هشتمین جلسه از دور هجدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با دستور جلسه«بنیان و سی دی قاضی» با استادی دکتر محمدعلی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری مسافر محسن در روز جمعه مورخ 98/9/22 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمدعلی هستم یک مسافر:
خیلی خوشحال هستم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم. اینجانب محمدعلی شهرکی هستم، متخصص روانپزشکی، تقریباً از سال 1383 درزمینهٔ اعتیاد فعال هستم و این افتخار را دارم که چندین سال در خدمت جناب آقای مهندس در بحث اعتیاد تلمذ میکنم.
یکی از مباحث مهم و اساسی بحث بنیان کنگره است، قبل از اینکه وارد این داستان بشویم، میخواهم از خاطرات خودم خدمت عزیزان عرض کنم. من این افتخار را داشتم که از اواخر سال 84 در همسایگی آقای مهندس حضور داشته باشم و خوب شاید مصداق اصلی این سخن که اگر کسی در نزدیکی صراط مستقیم قرار بگیرد، خودبهخود این اتفاق برای او نمیافتد که وارد صراط مستقیم بشود خود بنده هستم. من از سال 1384 که یک طبقه از آقای مهندس فاصله داشتم، تقریباً هرروز صدای آقای مهندس را میشنیدم، سلام و علیک هم باهم میکردیم و بنده عرض ادب و ارادت خدمت ایشان داشتم، اما اصلاً روش ایشان را قبول نداشتم و نزد خودم میگفتم که من بهعنوان یک پزشک متخصص دارم کار میکنم و علم بهروز دنیا را الآن دارم درزمینهٔ اعتیاد و هر مقالهای که میآید من دارم میخوانم و روی جدیدترین روشها دارم کار میکنم و بعد حالا یک مهندس برق آمده است و دارد در مورد اعتیاد صحبت میکند و دارد این حرفها را میزند؛ و خوب درواقع شاید این اخلاق حسنه و سعهصدر جناب آقای مهندس بود که در برخوردهای متعددی که ما باهم داشتیم من کمکم اول جذب اخلاق آقای مهندس شدم، جذب روش درمانی ایشان نشده بودم و بیشتر تعاملاتی که داشتیم در مورد خرابی پمپ آب و آب دادن سقف و اینها بود. بعد کمکم حدود سالهای 89 یا 90 ایشان گفتند بیا بنشینیم چایی بخوریم، در مورد کارها و مسائل صحبت کنیم و من ذرهذره جذب شدم و حالا میخواهم این بخش را خدمت شما عرض کنم؛ قبل از همه این داستانها یک وجه مشترک وجود دارد، من پایاننامه تخصص خودم، اولین پژوهشی بود که روی تنتور اوپیوم انجام شد، درواقع آن زمان تنتور اوپیوم بهصورت گالنی تولید میشد و هنوز در شیشه نبود، مقایسه اثر تنتور اوپیوم و متادون درزمینهٔ درمان نگهدارنده اعتیاد. من از قبل یک ارقی نسبت به تنتور اوپیوم داشتم، یعنی از قبل چون با مخالفتهای زیادی روبرو شده بودیم، به این داستان ارق داشتم اما نه با روشی که در کنگره انجام میشد. جناب مهندس گفتند که ما درزمینهٔ تنتور اوپیوم داریم کارهایی انجام میدهیم بیا صحبت کنیم و این حرفها، زمانی که نشستم و با آقای مهندس از نزدیک صحبت کردم و آشنا شدم با روشی که ایشان کار میکردند، یک پردهای از جلوی چشم من درزمینهٔ اعتیاد برداشته شد، یعنی اتفاقی که افتاد این بود، من یک انسان بسیار شکاک و آدمی هستم که خیلی سخت چیزها را قبول میکنم، متوجه شدم که سالها من از مسیر صراط مستقیم که در نزدیکی من قرار داشته است، دور بودم و همچنان در حال سمزدایی و URD و کارهای دیگر بودم که به یک دنیای جدیدی وارد شدم، اوایل باور نمیکردم که میشود چنین اتفاقی بیافتد؛ زمانی که جناب مهندس با سعهصدری که همچنان هم وجود دارد برای من توضیح دادند، انگار این لقمهلقمههایی که در دهان من گذاشتند و من اینها را هضم و جذب کردم، تازه متوجه شدم که یک مسیر و دنیایی است؛ درمانی که در کنگره انجام میشود همهچیز آن حسابشده است؛ یعنی بنیانی که در کنگره از روز اول نهاده شده درزمینهٔ درمان اعتیاد، بنیانی است که مو لای درز آن نمیرود. هیچکدام از این اجزاء ای که ما داریم میبینیم تصادفی نیست، ممکن است بهصورت تصادفی کشف شده باشد و بعد روی آن کار شده باشد، اما هیچکدام به این شکل نیست که ما فلان کار را انجام بدهیم و یا فلان مسیر درمانی را برویم ببینیم چه میشود، این جملهای که آقای مهندس میفرمایند که «بیا برویم، خیلی فرق میکند تا اینکه از قبل بگویی من این مسیر را رفتم». جناب مهندس مسیر را رفتند، آن بنیانی که در تاریخ 15/09/1376 نهاده شده برای این مسیر، مسیری است که جناب مهندس رفتند، حرکت کردند در این مسیر، ذرهذره این مسیر شناختهشده؛ ذرهذره این مسیر که حرکت شده تجربه شده؛ ذرهذره این مسیر با علم و آگاهی و دانش کافی و وافی سر هم شده، هیچ جزئی در این مسیر درمان تصادفی و بیمورد نیست، من وقتی به ساختار فعلی کنگره نگاه میکنم که الآن ما با آن مواجه هستیم، یک سازمان مردمنهاد عریض و طویل منسجم میبینم. ما سازمان مردمنهاد عریض و طویل کم نداریم زیاد هستند که درواقع با بودجه دولت، یا بودجه خارجی و مواردی به این شکل که اصطلاحاً دولت مستعجل هستند اکثراً، یعنی درواقع یک بروز و ظهور ناگهانی دارند و بعد از یک مدت با تغییر یک دولت یا سیاست جهانی ما میبینیم که سازمانی که یکدفعه اینقدر درخشش داشته، خاموش میشود و دیگر اثری از آن ممکن است وجود نداشته باشد؛ اما در کنگره 60، بنیان کنگره از روز اول بر اساس علم و دانش تجربهشدهای نهاده شده است که نهتنها تا امسال که الآن درواقع بیستودو سال از آن تاریخ گذشته، بلکه من معتقد هستم که تا سالیان سال تا زمانی که این بنیان راستین حفظ شود و بر اساس اصول آن رفتار بشود این مسیر ادامه خواهد داشت. جناب مهندس همواره برای موفقیت کنگره 60، نهفقط کنگره 60، برای هر سازمان مردم نهادی، سه رکن و اصل را عنوان میکنند که باید وجود داشته باشد: نخست، متون قابلاتکا است، دوم پرسنل و افرادی هستند که آموزشدیده باشند و بهاندازه کافی علم داشته باشند در این زمینه و سوم، بنیانها و پایههای مالی در هر سازمانی است.
ما وقتی به کنگره 60 نگاه میکنیم؛ میبینیم که متون کنگره 60 انگار که دانههای زنجیر هستند، تکتک این متون هرکدام را که نگاه میکنیم میبینیم با متنی که بلافاصله قبل آن قرار دارد یا بعد آن قرار دارد، یک اتصال محکم و منطقی بین آنها وجود دارد؛ اینقدر این متون گسترده و همچنین روبه رشد هستند ما میبینیم کسی که میخواهد برای امتحان کمک راهنمایی شرکت کند، چون بنده خودم این افتخار را داشتم که دو بار در امتحان کمک راهنمایی شرکت کردم و یکمرتبه هم قبول نشدم؛ واقعاً نیازمند این هست که زمان زیادی را صرف مطالعه کند، من یک خاطره کوتاه عرض میکنم؛ من فکر میکردم که خوب من درزمینهٔ اعتیاد خیلی خوب میدانم دیگر، میروم امتحان کمک راهنمایی را هم میدهم، وقتی رفتم سر جلسه امتحان دیدم که اصلاً یک دنیای دیگری است. مطالبی که دارد گفته میشود انگار که ما نمیخواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم ولی آنکه ما فکر میکردیم اختراع شده؛ چرخ بوده و با یک پدیده جدیدی من روبرو شدم. ما میبینیم کسانی که میخواهند در امتحان کمک راهنمایی شرکت کنند، مجبور هستند که حجم زیادی از مطالب را بیان و مطالعه کنند و آماده بشوند و این روزبهروز هم روبه گسترش است و ما میبینیم که این متون دارند بهروز میشوند و دائماً متون جدید تولید میشود و بر اساس آن بنیان قبلی که نهاده شده است، علم کنگره دارد روزبهروز رشد میکند، حتی اصلاحات خیلی خوبی در برخی از موارد دارد اتفاق میافتد. دوم بر اساس آن بنیان ابتدائی که از روز اول گذاشته شده و مسیری که خود جناب مهندس حرکت کردند، تکتک اعضاء کنگره بهویژه افرادی که بهعنوان کمک راهنما، بهعنوان بازوهای اصلی و اساسی کنگره 60 دارند کار میکنند، همان مسیر را طی کردند، آموزشها را دریافت کردند و بهعنوان پرسنل آموزش دیده، مطلع و وفادار در کنگره 60 این مسیر را بهخوبی حرکت میکنند و سوم پایهها و بنیانهای مالی است که آقای مهندس همیشه تعریف میکنند که آن اوایل پنیر را با نخ تقسیم میکردند که خورد نشود از آن جایگاه شروع کردند و امروز به جایی رسیده است کنگره 60 که یکی از ثروتمندترین سازمانهای مردمنهاد کشور هست که این ثروت در مسیر درست دارد حرکت میکند، کاملاً مردمنهاد به دست میآید و در مسیری که هدف کنگره 60 هست صرف میشود. چند تا اصول را بنیان کنگره در کنگره 60 نهادند که باعث حفظ و ضامن بقای کنگره 60 شده است؛ کار اقتصادی نکرده است کنگره 60؛ این خیلی مهم است یعنی نگفته پولها را طلا بخرم برای سال آینده، یا بیاییم تیرآهن بخریم، فلان کار را انجام بدهیم، پول آن را صرف درمان اعتیاد کنیم، وارد کار سیاسی نشده و اصول خودش را همواره حفظ کرده و درحالیکه به تمام کسانی که درزمینهٔ درمان اعتیاد فعال هستند و ادعا دارند و جایگاه علمی و سیاسی دارند همواره احترام گذاشته است اما به اصول خودش پایبند بوده و تسلیم و مغلوب هیچ جریان و فکر خارج از کنگره نشده چون کنگره 60 بر اساس بنیاد راستینی که نهاده شده داخل آن، مسیرش مشخص بوده، هست و در آینده هم انشاءالله خواهد بود. خیلی متشکر از وقتیکه در اختیار بنده قرار دادید. جلسه برای مشارکت عزیزان باز هست.
سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:
هفته بنیان را به بنیانگذار کنگره جناب آقای مهندس تبریک عرض میکنم؛ که درواقع فرمودند تولد من نیست، تولد کل کنگره هست. همانطور که آقای محمدعلی فرمودند ایشان در آذر 1376 از دام اعتیاد رها شدند و با روش D.S.T که خودشان اختراع کرده بودند به رهایی رسیدند؛ و حدود دو سال بعد در کوچه مهدی زاده بنیان کنگره را در یک ساختمانی با تعداد هفت الی هشت نفر تشکیل دادند. عنوان کنگره را با سلام به خالق هستی شروع کردند و شروع جلسات همان شروع چهارده وادی بود. من فکر میکنم همان چیزی که کنگره را و بنیان کنگره را شاخص کرده، اینکه آقای مهندس وقتی رهایی پیدا کردند، نماندند، در آن نقطه قرار نگرفتند، مثل یک آبی که یکجا بماند و نهایتاً در خوشبینانهترین حالت تبخیر بشود و از بین برود، عمل نکردند بلکه به شکل یک چشمه خروشانی عمل کردند که باعث نجات انسانهای بسیاری شده است. من فکر میکنم که این نمونهای از درک وحدت وجود بوده که آقای مهندس خودشان که رها شدند با توجه به تجربیاتی که داشتند و عشق به هستی و خالق، این عشق را به سایر انسانها هم هدیه دادند و الآن شاهد تشکیلات انجییو ای هستیم که آقای مهندس بنیانگذار آن هستند، بیشتر از ده، بیست هزار نفر رها یافته و در حال درمان داریم، راهنماهای کنگره را داریم، مرزبانها، نگهبانان جلسات و ... من این هفته را به همه اعضاء کنگره تبریک میگویم. ممنون.
سلام دوستان دکتر مجید هستم مسافر:
عرض ادب و احترام دارم خدمت استاد جلسه و نگهبان جلسه، آقای محمدعلی را تحسین کردم، بنیان وجود آقای مهندس است. یک قسمت آخر آن نوشتارها و سیدیها است، مطالب علمی. روش مهندس در برخورد با مشکلات و معضلات و از همه بهتر همه چیزی که ایشان عملاً انجام دادند، الگو است. با رهجوها بیدار شدند، 6- 5 صبح رفتند شیرودی، پارک آمدند، مطالبشان را نوشتند، خودشان را اول محک زدند، تزکیه کردند، بعد گفتند، یعنی عملاً انجام دادند. میدانیم که بنیان یا ریشه یا بن همان چیزی است که شالوده یک مجموعه را به وجود میآورد چه در مجموعه تاریکیها، چه در مجموعه روشناییها، یک نوشتار هست که؛ «فرّ انسانهای بربادرفته و در خاکسترها مدفون شده، مانند گنجی به صاحبان اصلی آنان باز پس داده خواهد شد، مشروط بر اینکه خود را طلب نمایند» درهرصورت وجود کنگره به وجود نازنین جناب مهندس گرم است، ما در پانزده آذرماه تولد ایشان را که تاریخ تقویمی کنگره 60 از سال 76 تا به الآن هست را در این بیستودو سال ورق میزنیم میبینیم که فرد چگونه از یک نور و جرقه کوچک یک خورشید و آتشی را در سینه همه ما و افرادی که ایشان را میشناسند، روشن کرد. چه کنگرهای، چه غیر کنگرهای، هرکسی مریض نباشد، نگاه کند به حرکت کنگره میفهمد که ریشه و بنیان این حرکت در وجود یک بستر خوب هست، همانطور که گیاه ریشهاش را در خاک دارد و به سمت نور حرکت میکند بهجز مسئله دارو، آموزشها هم مثل املاح هستند و ما میدانیم که این ریشه اگر ریشه خوبی باشد میشود ریشه طیبه. درهرصورت من بر خودم بسیار مبارک و میمون میدانم، به ایشان تبریک عرض میکنم، وجودشان انشاءالله مستدام باشد، من یک تابلوی کوچک «هو طبیب» را داشتم که ناقابل است، دوست دارم از طرف دوستان و همکاران پزشک خدمت آقای مهندس تقدیم کنم. متشکرم.
سلام دوستان دکتر سوده هستم یک همسفر:
من در مورد سی دی قاضی صحبت میکنم، جناب مهندس در این سی دی فرمودند که ما در مورد مسائلی که اطلاع نداریم نباید قضاوت را انجام بدهیم. حتی قضاتی که خیلی خبره هستند و چندین سال است کار میکنند، هیچ اطلاعی در مورد دونفری که باهم به مشکل خوردهاند ندارند، آنها با مدارکی که به قاضی میدهند، با حرفهایی که میزنند یک سری اطلاعات به قاضی میدهند تا او بتواند یک جمعبندی کند و رأی را به یکی از دو طرف بدهد، حالا شده که قاضی حکمی را به شخصی داده و او را متهم کرده است و سالها بعد مشخص شده که آن رأی اشتباه بوده و آن فردی که ممکن است به اعدام محکومشده باشد بهاشتباه این حکم برای او اجرا شده. به خاطر همین ما نباید در مورد مسائلی که نمیدانیم، اطلاعی نداریم قضاوت بکنیم چون قضاوت کار خیلی سختی است و فقط خداوند بزرگترین قاضی هست که به همه اعمال و رفتار ما نظارت دارد و میتواند حکم بدهد. ممنونم.
سلام دوستان اردشیر هستم یک همسفر:
جناب مهندس چون خودشان اعتیاد را درک کرده بودند فهمیده بودند که چطور باید بنیان کنگره را پایهگذاری کنند که بتواند دوام داشته باشد. برای اینکه یک علم، یک دانش و یک سازمانی را بنیان بگذاریم و تداوم داشته باشد باید یک سری از مطالب را از اول رعایت بکنیم تا بتوانیم مستقل عمل کنیم. این بنیانها و پایههایی که مهندس بر اساس آنها بنیان کنگره را نهادند یکی از آنها اقتصاد بوده، دوم نیاز به علم دارد، سوم مشاهدهکننده کافی وجود دارد و چهارم درواقع کسی است که آن را پایه گذاشته. اگر ازنظر اقتصادی کنگره خود را وابسته به یک سازمانی، وابسته به یک کسان دیگری میکرد، مطمئناً نمیتوانست تداوم داشته باشد. این علمی که مهندس گرفته علمی بوده است که خود ایشان تجربه کرده بودند و اول از وجود خودش شروع کرده، مثل مشاهده گری که اول آن چیزی را که در وجود خودش دیده تعمیم داده به دیگر مسافران و دیده است که این عمل و درمان دارد صورت میگیرد. ممنون از اینکه به حرفهای بنده گوش دادید.
سلام دوستان رؤیا هستم یک همسفر:
من این هفته را خدمت جناب مهندس تبریک عرض میکنم. چیزی که من برداشت میکنم در این مدتی که آشنا شدم با کنگره، هنر خوب زیستن را به بیمار آموزش میدهد؛ یعنی خوب زندگی کردن، خوب اندیشه کردن، خوب نگاه کردن، خوب شنیدن را به بیمار نشان میدهد، به نظرم، بیمار و یک انسان ناآگاه را با پروسهای که در کنگره طی میکند به یک انسان آگاه تبدیل میکند و این خیلی مهم است. چون بیماری که به کنگره میآید در آن بیکران بیماری خودش باید شروع کند ولی یک ترسی هست، اما وقتی شروع میکند با آگاهیهایی که به دست میآورد از صورتمسئله اعتیاد، به آن آگاهی و دانشی میرسد که بهتر میتواند با بیماری خودش کنار بیاید و به یک درمان کامل برسد. من خودم خیلی چیزها در کنگره یاد گرفتم، خوب زیستن را یاد گرفتم. نفسهای اماره، لوامه و مطمئنهای که یک انسان خیلی باید مواظب آنها باشد خیلی به انسان کمک میکند به آن دانش و آگاهی و سلامتی کامل برسند. خیلی ممنون که به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان دکتر امین هستم یک همسفر:
هفته بنیان را خدمت آقای مهندس تبریک عرض میکنم. من فکر میکردم در رابطه با موضوع امروز به یاد آوردم که همیشه چند مورد در کنگره برای من جذابیت داشت، علاوه بر آن چیزهایی که دوستان فرمودند. یکی توانایی رهبری ایشان هست که کار هرکسی نیست، بنیان چیزی را گذاشتن، یک افراد خاصی را میخواهد که بتوانند این کار را انجام بدهند. بهنوعی همیشه عملگرا بودند. این را من میپسندم و ارزش قائل هستم. بعضاً اساتیدی را میبینیم در حیطه درمان اعتیاد؛ انتظار دارند در گوشههای آزمایشگاه راهحل اعتیاد به دست بیاید که آن هم ارزش خودش را دارد ولی من فکر میکنم راهحل نهایی همیشه باید در فیلد و در میدان عمل به دست بیاید و با یک نوع تحقیقی در حین عملکرد یک کار، میشود آن راهحلهای عملی را به دست آورد. در حیطه عمل آن چیزی که در کنگره میبینیم اینکه بعضی از گیرهای علمی را کنگره کنار گذاشته و خودش را خیلی درگیر، فرض کنید مطالب ناشناخته فیزیولوژیک نکرده و یک راهحل خیلی عملی، شاید هم خیلی قابلفهم و ساده ارائه داده و آن نکته زیبای آن در عملکرد درست و اجرای قشنگ مباحث بوده که کنگره فکر میکنم موفقیت خوبی دارد. ممنون.
سلام دوستان دکتر مهدین هستم یک همسفر:
این هفته را خدمت بنیانگذار و همه اعضاء تبریک عرض میکنم. ازآنجاییکه من فکر میکنم که کمتجربهترین عضو این گروه هستم بیشتر ترجیح میدهم از نظرات و تجربیات همکاران استفاده کنم. خواستم این موضوع را عرض کنم؛ اولین ورود من به مجموعه با این هدف بود که به مریضهای خودم کمک کنم اما در این حدوداً دو ماهی که در خدمت شما هستم؛ کسی که بیشترین سود را برد خودم بودم نه مریضهایم. خیلی ممنون.
سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:
ممنون از وقت مشارکت. هفته بنیان را به آقای مهندس که بنیان و بنیانگذار کنگره هستند تبریک عرض میکنم، معمولاً در ساختمان یک پی هست که آن مشخص میکند که یک ساختمان تا چه وزن و چه ارتفاعی میتواند بالا برود. شما اگر نگاه کنید در اصفهان عالیقاپو و در تخت جمشید، اگر بررسی بکنید میبینید این ساختمانهای ماندگار یک پیهای خیلی عظیم و بزرگ و عمیق با مصالح خوبی داشتند و متأسفانه امروز میبینیم که خیلی راحت یک خط روی زمین میکشند و چهارتا آرماتور و بعد بیست طبقه میروند بالا و ده سال نمیگذرد در اثر یک حادثه فرومیریزد ولی آنها را میبینید نمیریزد چون آنها بنیان و پی خوبی را گذاشتند. فکر میکنم بنیان و پیای را که آقای مهندس گذاشتند امیدوارم تا بیستودو قرن دیگر هم تا وقتی بشر بتواند حرف جدیدتر و یک روش جدیدتری بگذارد، ادامه خواهد داشت؛ و نمونهاش هم این است که بارها یادآوری کردند آقای مهندس که یکوقتی با نخ پنیر تقسیم میکردند، پول یککاسه آش نداشتند ولی امروز به اینجا رسیده است و این نشانه این است که پی درست داشته و از این نکته مهمتر اینکه این پی درست را کسانی میتوانند بگذارند که ریسک را از خودشان انجام میدهند نه از دیگران؛ ما داریم انسانهایی را که دانشمند هستند، دارویی را اختراع میکنند یا یک چیزی را کشف میکنند، اما معمولاً ریسک آن را گردن دیگران میاندازند حالا اول از موش شروع میکنند و بعد کمکم به آدم میرسانند. خودشان جرئت اینکه یک عدد از آن دارو را امتحان بکنند ندارند. ولی آقای مهندس این جسارت را داشتند که اول از خودشان شروع کردند آن زمان که خودش به رهایی رسید، با اعتقاد و ایمان فهمید که این راه درست است، بعد برای دیگران شروع کرده و این خیلی فرق میکند با دانشمندانی که یک کاری را میکنند اول ریسک را گردن دیگران میاندازند و بعد منفعت آن را خودشان میبرند. ایشان ریسک را به گردن خودش انداخت و منفعت را به دیگران داد. اینها یکچیزهای ریز قشنگ است. مثل همکار محترمی که الآن گفتند «یکوقتی آمدند به کنگره که به دیگران کمک کنند اما دیدند که به خودشان کمک بیشتری شد». من یادم افتاد که شانزده سال پیش که آمدم اینجا، با یک تکبری بهعنوان محقق علوم ورزشی میخواستم یک لطفی کنم ببینم آیا معتادین هم اگر ورزش کنند، خوب میشوند، بعد وقتیکه آمدم اینجا فهمیدم که «آن عمر که در مدرسهها گم کردیم، شاید در این میکدهها دریابیم» آنهمه درسی که خواندیم، از ورزش و اخلاق و اینها شوخی بود در کتاب بود، در عمل ندیدیم اما اینجا در عمل دیده شد، سی دی قاضی را هم بخواهم صحبت کنم در یک جمله؛ آنهم این است که ما با علم و آگاهی هم در قضاوت اشتباه میکنیم وای به حال وقتیکه هیچ علم و آگاهی روی دیگران نداریم پس بهتر این است که خودمان را زیر ذرهبین بگذاریم، چون ما خودمان میدانیم داریم چهکاری انجام میدهیم و این را رو به بهبود ببریم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید خیلی متشکرم.
سلام دوستان فریبا هستم یک همسفر:
ممنون بابت وقت مشارکت. داشتم یکجا به صحبتهای آقای قمشهای گوش میکردم، ایشان میگفتند مطالعاتی که ما درزمینهٔ فرهنگ یا رشد معنویات انجام میدهیم، ارتباط با رشته تحصیلی ما ندارد، من در یک زمینه تحصیل میکنم و آموزشهایی را میگیریم و در همان زمینه خدمت میکنم که این در جای خودش مقدس است؛ اما این مطالعات را اگر برگردانیم به افرادی که بزرگان و متفکران تاریخ بودند، چون ما نیاز داریم به یک بعد دیگری از زندگی، به اینکه یاد بگیریم یک سری از چیزهایی که برای زندگی ضروری است میتواند باعث پیشرفت و رشد ما بشود. من خوشحال هستم که در عصری زندگی میکنم که به من توفیق داده شد که در کنار بزرگمردی بیایم و آموزش بگیرم، خدا را نمیدانم چطور باید شکر کنم که در کنار ایشان هستم و واقعاً با تفکرات ایشان باعث شدند که دید من فریبا کاملاً تغییر کند نگاه من عوض بشود و من را بینا کردند. آقای مهندس واقعاً یک کیمیاگر هستند و ما کیمیاگری ایشان را میتوانیم همین الآن در پارک طالقانی، در تکتک افرادی که اینجا هستند ببینیم. من از ایشان کیمیاگری را یاد گرفتم که بتوانم یک سنگ زشت و سیاه را که تشکیلشده از جاهطلبی، منیت و غرور، تبدیل کنم به یک سنگ زیبا و این واقعاً کم نیست. بیستودو سال آقای مهندس بخشندگی کردند، بیست و دو سال! در آغاز کتاب 60 درجه آقای امین دژاکام با خانم آنی بزرگ صحبت میکنند و میگویند «پدر قصد دارند که نام خودشان را بگویند و خانم آنی میفرمایند که بله میخواهند این کار را انجام دهند، میگویند که آخر آبروی ما میرود؛ و خانم آنی میگویند که پدرت گفته اگر بتوانم به دیگران کمک کنم بر آبروی خانوادگی ما ارجحیت دارد، شاید الآن من فریبا حاضر نباشم جلوی هیچ دوربینی بروم صحبت کنم ولی ایشان آن روز این ریسک را کردند و الآن بالاترین جایگاه را دارند. ولی آن روز یک ریسک بود، همیشه میگویند» معما چو حل گشت، آسان شود «من خودم به خاطر پسرم وارد کنگره شدم، پسرم مصرفکننده بیرویه قرص بود و با همسرم آمدیم؛ همسر من فوق تخصص دارند در رشته پروکتال پروكتولوژی، خود من ماما هستم، یکی از کسانی هستند که اولین بار در ایران، جراحیهای بیاختیاری را شروع کردند، یادم هست که وقتی محمد اینجا آمده بود، ما نمیآمدیم، ما خبر نداشتیم که چه خبر است، میگفت مامان اینجا یک همچین صحبتهایی میشود، من و دکتر میگفتیم شما به صحبتها کار نداشته باش، شما فقط درمانت را انجام بده، یک کاری کن که دیگر قرص مصرف نکنی و اینطور شد که ما وارد شدیم و تازه فهمیدیم چه خبر است و من چقدر نابینا بودم. همسر من دیدشان اینقدر عوض شده الآن یکی از مریدان آقای مهندس هستند، ایشان هر امری بدهند همسر من اطاعت میکنند چون به چیزهایی رسیدهاند شاید در سالها تجربهشان به آنها نرسیده بودند. همین الآن آماری که از جراحیهایی که اتفاق میافتد و روده خیلی از بیماران را مجبور هستند بیاورند به خارج از شکم و به یک کیسه وصل کنند همسر من دیگر انجام نمیدهند، چون با متدی آشنا شدند که میتوانند بیماران را به روش دیگری درمان کنند. نمیدانم بابت اینها چطور میشود شکر کرد، نمیدانم که چطور میشود قدردانی کرد، بیستودو سال بخشندگی، واقعاً انسانی میتواند بخشنده باشد که عاشق باشد و آقای مهندس عاشق هستند. تنها میتوانم این را بگویم که ایشان عشق را به معنی واقعی فهمیدند و همان را دارند به همه ما منتقل میکنند، اما یکچیز را میدانم که انشاءالله ما در هفته گلریزان واقعاً من فریبا بتوانم حتی بهاندازه ذرهای، تمام چیزهایی را که دریافت کردم جبران کنم. ممنون بابت وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر علیرضا هستم یک همسفر:
ضمن تبریک به بنیان گزار کنگره 60، خاطرهای را عرض میکنم، من از سال 86 که وارد درمان اعتیاد شدم، آن موقع دارو هم به ما نمیدادند فقط یک مجوزی به ما داده بودند ما صرفاً با داروهایی که نسخه میکردیم و از داروخانه میگرفتیم شروع به درمان کردیم، در بازآموزیها با کنگره 60 آشنا شدم، اولین کتابی که به دست من رسید، کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر بود، خیلی کنجکاو شدم در جلسات میرفتم در خیابان سهره وردی، بعد که کمکم متد D.S.T و شربت OT به پروتکل درمانی اضافه شد، باز من انگیزه داشتم و میرفتم اما هر دفعه با یک مانع برخورد میکردم، یکبار که رفتم ثبتنام کنم یک آقایی به من گفت برو حالا من با شما تماس میگیرم، گفتم من پزشک آمدم اینجا شما میگویی برو من حالا با شما تماس میگیرم، رفتم دیدم سه، چهار سالی شد کسی تماسی نگرفت، آمدم دیدم آن آقا رفته و فرد دیگری آمده است. خلاصه باید میرفتیم آشنا میشدم با کنگره، خوب بالاخره فرصتی شد آمدم در این جمع قرار گرفتم اول که وارد این داستان میخواستم بشوم، خوب خود ما هم عادتهایی داریم، صرفاً مصرف مواد نیست. چیزهای دیگر هم هست، دوست داشتم خودم را بیشتر بشناسم، ببینم این عادتها را چطور میتوانم تغییر بدهم، خدا را شاکر هستم در مسیر هستم، سعی میکنم که آن هدفی را که دوست دارم به وجود بیاورم. متشکرم که به صحبتهای من گوش کردید.
دکتر محمدعلی:
جناب مهندس؛ ما افتخار میکنیم که در کنار شما نشستهایم، تلمذ کردیم، بهره گرفتیم و همیشه هم من به طنز به آقای مهندس میگویم که من بعداً از تکتک اینها استفاده خواهم کرد. میگویم که فلان روز آقای مهندس برای ما قهوه درست کرد یا فلان روز فلان کار را کردند. در کنار جناب مهندس بودن و درک حضور ایشان این تجربه را به من داد که انسانهای بزرگ خیلی تفاوتی ندارند، خیلی عذر میخواهم، تغییری در ظاهر ایشان وجود ندارد که مثلاً ما فکر کنیم فلانی که انسان بزرگی بوده، مثل حافظ، مثل سعدی، مثل مولانا و همین انسانهای بزرگ؛ انسانهای عادی بودند که زندگی میکردند روی زمین و درواقع فقط یک تفاوتی در اندیشه اینها و نحوه اجرای اندیشههای ایشان داشته است که منشأ خیروبرکت در اطراف خودشان شدند. خیلی متشکر هستم.
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
بسیار متشکر هستم از محمدعلی عزیز جلسه خوبی را اداره کردند و خیلی خوب هم صحبت کردند و بنیان کنگره را شکافتند. متشکرم، مرسی. از مشارکت شما خیلی ممنون. یکچیزهایی میگویید که من خودم سردر نمیآورم واقعاً اینجا نمیدانم چه عکسالعملی باید نشان بدهم، بگویم راست میگویید، دروغ میگویید، این هست که بههرحال تحمل میکنم. متشکرم از لطف همه شما، ممنون.
این دستور جلساتی را که ما میگذاریم در کنگره 60 بر مبنای مسائل یا مشکلاتی که پیش میآید تعیین میشود؛ و هرسال برای ششماهه اول و ششماهه دوم، برنامه برای یک سال از قبل تعیین و ریخته میشود؛ که روی چی صحبت کنند، مثلاً از پنجاهودو هفته، چهارده جلسه آن را روی وادیها صحبت میکنند، بعد راجع به مثلاً فضولی صحبت میکنند اگر در کنگره در کار هم مداخله میکنند زیاد، دستور جلسه میشود فضولی اگر مسئله سیگار دارد به گروه صدمه میزند، دستور جلسه میشود سیگار، اگر در مورد همدیگر قضاوتهای نادرستی میکنند، در نظر گرفته میشود که دستور جلسه را بگذاریم قضاوت و جهالت یا آموزش، یا روشهای درمان اعتیاد، یا متد D.S.T اینها بر مبنای این انتخاب میشوند؛ و برای اینکه اعضاء بدانند که بعداً در آینده غلو نشود یا چیزهای دیگری گفته نشود و افراد همهچیز را بشناسند و به زمان پیش برویم، مثلاً دستور جلسه را میگذارند دیدهبانها که تمام اعضاء کنگره 60 دیدهبانها را بشناسند، بر مبنای چه هست، بدانند کار آنها چیست، چهکاری انجام میدهند، چون قانونگذاران کنگره 60 هستند، تصمیم گیران کنگره 60 هستند، یا دستور جلسه را میگذارند ایجنت، اصلاً ایجنت در کنگره 60 چیست، وظیفهاش چه هست؟ یا مرزبانها، چه هستند، چطور تعیین میشوند، چکار میکنند، حدّ و حدود آنها چیست یا میبینیم باید به راهنماها که دارند خدمات زیادی انجام میدهند هرکدام چهل الی 50 نفر را از ظلمت اعتیاد خارج میکنند باید ما از اینها تقدیر و تشکر کنیم بنابراین دستور جلسه را میگذاریم هفته راهنما و وقتی هفته راهنما میگذاریم به مفهوم واقعی هفته راهنما است؛ و همه افراد از معلم و استادشان واقعاً تجلیل میکنند واقعاً تقدیر میکنند. هفته معلم فقط یک اسم است، روز کارگر فقط یک اسم است، بخواهند حمایت هم کنند میگویند آقا تبریک میگوییم، ولی در کنگره 60 اینطور نیست، میگوید وقتی میخواهید تقدیر کنید باید به زبان هم باشد با دل هم باشد با عمل هم باشد، در هفتهای که هفته راهنما است یک پاکت به راهنما میدهند حالا در آن یک مقداری پول است. چون درمان هر نفر در کنگره 60 رقمی نزدیک به دوازده میلیون تومان هزینهاش میشود. درست است که رایگان است ولی یک نفر که به درمان میرسد، آمدیم حساب کردیم یازده میلیون تومان هزینهاش است. برای اینکه کل مخارج کنگره 60 را در سال حساب کردیم حتی راهنماها که مجانی کار میکنند، دستمزد در نظر گرفتیم، دیدهبانها را دستمزد در نظر گرفتیم، مرزبانها هم همینطور تمام کسانی هم که کار میکنند یک حقوق فرضی در نظر گرفتیم، چون سرمایه اجتماعی است دیگر، بعد آمدیم بر کل افرادی که در سال به درمان میرسند تقسیم کردیم رقمی نزدیک به دوازده میلیون تومان درآمده است. پس هر نفر که در کنگره 60 به درمان میرسد، دوازده میلیون تومان هزینهاش است. نگوییم که چرا اینجا رایگان خوب میشوند ولی آنجا پول هم میگیرند، خوب نمیشود. آنجا شما چقدر از او میگیرید، در کلینیک خیلی بگیرید، ماهی هشتاد هزار تومان الی صد هزار تومان در سال مگر چقدر میشود خوب اینجا دوازده میلیون تومان هزینه میشود، خرج میشود.
بنابراین وقتی میگوییم که تو در ماه دوازده میلیون تومان هزینهات است، خرجت است، اگر هفته راهنما پنجاه تومان، صد تومان بگذاری در پاکت به راهنمایت بدهی وظیفهات است باید این کار را بکنی و قدرشناسی را باید از راهنما بکنی. با یک شاخه گل هم ما نداریم، گل آوردن در کنگره ممنوع است. از این گلهای مصنوعی که میدهیم، سنبل رهایی است و تا ده سال هم میماند. ولی یک سبد گل بخرند، نود هزار تومان، دویست هزار تومان گفتم از این کارها نکنید، میخواهید برای من یک سبد گل بگیرید دویست هزار تومان آن را بدهید به خودم نمیخواهد گل بگیرید که من بگذارم آنجا فردا خشک بشود باید بیندازم بیرون؛ بنابراین میبینید کنگره 60 بر مبنای آن است. یا کادو برای کنگره 60 میآوردند کادوها همه میدیدید پتو میآوردند، سماور میآوردند، قهوهخوری، نعلبکی، پیراهن، خیلی چیزها، گفتیم به درد نمیخورد، بدرد میخورد ولی آنقدر ارزش ندارد. گفتیم آقا شما نمیخواهید این کار را بکنید، شما برای قدردانی پاکت بده، برای قدردانی میتوانید یک یادداشت بگذارید میتوانید پنج هزار تومان بگذارید، میتوانید هزار تومان بگذارید، میتوانید دویست هزار تومان بگذارید، میتوانید پانصد هزار تومان بگذارید، کسی ایراد نمیگیرد، کسی نمیگوید که تو در پاکت هزار تومان گذاشتی به شخصیت من توهین کردید، اصلاً اینطوری نیست، بر مبنای آن تصمیمگیری میکنیم.
اگر الآن هم دستور جلسه را گذاشتیم، هفته بنیان کنگره برای اینکه بنیان کنگره را بشناسیم، کنگره چطوری شکل گرفت، چطوری به وجود آمد، از هیچ به وجود آمد، از یک هسته بسیار کوچک و ناچیز، آمد ذرهذره شکل گرفت و رسید به اینجا؛ ما ده سال روی تریاک کار میکردیم یعنی ده سال به مریضها میگفتیم با تریاک درمان بشوند آنها در زمان کی؟ در زمان آقای زرگر در زمانی که مرتب چپ و راست طرحهای ولعادیات یک و دو و سه و چهار اجرا میشد، سر چهارراه میایستادند، معتادان را میگرفتند میانداختند در ماشینها و به اردوگاههای وحشتناک میبردند و مثلاینکه نزدیک بوشهر جزیره بود آنجا میانداختند آنها را؛ وقتیکه اینها میآمدند بدنهایشان کرم میزد و با چوبکبریت کرمها را از بدن خود میکشیدند بیرون، باورتان نمیشود، غذا اصلاً نبود در جزیره، همه سوءتغذیه، مثل این آفریقاییها دیدید نیقلیان نازک بودند، اینطوری شده بودند، زندان و بازداشت و اصلاً بهعنوان بیماری نمیشناختند، اصلاً بیماری مطرح نبود، یکذره طرف را میگرفتند، پل رومی و دادگاه و چه و چه بیچاره میکردند، کرمان اردوگاه بود به نام آب حیات، پدر آدمها را آنجا درمیآوردند اعتیاد را اصلاً بیماری نمیدانستند، یک حرکت رفتاری، شخصیتی که افراد فاسدی هستند، فاجری هستند و میخواهند خوشگذرانی کنند، چه کنند و ...، اینها را یا باید ریخت در دریا یا آنها را کشت مثل مائو؛ من همان موقع ها داشتم از یک همایشی میآمدم که سردار فودازی بود رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر بود، داشت با یکی صحبت میکرد، میگفت اینها را باید با یک هلیکوپتر همه را بریزیم در دریاچه قم؛ گفتم آقا شما خیلی بیرحم هستید، گفت شما، گفتم من هرکه هستم، شما برای چه آدمها را میریزید در دریاچه قم، گفت برای اینکه آدم نمیشوند، گفتم چرا نمیشوند، کی گفته که نمیشوند؟ به من گفت میدانی برای چه پنج گرم هروئین، اعدام است؟ بالاتر از پنج گرم هروئین و بالاتر از یک کیلوگرم تریاک حکم آن اعدام بود و خیلیها را هم اعدام کردند. گفت برای اینکه اگر فردی پنج گرم هروئین بکشد، او دیگر مرده است، دیگر درست نمیشود، نمیتواند برگردد. گفتم برای چی؟ گفت به خاطر همینکه هروئین میفروشد، بالاتر از پنج گرم هروئین میفروشد، هر پنج گرم هروئین یک نفر را میکشد، بنابراین حکم او مرگ است، توجیه او این بود، گفتم چه کسی این را گفته است که فردی پنج گرم هروئین بکشد برنمیگردد؟ گفت من گفتم؛ گفتم من هم میگویم نه این حرف هم غلط است، گفتم ثابت هم میکنم، گفت چطور ثابت میکنی؟ گفتم فردا ما همایش داریم بیایید آنجا، من افراد هروئینی را به شما نشان بدهم که چند سال هروئین مصرف میکردند و نمردند. بچهها را بردم آنجا، رفت بالا آقای خان بود؛ گفت که من سیوپنج سال هروئین کشیدم الآن ترک کردم، حساب کرد گفت من سیوپنج کیلو هروئین کشیدهام در طول این سی سال، گفتم بفرما؛ باورش شد رفت بالا گفت آقا من معذرت میخواهم حرف خود را پس میگیرم. همین متادونی که الآن دارند مصرف میکنند بعضیها میگویند مهندس با متادون مخالف است، اصلاً متادون را نمیشناختند، با یک سری قرصهای فشار بود و قرصهای جورواجور بود که تمام مستندات آن هست که صحبتهای سنگین کردم در مصاحبههای گوناگون که الآن روزنامههای آن همه هست که برای درمان اعتیاد چیزی هست بهعنوان متادون؛ که در زندانها هم از متادون استفاده میکردند برای درمان اعتیاد چیزی بود بهعنوان متادون، در اثر آن صحبتها متادون آمد در بازار وگرنه متادون را کسی نمیشناخت. بعد بوپره نورفین هم همینطور، بازهم میخواستند در داخل درست کنند، محمد فلاح برای من نوشت که نظر شما راجع به ساخت بوپره نورفین که الآن به آن میگویند B2 چیست، درست کنیم یا نکنیم مهندس؟ که من در ذیل نامه نوشتم که درست کردن این دارو برای درمان اعتیاد از شام شب هم واجبتر است. پس من هیچ مخالفتی با متادون و بوپره نورفین نداشتم. یکی از مسببین آن که باعث شد و صحبت زیاد کرده بود خود من بودم دیگر و بعد حالا شربت OT هم همینجور؛ این مباحثی است که به این دلیل مطرح میکنیم که ببینیم چکار کردیم، به کجا رسیدیم. الآن ما بیش از شصتتا مرکز داریم، در بیش از بیستوسه چهار استان ما نمایندگی داریم، از اهواز و آبادان گرفته، بوشهر، شیراز تا میآید کرمان، چالوس، سمنان، اراک، قم، زنجان، خرمآباد، شهرکرد، در تمام شهرها مرکز داریم، یعنی یک ساختمان داریم نه که برویم در پارک، در خرابهها، یا ساختمان را خریدیم، یا زمین آن را خریدیم، یا خودمان ساختیم، یا رهن کردیم، یا اجاره کردیم یا چیز دیگری، هیچکدام هم مال هیچ ادارهای نیست، هیچ جا نیست ما در فرهنگسرا باشیم، در ترمینال باشیم، در ساختمان بهزیستی باشیم، همه ساختمانها از خود ماست یا اجاره کردیم یا رهن کردیم یا در حال ساخت هستیم. هفتهای هم که در پیش داریم، هفته گلریزان هست، چون یکی از مسائل بسیار مهم در مسائل ما، مسئله مادی است که من خیلی به آن توجه کردم و همیشه گفتم که آن موضوع انشائی که به ما میدادند سرتاپا غلط و نادرست بود که علم بهتر است یا ثروت» یک موضوع انشاء بسیار نادرستی بود، چون ربطی به هم ندارد، اصلاً نمیشود باهم مقایسه کرد، چرا مقایسه کنیم، مثل این است که بگوییم زن بهتر است یا مرد بهتر است فرقی نمیکند، هرکدام کار خودشان را انجام میدهند، چرخهای جلوی اتومبیل بهتر است یا چرخهای عقب اتومبیل فرقی نمیکند، چرخهای عقب اتومبیل نباشد، راه نمیرود، چرخهای جلو هم نباشد راه نمیرود. پس این علم بهتر است یا ثروت؟ اگر کسی میگفت که ثروت بهتر است، معلم از کلاس او را بیرون میکرد و میزد، همیشه میگفتیم نه علم بهتر است، ثروت بدرد نمیخورد نه حرف غلطی بود، باید آنجا به ما یاد میدادند که هم علم خود را زیاد کنید هم ثروت خود را زیاد کنید هم مال خود را زیاد کنید به مادیات هم توجه کنید. مگر میشود بدون پول، هر جا که بدون پول باشیم منجر به شکست هستیم دیگر، خانواده پول نداشته باشد منجر به شکست است، انسان پول نداشته باشد منجر به شکست است یک کلینیک پول نداشته باشد منجر به شکست است، یک ان جی او پول نداشته باشد منجر به شکست است، اصلاً مگر میشود به مسائل مالی توجه نکرد؟! باید به مسائل مالی توجه کنیم، باید پسانداز کنیم، باید قناعت کنیم، باید جمعآوری کنیم، باید مدیریت کنیم، از بهترین راه، راه درست، راه صحیح پول را به دست بیاوریم، الآن کنگره 60 ازاینجهت برنامهریزی کرده است و الآن در هفته گلریزان هستیم، گلریزان در کنگره 60 از روز چهارشنبه شروع شده، شما این گلریزان را در کلینیکهای خودتان هم انجام بدهید، آنهایی که از کنگره 60 راهنما دارند و در کلینیک خودشان لژیون دارند حتماً برنامه گلریزان را دایر کنند. سالی یکبار که برنامه کنگره 60 هست شما هم اجرا بکنید و آن پول هم مربوط به کلینیک است، گفتند نه گلریزان کنیم بدهیم به کنگره 60، گفتم نه گلریزان کنید و برای خود کلینیک باشد.
گلریزان در کلینیکها با کنگره فرق میکند، در کلینیکها که گلریزان میکنید باید بیست درصد آن را بدهید به راهنما؛ این کار را حتماً انجام بدهید، چون او راهنما آنها است، میتواند آنها را آموزش بدهد که آنها بتوانند پول زیادی را در گلریزان کمک کنند. چون راهنما میآید آنجا هفتادوپنج تومان میگیرد، پول ایاب و ذهاب او هم نمیشود، میآید، میرود، چند ساعت وقت او، بنابراین حتماً در آنجا این کار را انجام بدهید و گلریزان را بگذارید و اگر گلریزان میگذارید حداقل بیست درصد آن را به خود راهنما بدهید، کارمزد که او بتواند تشویق کند و ترغیب کند که برای کلینیک مسائل مالی را به وجود آورد. ما در گلریزان در تمام شعب پول خوبی را جمعآوری میکنیم و در تمام شعب صرف خود شعب میشود، کلیه شعب کنگره هم که این کار را انجام میدهند، بیست درصد از وجوه تمام شهرستانها را میدهند به دفتر مرکزی؛ همه آن را میدهند به دفتر مرکزی در حساب آنها هست، مثلاً کرمان حسابش جداگانه است، کرمان ممکن است، سیصد میلیون، چهارصدمیلیون پول داشته باشد یا فلان جا هشتصد میلیون تومان پول داشته باشد از کنگره 60، میتواند با این پول ساختمان بخرد، زمین بخرد، آنجا که کم دارد میخواهد زمین بخرد ما ممکن است به او کمک کنیم. این هست که حتماً این مسئله را انجام بدهید حتماً به مسائل مادی توجه بکنید، یکی این مسئله است، یکی تئاتر پنجرهای روبه آسمان است، ما تمام لژیونهای کنگره 60 را بردیم آنجا، کلینیکها هم میتوانید بچههایتان را بردارید ببرید بهعنوان کار خارج از کارهای ریکاوری، بهعنوان کار فرهنگی، تفریحی، سرگرمی، مثلاً حامد بچههایش را برد تئاتر نتیجه خیلی خوب بود. تئاتر هم به مسئله اعتیاد میخورد، یک سری مسائل و اینها هم مطرح میشود، اگر توانستید حتماً این کار را بکنید که با هماهنگی خودتان بچههایتان را یکشب ببرید. ده، دوازده روز دیگر تمام میشود. البته هر شب پر هست، یک برنامهریزی کنید با بچههایتان که بیرون از کنگره هم یک سرگرمی، یک تفریحی باشد که بچهها انرژی زیادی میگیرند و مناسب میشود.
یکی از کارهایی که به اعتقاد من کلینیکها باید انجام بدهند این است که وقتی مریضهایشان خوب میشوند بعضیها بهعنوان الگو در آنجا بمانند و خدمت کنند وقتی یک تازهوارد به کلینیک میآید اگر یک راهنمای تازه واردین، کسی که در همان کلینیک بوده، در همان کلینیک خوب شده است، او را مشاوره کند ممکن است نیم ساعت با او صحبت کند، پزشک نیم ساعت وقت را ندارد که با او حرف بزند، نیم ساعت، سهربع حرف بزند تا پذیرش کلینیک برود بالا، اگر این کار را انجام بدهید نتایج خیلی خوبی میگیریم که راندمان آنها خیلی برود بالا، وقتی هم که بالا رفت میتواند الگو باشد برای پذیرش نیروهای جدید، وقتی بیاید در کلینیک ببیند که پنج نفر خوب شدند، دو سال، سه سال پاکی هست، اینها باعث الگوی آنها میشود و خیلی به آنها کمک میکند و آن کلینیک شلوغ میشود. از اینکه به حرفهای من توجه کردید از همه شما متشکرم، ممنون.
رهایی کلینیکها
نام کلینیک: یزدان پاک، نام پزشک: خانم دکتر شیوا، نام راهنما: آقای حامد، نام روانشناس: خانم سمیه، نام مسافر: آقای امیر، نام همسفر: خانم خدیجه
مسافر: امیر، آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه، تریاک، شیره، مدت تخریب: بیش از 14 سال، مدت سفر: 14 ماه و 5 روز، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OT
نام کلینیک: اندیشه نیک اصفهان، نام راهنما: آقای مسعود، نام مسافر: آقای ناصر
مسافر: ناصر، آخرین آنتی ایکس مصرفی: قرص اکس، مدت تخریب: بیش از 5 سال، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OTرشته ورزشی: والیبال
نام کلینیک: سماء، نام پزشک: آقای دکتر صمد، نام راهنما: آقای همایون، نام مسافر: آقای محمد
مسافر: محمد، آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، تریاک، قرص ترامادول، مدت تخریب: 15 سال، مدت سفر: 11 ماه، روش درمانD.S.T، داروی درمان: شربت OT
نام کلینیک: روزبه اهواز، نام پزشک: آقای دکتر سیاوش، نام راهنما: آقای شاهرود، نام مسافران: مهرداد و چراغ علی
مسافر: مهرداد، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره، تخریب: بیش از 24 سال، مدت سفر: 11 ماه و 5 روز، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OT
مسافر: چراغعلی، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، تخریب: 30 سال، مدت سفر: 11 ماه و 5 روز، روش درمان D.S.T، داروی درمان: شربت OT
تایپ: همسفر الهام
تهیه و تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
3105