه از آقای مهندس به خاطر فرصتی که در اختیار بنده گذاشتند تشکر می‌کنم. این‌جانب دکتر شیوا اکبریان هستم، مؤسس و مسئول فنی مرکز درمان اعتیاد یزدان پاک، از سال 89 درزمینهٔ اعتیاد فعالیت داشتم و از سال 90 با کنگره 60 و روش D.S.Tآشنا هستم و افتخار این را دارم که با روش D.S.T بیماران را در کلینیک خودم با راه‌اندازی لژیون کنگره 60 درمان می‌کنم.

سی هفته در مورد مسئله مهم و سرنوشت‌ساز ازدواج هست. در مورد ازدواج صحبت بسیار است ولی آنچه جناب مهندس در سی دی فرمودند ما به آن توجه می‌کنیم. در مورد ازدواج مثل تمام مثلث‌هایی که در کنگره 60 وجود دارد؛ انسان‌ها به سه گروه تقسیم می‌شوند؛ انسان‌هایی که هنوز ازدواج نکردند و در حال ازدواج هستند، انسان‌هایی که ازدواج کردند و دارند زندگی می‌کنند و همچنین انسان‌هایی که ازدواج کردند و به هر دلیل باهم زندگی نمی‌کنند، آن‌هایی که هنوز انتخاب نکردند و ازدواج نکردند باید در نظر داشته باشند که برای انتخاب همسر یکسری معیارهای نسبی را باید در نظر بگیرند، دو موجود صد درصد کاملاً به هم شبیه نیستند؛ همان‌طور که دو تا درخت گیلاس، هرکدام گیلاس‌ها و برگ‌های متفاوت دارند. دو انسان دوقلو هم اگر در ظاهر شبیه همدیگر باشند ولی ازنظر رفتاری و خلق خو یا روان ممکن است متفاوت باشند. اگر دو نفر که همدیگر را برای ازدواج انتخاب می‌کنند، یک سطح اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی همچنین خلق‌وخو متعادل و نسبی داشته باشند؛ است. زندگی کردن، ادامه زندگی، حفظ و نگهداری آن مثل همه مسائل مهم زندگی، مثل درس خواندن مثل همین درمان اعتیاد به روش D.S.T هنر هست و برای هنر زندگی کردن یکسری اصول باید رعایت بشود، یکی از این اصول در این مسیر؛ احترام گذاشتن هست در ظاهر و باطن. یکی از اصول مهم علاوه بر روابط فی‌مابین زوجین در روابط اجتماعی هم می‌بینیم که تأثیرگذار است. درواقع کسی که بی‌ادب هست همیشه در رنج و عذاب خواهد بود چه در مسائل خانوادگی چه در مسائل اجتماعی. مسئله بعدی بهداشت فردی است، بهداشت فردی با بهداشت ظاهری و چیزهایی که الآن مد شده با الگوبرداری از کسانی که کارشان این است مثل هنرپیشه‌ها در جوانان مد شده مثل جراحی بینی و غیره. آن چیزی که جوامع باید در نظر بگیرند، فن بیان، کلام و رفتار و گفتار مناسب است و نه ظاهری که دستکاری و یا طراحی شده است. مسئله بعدی در زندگی مشارکت کردن هست، در همه امور زوجین باید مشارکت داشته باشند، مسئولیت‌ها را هرکس بر اساس توان فیزیکی بر عهده بگیرد؛ که در این مشارکت؛ مشارکت سرمایه هم به دنبال آن می‌تواند نتیجه داشته باشد، دو شخصی که باهم کار می‌کنند می‌توانند در سرمایه هم شریک هم باشند. درواقع همسران شریک و مکمل همدیگر هستند. نکته دیگر اینکه ما در زندگی مشترک، یک مثلث داریم که اضلاع آن، زن و مرد و روابط فی‌مابین، ضلع سوم آن هست. در روابط فی‌مابین، زن و مرد باید به نقاط مشترک هم توجه و تمرکز داشته باشند، به علائق و ارزش‌های هم توجه داشته باشند و دانایان همیشه به این مسائل توجه می‌کنند و درواقع این مثلث را قوی‌تر می‌کنند و زندگی موفق‌تری خواهند داشت؛ و افرادی که با نادانی خودشان به نقاطی که مورد اختلاف هست دامن می‌زنند بیشتر مثلث زندگی را ضعیف‌تر و زندگی ناموفقی خواهند داشت. این روابط فی‌مابین در تمام مسائل زندگی صدق می‌کند حتی در روابط بین کشورها، هرچقدر که بیشتر به اختلافات خودشان دامن بزنند بیشتر می‌توانند باعث اختلافات بیشتر و مشکل بشوند. در کنگره 60 می‌بینیم که آن چیزی که درد مشترک بین آن‌ها هست، درمان اعتیاد است و به موارد دیگر پرداخته نمی‌شود، اگر اختلاف عقاید و مذهب و این‌ها در نظر گرفته بشود یک هفته هم طول نمی‌کشد که در کنگره تخریب به وجود می‌آید؛ بنابراین یکی از عوامل موفقیت کنگره 60 توجه و تمرکز روی نقطه مشترک است.

مسئله دیگری که باید در زندگی مشترک در نظر گرفته بشود، مثلت عشق هست، مثلث عشق تشکیل‌شده از اضلاع حس، سایه و جاذبه. گرچه سایه خصوصیات ایدئال ظاهری ممکن است باشد ولی آن چیزی که جاذبه را ایجاد می‌کند حس هست. در مورد هر نیازی و خواسته‌ای باید حس آن وجود داشته باشد بطوریکه بعضی‌ها ممکن است حس نداشته باشند بنابراین جاذبه لازم را ایجاد نمی‌کنند و آن مسئله‌ای که باید اتفاق بیافتد، اتفاق نمی‌افتد.

در ادامه باید موارد دیگری در زندگی در نظر گرفته بشود ازجمله پرهیز از دروغ‌گویی و فحاشی، افرادی هستند که به خاطر قدرت بدنی و مالی بیشتر این موارد را ممکن است داشته باشند باید بدانیم که در دنیا هر عملی عکس‌العملی دارد و اگر به این موارد پرداخته شود حتماً طبیعت عکس‌العمل خودش را نشان می‌دهد. مورد دیگر پرهیز از بکار بردن سهل و آسان کلمه طلاق است. این کلمات فقط به دلیل انتهای زندگی و مواردی که غیرقابل‌تحمل هست باید به‌کاربرده بشود. مسئله دیگر پرهیز از تخریب یکدیگر مخصوصاً در حضور فرزندان که می‌تواند شکاف و مشکلات زیادی را ایجاد بکند. در خانواده باید به یک اصولی توجه بشود به تربیت فرزندان بیشتر از اینکه همه امکانات را در اختیار فرزندان در حد ابتدایی قرار بدهیم. باید بیشتر به تربیت توجه بشود چون تجمل‌گرایی باب شده، مثلاً تولد فرزندان، جشن دندان به شیوه‌های مختلف که خانواده‌ها آن را اجرا می‌کنند. تجمل‌گرایی باعث می‌شود که در آینده تخریب‌هایی را ایجاد کند، مثلاً فرزند در شانزده‌سالگی به‌طرف شیشه، حشیش و موارد دیگر کشانده بشود.

مورد دیگر الآن باب شده که زایمان سزارین انجام می‌شود و یا ممکن است مادری تمایل به شیردهی نداشته باشد. نقش زایمان طبیعی و شیردهی در سلامت خانواده، در سلامت مادر و نوزاد که این موارد سلامتی می‌تواند در تحکیم خانواده نقش داشته باشد و مورد دیگر الآن باب شده که تاریخ تولد نوزاد را خودشان تعیین می‌کنند مثلاً روز تولد کوروش و غیره که این مسائل باعث ناهنجاری‌هایی در فرزند می‌شود؛ به‌جای این موارد می‌توانند به تربیت فرزند خودشان بپردازند. نقش تقدیر را در ازدواج، ما نمی‌توانیم منکر بشویم.

من در مورد سی دی هفته که در مورد روان هست یک مختصر صحبت می‌کنم. ارتباط سی دی روان با ازدواج را بدانیم؛ جناب آقای مهندس حدود پانزده سال هست که با آقای ویلیام دانشمند آمریکایی در ارتباط هستند و در نامه اخیر جناب مهندس در رابطه با سه موضوع صحبت شده و سؤال از آقای ویلیام داشتند که اعتیاد چی هست؟ معتاد چه کسی هست و روان چی هست؟ ما برای اینکه بتوانیم اعتیاد را و به نظر من هر بیماری جسمی و روانی را درمان بکنیم باید حتماً روان را بشناسیم. برای هر چیزی باید ما تعریف آن را بدانیم تا درمان آن را انجام بدهیم. روان درواقع خلق‌وخو و به زبان انگلیسی همان Mood)) است. می‌بینیم که افراد مودهای متفاوت یا خلق خوی متفاوت دارند؛ یکی گوشه‌گیر است، یکی شاد است، یکی افسرده است و موارد متعدد. آن چیزی که سازنده روان هست باید ببینیم که چه هست؟ آن برمی‌گردد به تعریف انسان، انسانی که از دو مقوله جسم و جان تشکیل‌شده است. جسم، صور آشکار و جان صور پنهان است، بنابراین سازنده روان این دو مقوله است، جسم خودش از دو مقوله همان قسمتی که از خاک آفریده شده است و عناصری که در طبیعت وجود دارد و قسمتی که در وجود خود انسان تولید می‌شود مثل نوروترانسمیترها، سروتونین، دوپامین و غیره تشکیل شده است هرکدام از این موارد در جسم انسان اگر دچار اختلال بشود می‌بینیم که بر روی روان یا خلق‌وخو تأثیر دارد. مثلاً اگر کسی دچار سردرد ساده بشود، یا اختلال خواب داشته باشد یا دچار بیماری خاصی بشود بیشتر روی روان او تأثیر دارد می‌تواند افسرده بشود، می‌تواند گوشه‌گیر بشود و موارد دیگر؛ بنابراین می‌بینیم که این دو به هم ارتباط دارند و سازنده روان یکی جسم است و مورد دیگر جان هست هرچه که از انسان به‌جز جسم می‌ماند همان جان می‌شود، عقل، روح، نفس و همچنین جهان پس از مرگ. البته مجموعه‌ای از تفکرات، ایده‌ها، عقاید انسان جهان‌بینی انسان را تشکیل می‌دهد که همان می‌تواند تأثیرگذار بر روی روان باشد و درواقع کسی که جهان‌بینی خوبی داشته باشد می‌تواند خلق‌وخوی خوبی داشته باشد و جهان‌بینی بد هم می‌تواند خلق‌وخوی بدی را ایجاد بکند. همان‌طور که می‌بینیم مثلث درمان اعتیاد، روان، جهان‌بینی و جسم هست. ما در کنگره 60 برای ترمیم روان فقط به جسم و یا جهان‌بینی نمی‌پردازیم بلکه هر دو را در کنار هم درمان می‌کنیم. جسم را با داروی O.T و جهان‌بینی را با آموزش‌هایی که در کنگره 60 از طریق آموزش‌های سی دی و کلاس‌ها داده می‌شود درمان می‌کنیم که به آن خیلی اهمیت داده می‌شود. درواقع روان یک صوتی هست که باید نوازنده و ساز مناسبی داشته باشد. ساز جسم هست و نوازنده همان جان و جهان‌بینی هست. ما برای درمان هر بیماری و درمان اعتیاد باید به این سه مقوله و مثلث درمان بپردازیم. ارتباطی که بین سی دی روان و ازدواج وجود دارد این است که در سفر اول به بیماران اجازه طلاق و ازدواج داده نمی‌شود چون هنوز به تعادل روانی و درمان نرسیده‌اند و اجازه آن در سفر دوم داده می‌شود. پس نقش روان را می‌بینیم همچنین نقش روان را در انتخاب همسر که خلق‌وخوی مشابه داشته باشند و همچنین در ادامه زندگی خلق‌وخو و روان متعادل می‌تواند تأثیرگذار باشد. ممنون از اینکه این فرصت را در اختیار بنده گذاشتید.

سلام دوستان دکتر مجید هستم مسافر:

عرض ادب دارم خدمت نگهبان جلسه، خیلی متشکر هستم که به من وقت مشارکت دادید. استاد جلسه خیلی کامل فرمودند دوست داشتم مطلبی اضافه کنم، در رابطه با مسئله ازدواج، ما می‌دانیم که افراد بنا به خلقت آن‌ها تمایل به ازدواج و جفت شدن را دارند که همان شفع و وتر می‌شود. ما فکر می‌کنیم که کسی که ازدواج بکند در تکامل او تأثیر مهمی خواهد گذاشت و کسی که ازدواج نکند در چرخه تکامل او نقصی شکل خواهد گرفت. این است که باید به سنخیت‌ها توجه کنیم، به فرهنگ بومی باید توجه کنیم به مسائل بومی‌مان و نیز مسائل مذهبی‌مان. در سی دی روان مطلب بسیار جالبی آقای مهندس دژاکام فرموده بودند، در رابطه با روان و خلق‌وخوی انسان آن حالتی که ما در نظر می‌گیریم تحت تأثیر دو تا پارامتر جسم و جهان‌بینی یا همان جان هست که جهان‌بینی انسان را شکل می‌دهد؛ و مثال بسیار نغزی فرموده بودند که مجموعه روان را شما می‌توانید به آن نغمه‌ها و صدایی که از پیانو خارج می‌شود نگاه کنید. جسم انسان را به پیانو تشبیه کرده بودند و جان را خود فرد پیانونواز معرفی کرده بودند اما صدایی را که شنونده از پیانو احساس می‌کرد روان یا خلق‌وخوی فرد است. ممنون.

سلام دوستان دکتر  اعظم هستم یک هم‌سفر:

من چند جلسه‌ای هست که در خدمت شما هستم هنوز خیلی با روند کار آشنایی ندارم اما از اینکه در جمع شما هستم خیلی خوشحال هستم و از سخنان آقای مهندس خیلی استفاده می‌کنم سی‌دی‌ها برای من خیلی جالب است و قابل‌توجه. در بحث ازدواج همان‌طور که کتاب راهنمای ما قرآن هم به آن اشاره دارد؛ زن و مرد لباس یکدیگر هستند. زن و مرد مکمل یکدیگر هستند و اینکه عیوب یکدیگر را باید بپوشانند. سبب پیشرفت هم باشند، بحث طلاق نباید در خانواده مطرح بشود. پایه‌های زندگی را سست می‌کند. درنهایت متشکرم.

سلام دوستان محمد هستم یک هم‌سفر:

عذرخواهی می‌کنم چون مادر بنده هفته پیش در ICU بودند نتوانستم حضور پیدا کنم و آمادگی ندارم فقط از جمع التماس دعا دارم.

سلام دوستان ساناز هستم یک هم‌سفر:

من نیز مدت کمی هست که در جلسات شرکت می‌کنم ولی در همین مدت کم فهمیدم که مهندس دژاکام چه کار بزرگی دارند انجام می‌دهند و برای کارایشان احترام قائل هستم. خیلی هم خوشحال هستم که دارم می‌آیم و ادامه خواهم داد جلسه قبل نتوانستم سی‌دی‌ها را بگیرم و گوش کنم. ممنون.

سلام دوستان دکتر شهرام هستم یک هم‌سفر:

من که داشتم به عدد 60 نگاه می‌کردم به نظرم آمد که کنگره 60، کنگره شفافیت، صلابت، تمرکز و تفکر هست. اگر درواقع بخواهیم بر اساس این چهار اصل ازدواج را تعریف کنیم، همه افرادی که می‌خواهند پا بگذارند در مسیر ازدواج خیلی‌های آن‌ها باید این چهار مقوله را در نظر بگیرند. البته کنگره با مثلث جلو می‌رود ولی این شصت ظاهراً تشدیدش روی کلمه ت هست که بحث هم تفکر هست و هم تمرکز، آن‌طور که آقای مهندس هم فرمودند درواقع تفکر هست که به یک عقل انسانی می‌رسد و عقل اگر باشد فرد می‌تواند به مقام باری‌تعالی در زمین برسد. من فکر می‌کنم اگر همه ماها که می‌خواهیم پا در این عرصه‌ها بگذاریم روی بحث شفافیت که همان صداقت هست بحث صلابت که پایداری در آن راهی هست که می‌خواهیم برویم و تمرکز کردن به آن هدف که می‌خواهیم به آن برسیم و تفکر شاید هم اول باید تفکر کند و بعد تمرکز کنیم. خیلی ممنون.

سلام دوستان رؤیا هستم یک هم‌سفر:

در رابطه با ازدواج و اینکه چه مصالحی لازم است خیلی حرف هست ولی چیزی که آقای مهندس فرمودند؛ اعتماد بود، مسئولیت‌پذیری بود، صداقت بود و اینکه از عشق به‌عنوان جذبه استفاده کرده بودند برای من خیلی جذابیت داشت؛ و اینکه مثلث ای که بیان کرده بودند که زن و مرد و اشتراکاتی که باید داشته باشند و باید روی آن نقاط مشترک کار کنند و اینکه تفاوت‌های هم را بپذیرند خیلی برای من جالب بود. نکته دیگر این بود که عشق باعث گذر زمان می‌شود اما گذر زمان باعث به وجود آمدن عشق نمی‌شود. چیزی که من درک کردم از این سی دی این بود. خیلی ممنون.

سلام عرض می‌کنم دکتر مهدین هستم یک هم‌سفر:

ترجیح می‌دهم این جلسه ازنظر بقیه همکاران استفاده کنم. شاید بد نباشد که تجربه شخصی‌ام از ازدواج را بگویم، اینکه وقتی می‌گوییم همسر بودن، من بیشتر هم‌سطح بودن را می‌شنوم اینکه باید آن دو نفر ازنظر اجتماعی، هوش اجتماعی و هوش فردی‌شان هم‌سطح باشند به نظر من این موضوع خیلی به آن پرداخته نمی‌شود. ولی اینکه افراد هم هوش باشند، هوش آن‌ها در یک سطح باشند موضوعی است که شاید بد نباشد به آن بیشتر توجه کنیم.

سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:

عرض کنم که موضوع خیلی جالب است، خانم دکتر شیوا خیلی کامل فرمودند. چیزی که من می‌خواهم مطرح کنم وضعیت موجود است، دو سه روز پیش یکی از مسئولین قوه قضائیه، اعلام کردند که رسماً ما در سال گذشته شش‌صد هزار و خورده‌ای ازدواج داشتیم و نزدیک سیصد هزار طلاق یعنی میزان طلاق در کشور ما در حد خیلی ناراحت‌کننده‌ای است. چرا باید این اتفاق بیافتد، چرا درگذشته این‌قدر آمار طلاق نبود، آیا معیارهای ما برای گزینش همسر تغییر کرده، آیا شیوه‌های زندگی‌مان تغییر کرده؟ چه دلیلی دارد. آیا آن‌هم تراز بودن و در یک سطح بودن ازنظر سواد، ازنظر درک زندگی، ازنظر احساس، ازنظر هوش فرمودند آیا واقعاً یک چنین مواردی را در نظر می‌گیریم یا فقط ظاهر را در نظر می‌گیریم. آقای مهندس فرمودند که به جمالت نناز که به تبی بند است و به مالت نناز که به شبی بند است. درست است، ما حتی معیارهایمان را غلط انتخاب می‌کنیم، فکر نمی‌کنیم که وقتی معیارهای ما زیبایی ظاهری است، زیبایی ظاهری به‌مرورزمان از بین می‌رود، موها می‌ریزد، چاق می‌شویم و ... چرا ما معیار خود را بر اساس اخلاق و معرفت آن شخص نمی‌گذاریم؟ ببینیم که آیا آن‌کسی که ما می‌خواهیم با او ازدواج کنیم دروغ می‌گوید یا راست می‌گوید، آیا با پدر و مادر و اطرافیان خودش با ادب و احترام صحبت می‌کند؟ یک آدم بی‌ادب پرخاشگر، فلان و ... ما باید معیارهای واقعی را در نظر بگیریم. یک مقدار برگردیم به فرهنگ‌های گذشته‌مان که افراد را نه بر مبنای پول و ثروت و زیبایی ظاهری بلکه بر مبنای درک و فهم شعور اجتماعی و رفتاری‌شان می‌سنجیدند. مهم‌تر از آن شاید این باشد که چیزی که امروز دارد ما را از هم دور می‌کند آن روابط کم عاطفی است که بین آدم‌ها وجود دارد. برای ما دردناک است که یک آقایی بعد از یک روز کار می‌رود خانه هنوز نرسیده موبایل خود را درمی‌آورد و شروع می‌کند به موبایل دیدن و تلگرام نگاه کردن و جواب دادن، خانم مشغول اینستاگرام است، بچه در یک اتاقی است، روابط عاطفی کجاست؟ کجا دارد می‌رود، ما ازنظر ارتباط عاطفی خیلی داریم به عقب می‌رویم. هرچقدر تکنولوژی دارد جلو می‌رود ما ازنظر روابط انسانی و عاطفی داریم به عقب می‌رویم. دیگر تحمل هم را نداریم، نتیجه می‌شود که به‌جای اینکه عیب هم را بپوشانیم دنبال عیب هم می‌گردیم و همه این‌ها و روابط بد عاطفی باعث شده که ما این‌همه آمار طلاق داشته باشیم. در مورد سی دی روان فقط این را می‌دانم که این مطلبی که ایشان می‌فرمایند و مثال قشنگی که می‌زنند که اگر تو سوارکار فوق‌العاده ماهری باشی اما مرکب زیر پای تو یک خر لنگ باشد، هرگز سوارکار خوبی نخواهی شد و برعکس اگر یک اسب خیلی عالی زیر پای تو باشد اما شما سوارکاری بلد نباشید هیچ‌وقت موفق نخواهید شد. خدا کند که ما یک تناسبی بین سوار و سوارکار، پیانو و پیانونواز، بین لحن موسیقی و موسیقی‌دان به وجود بیاوریم و این باعث شود که در تمام زندگی‌مان سعی کنیم باهم هماهنگ و با یک ارتباط عاطفی، عقلی و رفتاری درستی باهم زندگی کنیم. از اینکه به من وقت مشارکت دادید خیلی متشکر هستم.

سلام دوستان فریبا هستم یک هم‌سفر:

در رابطه با ازدواج آقای مهندس فرمودند که ازدواج یک قرارداد است که بین زن و شوهر بسته می‌شود که نسبت به یک سری مسائل نسبت به هم تعهد داشته باشند. ما نباید فکر کنیم که با ازدواج مالک یکدیگر می‌شویم، مالکیتی وجود ندارد، فقط یک قرارداد است با تعهداتی که باید؛ نسبت به هم وفادار باشند، بتوانند تمام مسائل را رعایت کنند این برمی‌گردد به اختیاری که خداوند به انسان داده است ما اجازه نداریم اختیار را از همدیگر سلب کنیم، ما فقط باید در کنار هم هم‌فکری داشته باشم، بتوانیم مسائل را درک و تصمیم‌گیری کنیم. دقیقاً نسبت به فرزندان هم همین‌طور هستیم، واقعاً احساس مالکیت داشتن به نظر من اصلاً حس قشنگی نیست. خداوند به همه اختیار داده است او باید از اختیار خودش استفاده کند، خیلی قشنگ است که حتی در زندگی زناشویی خود نظر هم را بپرسند، تحمیل نکنند. یا از بچه‌های خودش نظر بخواهد و نظر خود را بگوید، این باعث می‌شود از همان دورانی که این‌ها دارند رشد می‌کنند، یاد بگیرند، اعتمادبه‌نفس در آن‌ها بالا برود. یک نکته دیگر که برای من مسئله است اینکه تمام زندگی ما آموزش است و این مثلث عشق، عقل و ایمان در هر شرایطی به ما کمک می‌کند، از همان بچه‌هایمان که دارند رشد می‌کنند اگر ما فقط این‌ها را از جنبه‌های عقلانی رشد بدهیم، این‌ها می‌شوند آدم‌های حسابگری که حتی زوج خود را می‌خواهند انتخاب کنند، حسابگرانه جلو می‌روند که سطح مالی طرف چطور است به من می‌خورد، اصلاً با ما جور هست، فقط عقل بدون عشق و ایمان نمی‌تواند کمک کند. یا خیلی احساسی برخورد می‌کنند و از ضلع عشق وارد می‌شوند و باورها و عقل را کنار می‌گذارند. ما اگر از همان ابتدا به فرزندانمان آموزش بدهیم که واقعاً هر سه ضلع را رعایت کنند مسلماً در آینده می‌توانند بهتر انتخاب بکنند؛ و یک نکته دیگر که به چشم من در زندگی مشترک گذشت؛ احترام و محبت همیشه حلال مشکلات است؛ یعنی آدم وقتی این سه پروسه را انجام بدهد خیلی کمتر به مسئله برخورد می‌کند؛ و نکته آخر اینکه آقای مهندس یک‌بار در صحبت‌های چهارشنبه‌شان فرموده بودند که اجازه بدهید همیشه مرد درنهایت سکان‌دار خانواده باشد و درنهایت تصمیم بگیرد. من اول فکر کردم که چرا آقای مهندس این را گفتند، ولی دیدم که همین صحبت ایشان خیلی برای من که به‌عنوان همسر دارم زندگی می‌کنم خیلی کمک‌کننده است باعث می‌شود که من احساس امنیت کنم و کمک کند که من بهتر حتی تصمیم بگیرم و این باعث ثبات زندگی می‌شود. امیدوارم که ما از همان ابتدا بتوانیم آن‌قدر درست عمل بکنیم که فرزندان در آینده بتوانند هم انتخاب درست داشته باشند و هم مسیر درست را انتخاب بکنند که به فرموده آقای دکتر حاج رسولی، آمار طلاق این‌قدر وحشتناک نباشد. ممنون بابت وقت مشارکت.

سلام دوستان دکتر ناصر هستم یک هم‌سفر:

تازه به جمع ملحق شدم و در مورد مطالب آموزش می‌گیرم. افرادی که زندگی‌شان نهایتاً منجر به طلاق می‌شود شاید باید برگشت به معیارهای اشتباهی که برای شروع یک سفر با همدیگر انتخاب کردند؛ و یک نکته دیگر اینکه، این افرادی که طلاق می‌گیرند همان‌طور که خانم دکتر فرمودند چون احساس مالکیت نسبت به هم داشتند حالا بعد از جدایی و قراردادی آقای مهندس فرمودند چون آن حس مالکیت از آن‌ها سلب شده است، دیگر باهم دشمن خونی می‌شوند. در کشورهایی که ازنظر سطح فرهنگی، سطح قوانین، سطح آموزه‌های اجتماعی بالاتر هستند، می‌بینید که بعد از طلاق به‌راحتی با یکدیگر رفت‌وآمد می‌کنند به فرزندان مشترک خود سر می‌زنند، وقتی یک نفر دیگر ازدواج می‌کند با او ارتباط دوستانه‌ای دارند، حتی برای هم دل می‌سوزانند. این خودش خیلی برای ما سؤال است، ما به‌هرحال دین اسلام را که من به‌شخصه خیلی به آن معتقد هستم را به‌خوبی نشناخته‌ایم که الآن بعدازاین طلاق‌ها و این‌ها ارتباط‌ها به این شکل هست؛ یعنی آن دلسوزی‌ها که نیست یک مقداری احساس دشمنی واقعی بین آن‌ها هست و منجر به مشکلات خیلی بزرگ‌تری می‌شود. خیلی متشکر از وقت مشارکت، خیلی خوشحال هستم که در این جمع حضور دارم.

 

سلام دوستان الهام هستم یک هم‌سفر:

خیلی خوب است که کنگره 60 یک مرکز آموزشی در سطح کشور هست قبل از همه به این موضوع توجه کرده است. دوستان مشارکت کردند و استاد هم خیلی کامل توضیح دادند. من یک اشاره کوتاه روان‌شناسی به این مسئله داشته باشم که قطعاً همه آدم‌ها برای بهتر زندگی کردن وارد رابطه ازدواج می‌شوند، متأسفانه از همان ابتدا غفلت می‌کنند هم از نیازهای خودشان و هم از نیازهای طرف مقابل، شاید یکی از اصلی‌ترین موارد بحران طلاق در کشور ما باشد. آن بحثی که در جزوه‌های جهان‌بینی خیلی مطرح می‌شود، مسئله خودشناسی است، وقت یک دختر سیزده‌ساله وارد رابطه ازدواج می‌شود فکر نمی‌کنم اتفاق قشنگی در انتظار او باشد. خیلی‌ها بودند زمان‌های گذشته، افراد ازدواج‌های خیلی طولانی‌تری داشتند، پدربزرگ و مادربزرگ خودم بیش از صدسال باهم زندگی کردند ولی شاید شکل زندگی آدم‌ها امروزه خیلی تغییر کرده است و ما یک مرحله گذر را امروز داریم طی می‌کنیم، می‌توانیم به مسئله طلاق از این زاویه نگاه کنیم و یک دید مثبت داشته باشیم که افراد طاقت رفتارهای بد را ندارند، تحمل رفتارهای بد را ندارند ازنظر شعور اجتماعی و فرهنگی بالا رفتند، همه مطالب خیلی خوب هست این‌که هوش هم‌سطح داشته باشند، هم‌فکر باشند، مسئولیت‌پذیری، تعهد، حرمت‌ها، عشق داشتن و ... این‌ها را ما داریم آموزش می‌دهیم ولی کاربردی نمی‌کنیم. بحث کاربردی کردن آن خیلی مهم است، تعریف از واژه‌ها خیلی مهم است در بحث ازدواج و اینکه ازدواج یکی از پانزده فاکتور سلامت روان هست؛ یک ازدواج خوب ولی اگر یک ازدواج بد داشته باشیم متأسفانه همه آن چهارده فاکتور دیگر را هم زیر سؤال می‌برد و ما می‌بینیم افرادی که طلاق می‌گیرند با بحران‌های زیادی در جامعه روبرو می‌شوند. متشکرم از وقت مشارکت.

جناب مهندس

از دکتر شیوا متشکر هستیم، خیلی خوب مطالب را جمع‌آوری کرده بودند و 3MP همه را گفتند.

سلام دوستان حسین هستم مسافر:

ما در کنگره یکسری قوانین داریم، طبق همان قوانین برخورد به ازدواج هم کردیم. این است که وقتی شخص وارد پروسه درمان می‌شود به قول ما وارد سفر اول می‌شود، یکسری از کارها برای او منع می‌شود؛ یک تصمیم‌گیری‌هایی برای او منع می‌شود، ورود به پروسه درمان تا به درمان برسد حدود ده ماه طول می‌کشد. اگر بخواهد ازدواج بکند، اجازه ازدواج کردن ندارد، اگر بخواهد طلاق بگیرد، اجازه طلاق دادن ندارد. اگر بخواهد ملک بخرد، اجازه خرید ندارد و نیز اگر بخواهد ملکی را بفروشد اجازه فروش ندارد. هر نوع تصمیم سرنوشت سازی که می‌خواهد بگیرد در این مقطع درمان نباید انجام بدهد چون ما به این تجربه رسیدیم که در این مقطعی که درمان شروع می‌شود تا درمان تمام شود فرد روی تعادل نیست. درمان یعنی قطع مصرف دارو، قطع مواد و همه‌چیز قطع می‌شود. در این پروسه درمان چون روی تعادل نیست؛ یک روز پائین است، یک روز بالا است، متغیر است، هرروز یک‌جور فکر می‌کند، هنوز به حالت تعادل درنیامده است، بنابراین تصمیمات وحشتناکی می‌گیرد، عصبانی می‌شود، طلاق می‌دهد و کار او خیلی خیلی دچار مشکل می‌شود یا ازدواج می‌کند، نشئه است یک تصمیم می‌گیرد، خمار است یک تصمیم دیگر، اصولاً نشئگی و خماری خودش بای پولار است. وقتی مواد را کشیده است، نشئه است، خوب است، بچه را می‌گذارد روی پایش و سر او دست می‌کشد، هرچه می‌خواهد برای او فراهم می‌کند. خمار باشد بچه را پرت می‌کند، می‌زند، پس این خودش دو تا شخصیت است؛ نشئگی و خماری؛ بنابراین نشئگی و خماری می‌تواند خیلی روی تصمیمات اثر مهمی بگذارد؛ بنابراین در اینجا در مقطع درمان نمی‌توانند ازدواج بکنند، راهنما به او می‌گوید که اگر می‌خواهی ازدواج بکنی بکن، ما که قوه قضائیه، مأمور و نگهبان که نداریم می‌گوییم آقا، روی پروسه درمان این کار را نکن، بگذار درمانت تمام شود بعد ازدواج کن. راجع به مطالب ازدواج و طلاق همه در سی بود من دیگر وقت جلسه را نمی‌گیرم.

ولی در سیستم به‌طورکلی در طبیعت، ما یک تک‌واحدی نداریم، همه‌چیز به همه‌چیز بستگی دارد. شما وقتی می‌خواهید یک فاصله را طی کنید، یک سرعت است، یک شتاب است و خیلی مسائل دیگر است که می‌آید تعیین می‌کند که این فاصله را طی کنید. پس در زندگی هم تنها هوش نیست، هوش یک پارامتر است، با هوش تنها، کاری نمی‌شود کرد، مثل تفکر؛ تفکر باید به انجام دربیاید. در وادی یک تا چهار می‌گوییم تفکر، ولی در وادی پنجم می‌گوییم؛ در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست، توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید؛ یعنی آن تفکری که ما می‌کنیم، اگر تفکر درستی کردیم، حالا این تفکر باید به اجرا دربیاید. اگر به اجرا دربیاید بسیار خوب است. هوش هم مسئله بسیار مهمی است ولی هوش هم باید بکار گرفته بشود. چیزی هم که خیلی می‌تواند مهم باشد، استقامت است مثلاً، شما اگر هوش داشته باشید ولی استقامت نداشته باشید خوب بدرد نمی‌خورد که! یا هوش، هوش خالی باشد، هوش وقتی خوب است که در تمام سطوح ما بتوانیم آن را بکار بگیریم و همراه با استقامت هم باشد.

 در جهان امروزی چیزی که حرف اول را می‌زند استقامت است، استقامت خیلی مهم است، حالا همه انسان‌ها از یک هوش نسبی برخوردار هستند حالا فردی کمی بیشتر یا فردی کمتر است اما به‌طورکلی توده مردم از یک هوش نسبی برخوردار هستند حالا کسانی موفق هستند که استقامت داشته باشند پس ببینید، استقامت خیلی خیلی مهم است؛ شما یک دکان باز می‌کنید تا دو سال اصلاً مشتری ندارید، اصلاً کسی سراغ شما را نمی‌گیرد، بعضی‌ها دکان باز می‌کنند می‌خواهند سه‌ماهه به نتیجه برسند خوب بیست‌تا کار می‌توانند انجام بدهند. همان‌طور کلینیک، کلینیک باید استقامت داشته باشد، هوش هم جای خود، این‌قدر باید استقامت داشته باشی تا بتوانی به نتیجه برسی. این هست که مطالب بسیار مهمی است. البته اشاره شد، بعضی‌ها می‌گویند فقط عقل، بعضی‌ها می‌گویند عشق، بعضی‌ها عشق را مقابل عقل قراردادند، عقل را مقابل عشق قراردادند ولی ما می‌گوییم نه؛ عشق مهم است، عقل هم مهم است، ایمان هم مهم است. ما هم عشق را می‌خواهیم هم عقل و هم ایمان را، عقل بدون عشق اصلاً معنی ندارد می‌شود چرتکه، ماشین‌حساب. عشق بدون عقل اصلاً معنی ندارد می‌شود خود شیدایی مستان، ایمان به‌تنهایی می‌شود ابن ملجم مرادی، ایمانی هست که در آن نه عقل است نه عشق پس عقل و ایمان و عشق این سه باهم هستند و باهم کامل می‌کنند. ما نمی‌توانیم بگویم که عشق بالاتر است یا بگوییم عقل بالاتر است یا بگوییم ایمان بالاتر است، ما هر سه تا را می‌خواهیم.

مسئله مهم دیگر مسئله روان بود، ما سر بعضی چیزها هنوز به یک معنا و مفهوم مشخص نرسیده‌ایم. من از دوستان زیادی که دکترای روان‌شناس هم بودند، پرسیدم بابا؛ از دیدگاه شما چند کلمه بگویید که روان چی هست؟ گفت از کدام دیدگاه، دیدگاه‌های متعددی هست و نظرات متعدد. گفتم مثل این هست که بگویم دو دو تا چند تا می‌شود، بگویی ازنظر چه کسی؟! ازنظر فیثاغورث دو دوتا می‌شود پنج‌تا ازنظر ارشمیدس دو دو تا می‌شود هفت‌تا! ازنظر اقلیدوس دو دو تا می‌شود چهارتا کدام‌یکی درست است؟ وقتی نظرات مختلفی هست که ما نمی‌توانیم به آن نظرات مختلف فکر کنیم. آمدیم در کنگره 60 رسیدیم به معنی ساده روان که یعنی خلق‌وخو؛ یکی دم‌دمی‌مزاج است همان بای پولار خودمان، یکی در عالم هپروت است که همان توهم دارد که همان اسکیزوفرنی به او می‌گویند، یکی مجنون است جنون دارد به او می‌گویند سایکوز، نگاه کنی یکی گوشه‌گیر است یکی مردم‌آزار است، یکی افسرده است، همان است ولی چیزی که مهم است گفتیم روان را چه می‌سازد؟ گفتیم روان را دو چیز می‌سازد، یکی فیزیولوژی، یکی افکار و اندیشه، مثال خیلی ساده. پس ما اگر بخواهیم روان را درست کنیم هم باید به فیزیولوژِی توجه کنیم هم به افکار و اندیشه. اگر می‌خواهیم درمان بکنیم، آیا می‌توانیم فقط با نصیحت، با فکر، با روحانی و با معنویت می‌توانیم درمان اعتیاد بکنیم، من می‌گویم نه ما با معنویت و مسائل روحانی و با مسائل عقیدتی و نصیحت و چه چه، با حرف نمی‌توانیم این کار را انجام بدهیم. آیا می‌توانیم فقط با دارو این کار را انجام بدهیم؟ با دارو هم نمی‌توانیم این کار را بکنیم. ما هم فیزیولوژی برایمان مهم است و هم قسمت افکار و اندیشه که در کنگره 60 فیزیولوژی را با O.T درست می‌کنیم و افکار و اندیشه را هم با جهان‌بینی. چیزی که الآن مهم است همین کلینیک‌هایی هستند که دارند یواش‌یواش به درمان خوبی می‌رسند. یک مطلبی را هم که باید بگویم اینکه باید حتماً ما در نظر داشته باشیم که جامعه معتادین را جامعه فقیر، بی‌چیز و بی‌علم و بی‌دانش و بی‌مسئولیت در نظر نگیریم، ما وقتی می‌خواهیم به جامعه معتادین نگاه کنیم، نگاه ما فقط به کارتن‌خواب‌های کنار پیاده‌رو هست اگر از آن‌ها هم سؤال کنیم، آن‌ها هم یا کاسب بودند یا دکتر بودند یا مهندس بودند یا استاد دانشگاه بودند یا دیپلمه بودند یا ... آن‌ها هم آدم‌های همین‌طوری هستند به شرطی که ما بتوانیم از این پتانسیل استفاده کنیم، گنج در ویرانه هست؛ اگر بخواهیم استفاده کنیم باید آن‌ها را خوب کنیم، اگر آن‌ها را خوب کنیم منابع مالی بسیار نیرومندی در اختیار ما قرار دارد. ما در هفته پیش که گل‌ریزان بود، باز ما یک ساختمان خریدیم در خیابان امیراتابک برای خانم‌های مسافر از همین منابع گل‌ریزان به مبلغ شانزده میلیارد و خورده‌ای از خود اعضاء، کمک از بیرون هم نگرفتیم از خود گل‌ریزان اعضاء، ساختمان شکیل و خوبی در امیراتابک به مبلغ شانزده میلیارد تومان خریداری شد. از کجا گرفتیم؟ از خود اعضاء، از خود مصرف‌کنندگان.

بنابراین اگر شما می‌خواهید در کلینیک او را خوب کنید باید او را نگه‌دارید، ببینید یکی آمدن است، یکی نگه‌داشتن است. یک نفر وارد کلینیک می‌شود مسئله دوم این است که ما او را نگه‌داریم. معمولاً برای جذب تلاش بسیار می‌کنند ولی برای اینکه نگه‌دارند اصلاً هیچی، برای ازدواج هم همین‌طور است، تلاش بسیار زیادی می‌کند که ازدواج کند وقتی موفق شد دیگر برای نگه‌داری آن هیچ ارزشی قائل نمی‌شود. خودش را می‌کشد، می‌زند، می‌بندد که یک ملکی، ساختمانی، پولی، چیزی بگیرد، وقتی می‌گیرد دیگر اهمیت آن را از دست می‌دهد فقط آن را دارد، تلاش بسیار زیادی می‌کند که پولی به دست بیاورد، وقتی به دست می‌آورد می‌گذارد در بانک، دیگر کاری با آن ندارد. پس یکی آمدن او است و یکی نگهداری او؛ اگر فرد آمد وارد کنگره شد ما باید سیستمی داشته باشیم بتوانیم آن را نگه داریم. دو رقم راهنما ما در کنگره 60 داریم یک رقم راهنما داریم که عملیات درمانی را انجام می‌دهند که برنامه را می‌دهند و عملیات کم‌وزیاد را انجام می‌دهند یک سری راهنما داریم راهنمای تازه واردین یعنی فقط آموزش‌دیده‌اند، مختص این هستند، دروس بسیار زیادی را خوانده‌اند فقط مختص این هستند که یکی از درمی‌آید تو بنشینند با او صحبت بکنند، می‌نشینند گاهی اوقات حداقل نیم ساعت با او صحبت می‌کنند. مثلاً در آکادمی، ما سه الی چهار نفر مشاور تازه واردین داریم می‌نشیند با فرد نیم ساعت صحبت می‌کنند با پدرش هست، با پدرش هم یک نفر دیگر صحبت می‌کند، با مادرش هم یکی دیگر صحبت می‌کند. پس وقتی می‌خواهیم او را بیاوریم جذبش کنیم روی او کار می‌کنیم، وقت می‌گذاریم، برایش می‌گوییم کنگره چی هست، کنگره چطور کار می‌کند، روش درمان چی هست، روش درمان ما چیست، چقدر طول می‌کشد، همه را برای او توضیح می‌دهیم؛ پس این قدم اول، حالا باید او را نگه‌داریم، وقتی هم خوب شد او را نگه‌داریم، وقتی خوب شد می‌شود الگوی ما، این‌هایی که به رهایی رسیدند الگوهای ما هستند.

 در گروه‌ها نشسته‌اند، هشت سال پاکی، ده سال پاکی، پانزده سال پاکی، سه سال پاکی این‌ها الگو هستند که افرادی که تازه‌وارد هستند به آن‌ها نگاه می‌کنند. این‌هایی که در کلینیک‌های خودشان لژیون را راه انداختند دارند کلینیک‌ها شلوغ می‌شوند. از این‌ها استفاده می‌کنند، هم به‌صورت الگو در کلینیک هستند هم کار می‌کنند، یکی از آن‌ها حضور غیاب می‌کند، یکی چای می‌آورد، یکی کارهای دیگر می‌کند ما در تمام سطح کنگره 60 یک نفر مستخدم نداریم، یک نفر نظافتچی نداریم، یک نفر طی کش نداریم، اصلاً نداریم یکی آشغال خالی کن نداریم، همه خود اعضاء هستند هر هفته به ترتیب روی نوبت یک لژیون با شاگردانش مسئول نظافت هستند. صندلی‌ها را جمع می‌کنند، کف سالن را تی می‌کشند، آشغال‌ها را خالی می‌کنند حالا آن‌کسی که دارد کار می‌کند ممکن است مهندس باشد، فوق‌لیسانس باشد، ممکن است برج‌ساز باشد، ممکن است کارتن‌خواب باشد، شوفر تاکسی باشد فرق ندارد همه این خدمات را باید انجام بدهند. تمام خدمات را خود بچه‌ها انجام می‌دهند. نیروها در کلینیک‌ها هم دارند رشد می‌کنند. شما در کلینیک‌ها چند نفر رهایی داشته باشید، یک سال، دو سال باشند، تازه‌واردان می‌بینند آن‌ها با تازه واردین صحبت می‌کنند، شما نمی‌خواهد صحبت کنید، شما پزشک هستید، دکتر هستید، نشستید آنجا، وقت ندارید که سه‌ربع ساعت با طرف صحبت کنید ولی آن‌کسی را که تربیت کردید، سرش گرم است از خدایش است از اینکه به دیگران خدمت می‌کند خیلی خوشحال است از او استفاده کنید به‌عنوان راهنمای تازه واردین، آن‌هایی که تازه‌وارد می‌شوند بدهید دست او می‌نشیند با او نیم ساعت حرف می‌زند، سه‌ربع حرف می‌زند. الآن بعضی کلینیک‌ها به رهایی خیلی خوبی رسیده‌اند امروز هم از کلینیک‌ها رهایی داریم:

نام کلینیک: دانشگاه آزاد اسلام‌شهر، نام پزشک: دکتر مسعود، نام روانشناس: خانم فرمهر، نام راهنما: آقای مسعود، نام هم‌سفر: خانم اعظم، نام مسافر: آقای محمد

مسافر: محمد، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره و حشیش، مدت سفر: 14 ماه و ده روز، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OT، ورزش: پیاده‌روی و دومیدانی

نام کلینیک: کیان اصفهان، نام پزشک: آقای دکتر منصور، نام راهنما: آقای محمدحسین، نام مسافر: فرشید

مسافر: فرشید، آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، تخریب: 18 سال، مدت سفر: 12 ماه، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربتOT

نام کلینیک: اندیشه نیک اصفهان، نام پزشک: آقای دکتر صادقی، نام راهنما: آقای مسعود، نام مسافر: امیر

مسافر: امیر، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت سفر: 12 ماه و 6 روز، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OT

نام کلینیک: رهپویان، نام روان‌پزشک: خانم قاسمی، نام راهنما: آقای جمشید، نام مسافر: آقای عِوض

مسافر: عِوض، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت سفر: 11 ماه و 6 روز، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OT ورزش: پیاده‌روی

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

تهیه: مسافر علی

تایپ: همسفر الهام

تنظیم: مسافر سعید 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .