English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/9/8؛ «وادی سوم و تأثیر آن روی من و سی دی نیروی دوباره»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/9/8؛ «وادی سوم و تأثیر آن روی من و سی دی نیروی دوباره»

ششمین جلسه از دور هجدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من و سی دی نیروی دوباره» با استادی دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس و دبیری مسافر محسن در روز جمعه مورخ 98/9/8 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:

خیلی خوشحال هستم بار دیگر این جایگاه را تجربه می‌کنم. اینجانب مسعود حاج رسولی هستم، دکترای فیزیولوژی ورزش و حدود پانزده سال است که در خدمت آقای مهندس و کنگره 60 هستم.

اگر وادی سوم را نگاه کرده باشید با کلمه تأکیدی، باید، شروع شده است؛ باید مفهوم دارد. ما یک‌وقتی می‌گوییم: لطفاً این کار را انجام بدهید، بهتر است این کار را انجام بدهید، این‌ها توصیه و نصیحت است ولی وقتی می‌گوییم باید، یعنی دستور است و باید این‌گونه عمل بشود. در اصل اینکه ما باید به یاد داشته باشیم که در زندگی خوشی و ناخوشی است، ناراحتی پیش می‌آید، خیلی وقت‌ها که مشکلی پیش می‌آید ما به جای اینکه خودمان به فکر خویشتن خویش باشیم، خودمان بخواهیم مشکلات خودمان را حل کنیم به جاهای دیگر فکر می‌کنیم به‌عنوان‌مثال به خدا می‌سپاریم، به تقدیر و خیلی مسائل دیگر درحالی‌که در مواقع ای که دچار مشکل در زندگی می‌شویم باید خودمان به فکر حل آن باشیم نه دیگران. البته کمک و مشورت خوب است، اما قدم اول خود ما هستیم که بررسی کنیم و مشکل را حل کنیم. برای پیدا کردن راه‌حل، بهترین راه این است که اول راجع به موضوعی که برایمان پیش آمده تفکر کنیم، مشورت و کمک‌های صادقانه را نیز می‌توانیم قبول کنیم. هیچ‌کس در این دنیا به‌اندازه خود ما نمی‌داند که ما چه انجام داده‌ایم و چه اشتباهاتی کرده‌ایم که منجر به این مشکل شده است و باید خودمان برویم دنبال حل مشکل و برطرف کردن آن.

در مورد سی دی نیروی دوباره؛ بحث این است که دیدگاه ما نسبت به این جهان چه هست؟ یک‌وقت دیدگاه ما نسبت به جهان صرفاً مادی است، این‌که می‌بینیم این‌که هست، ذره، پیکوگرم تا متاگلاکسی و این‌همه کهکشان‌های بزرگ، این‌ها را ما می‌توانیم ببینیم با چشم مسلح، غیرمسلح، میکروسکوپ، تلسکوپ که احساس کنیم جهان این است و بیشتر از این نیست؛ اما در اصل جهان‌های دیگری هست، این‌که ما می‌بینیم صور آشکار است، آنکه در اصل است، صور پنهان این هستی است. مولانا هفتصد، هشتصد سال پیش بی‌خود نگفته است که: کاشکی هستی، زبانی داشتی تا ز هستان پرده‌ها برداشتی، اگر هستی زبان داشت، می‌گفت که این ابر از کجا آمده، چه مسیری را طی کرده است، به چه منظور آمده و در این مکان به شکل باران یا برف فرود آمده است. این‌ها همه یک حکمتی و یک تفکری پشت آن است که متأسفانه ما قادر به تشخیص این مکانیسم‌ها و معیارها نیستیم. به همین دلیل ما روی جهان ظاهری و صور آشکار داریم فکر می‌کنیم. خیلی به خودمان افتخار می‌کنیم که فلان ابزار الکترونیکی را ساختیم، فلان کار را کردیم، درصورتی‌که تمام این ساخته‌ها و کشفیات در این جهان هست، انشاء الله اگر داروهای درمان سرطان و ایدز کشف شد، خوشحال می‌شویم اما یادمان باشد که تمام این داروها هست، ما درست نکردیم ما فقط باید تلاش کنیم تا پیدایش کنیم.

 اطرافیان و جهان را با چشم باز ببینیم، نه اینکه با چشم بسته و خودبینی، خودخواهی و خودنگری، این جهان خیلی وسیع‌تر از آن است که ما می‌بینیم چه در صور آشکار و چه در صور پنهان. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم که زندگی همین است یک آدمی به دنیا می‌آید بزرگ می‌شود، شغلی و ازدواجی و نوه و نتیجه‌ای و بعد هم از دنیا برود و بعد بگوییم زندگی تمام شد، نه عزیزان؛ مولانا خیلی قشنگ می‌گوید: از جمادی مردم و نامی شدم و از نما مردم به حیوان سر زدم، مردم از حیوانی و انسان شدم، پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم، بار دیگر از فلک پرّان شوم، آنچه اندر وهم ناید آن شوم، پس عدم گردم عدم چون ارغنون، گویدم که انا الیه راجعون. زمانی که ما به ارغنون برسیم، زمانی که ما به آن روح اصلی برسیم آن زمان خداوند ما را مثل جزئی از خودش برمی‌گرداند؛ این مرگ پایان همه‌چیز نیست؛ این یک زندگی دوباره است یک مرحله از زندگی است. خوش به حال آن‌هایی که در این جهان کوچک محدود که دارند زندگی می‌کنند وسیع فکر می‌کنند، به فکر صور پنهان هم هستند به فکر کشف رازهای صور پنهان هستی هستند به فکر دیگران هم هستند و به قول حضرت مولانا، در میان این‌همه غوغا و شرّ، عشق باشد کاهش درد بشر. اگر بتوانیم که درد بشّر را یک‌کمی کم کنیم آن‌وقت می‌شود که گفت شایسته مقام آدمیت هستیم؛ و این را هیچ‌کس برای ما انجام نمی‌دهد الاّ خودمان، من خودم خودم را مصرف‌کننده کردم، من خودم خودم را دچار مشکل کردم، من عامل آن بودم، نباید گردن زمین و آسمان و این‌ها بیندازم، خودمان بودیم و خودمان هم باید سعی در جبران آن داشته باشیم.

یک وقتی در بزرگداشت خانم پروین دولت‌آبادی من خدمت ایشان رسیدم، جمعی بودند و اصرار کردند که صحبت کنم گفتم که خانم پروین دولت‌آبادی من ورزشکار هستم و از هنر سررشته‌ای ندارم اما الآن که قرار است برای بزرگداشت صحبت کنم؛ گاهی اوقات فکر می‌کنم چقدر خوب است که یک ورزشکار هنرمندانه زندگی کند و یک هنرمند پهلوانانه؛ شما هنرمندی هستید که پهلوانانه زندگی کردید. خم شدم و به‌رسم زورخانه پای ایشان را بوسیدم، خاک پای ایشان را بوسیدم. افرادی که اینجا هستند می‌دانند که هرسال دوره جایزه نوبل که می‌شود من انگار داغم تازه می‌شود؛ جهان بشریت چشم ندارد چرا نمی‌آید ببیند که یک بیماری که در کتاب‌های DSM-4 و DSM-5 و این‌ها اعتیاد را به‌عنوان بیماری مرموز، لاعلاج، پیشرونده معرفی کرده‌اند. حالا یک شخصی آمده است گفته که اعتیاد این است، این مکانیسم آن است، این‌طور است که شخص دچار اعتیاد می‌شود این هم روش درمان آن است و باعث نجات خیلی از انسان‌ها در این مملکت شده است. چرا نباید در مورد کار ایشان فکر کرد. دیروز من رفتم دیدن تئاتر پنجره‌ای رو به آسمان که آقای مهندس آن را نوشته‌اند و یک تیم خوب و قشنگی کار کرده‌اند، دخترخانم ایشان هم هماهنگی را انجام می‌دادند، من رفتم به این تئاتر، واقعاً میخکوب شدم، باوجوداینکه خسته از راه دور آمده بودم، تمام آن مدت گریه می‌کردم، چرا؟ چون درد بشّر را، مشکلات را به نمایش گذاشته بود، اینکه ما فقط خیال می‌کنیم علم فقط در کتاب‌ها است، علم فقط نزد ما دکترها هست و بقیه هیچ علمی ندارند و ما باید این علم را به مردم این‌طوری القاء کنیم؛ از بالا و با کلماتی که مردم وقتی گوش می‌کنند می‌گویند متوجه نشدیم چه گفت. چون او سواد نداشته است، یعنی هیچی، اگر سواد داشت می‌فهمید که مخاطبین او چه کسانی هستند، به زبانی صحبت کند که آن‌ها متوجه بشوند. وقتی قرار باشد کسی متوجه نشود یعنی چه علم برای علم و هنر برای هنر یعنی چه؟! و خیلی برای من جالب بود که آقای مهندس تمام این مشکلات، این دردها را، حتی آموزش‌های کنگره را، تمام این‌ها را در قالب مسائل طنز به نمایش گذاشته بودند، ازیک‌طرف می‌خندیدم، از طرف دیگر گریه می‌کردم، من این‌طور بودم ولی به نظر می‌رسید که همه اغلب همین‌طور بودند. مفهوم را که فکر می‌کردیم، ما را گریه می‌آمد که ما در کجای این هستی قرار داریم، چرا به فکر خودمان نیستیم. من به این نتیجه رسیدم که اوج هنر رسیدن پیام آن هنرمند است به تمام مردم و مخاطبین. من که دیروز رفته بودم، با سختی برایم بلیط تهیه کردند چون خیلی شلوغ بود وگرنه باید روی پله‌ها می‌نشستم، من توصیه می‌کنم هرکدام از شما اگر می‌توانید بروید و تماشا کنید، برای اینکه تمام این سی‌دی‌ها، این حرف‌ها، این جلسات را شما می‌توانید در غالب یک ساعت و نیم تئاتر طنز و خنده و این‌ها ببینید و بگیرید، شاید کمکی باشد برای بهبود زندگی‌مان، شاید امیدی باشد برای اینکه ما همه زندگی بهتری داشته باشیم. من دیروز به این نتیجه رسیدم که عشق یعنی، مشکلی آسان کنی، دردی از درمانده‌ای درمان کنی؛ و این عشق را می‌توانید در قالب این تئاتر ببینید. من توصیه می‌کنم هرکه نرفته است برود، دیدنی است. واقعیت در صور پنهان خودمان و در درون خودمان هست و ما آن را کشف نکرده‌ایم، شاید اصلاً جرأت نداریم در مورد آن فکر کنیم، حرف بزنیم، دیوانه شدم ازبس‌که مقاله I.S.I بده، این را بده، انگلیسی باشد، این‌طوری، این کلمه نباشد، خوششان نمی‌آید رد می‌کنند. من دوست دارم که ما ملت ایران به جایگاهی برسیم مخصوصاً با روشD.S.T که خارجی‌ها مجبور بشوند احساس نیاز کنند و به زبان ما گوش بدهند نه اینکه ما همیشه مجبور باشیم چون آن‌ها خودشان را درجایی قرار داده‌اند که فکر می‌کنند هرچه می‌گویند درست است. من دشمنی با کسی ندارم ولی من فکر می‌کنم که ما هم در ایران حرفی برای گفتن داریم در حوزه اعتیاد. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما ممنون هستم.

سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:

انسان موجودی هست که به‌صورت مختار آفریده شده است و هیچ اجباری درراه زندگی‌اش وجود ندارد. انسان برای اینکه از اختیارش بر سر دوراهی‌های ارزش و ضد ارزش استفاده کند که کدام را انتخاب کند، می‌تواند تفکر و دانش و آگاهی‌اش را پرورش بدهد که بتواند در مسیر ارزش قرار بگیرد. به قول آقای مهندس اگر حتی وارد مسیر ضد ارزش شد هیچ دوراهی‌ای بدون بازگشت نیست. اگر انسانی بر سر این دوراهی، راه اعتیاد را انتخاب کرد می‌تواند تفکر و دانایی‌اش را پرورش دهد و از این مسیر برگردد و به سمت درمان برود. ما می‌دانیم که در مسیر درمان اعتیاد چیزی که مهم است این‌که فرد تصمیم بگیرد که مسئولیت کارهایش را خودش به عهده بگیرد، تماماً خودش را مقصر بداند و خسارت‌هایی را که به خودش و اطرافیان و جامعه وارد کرده قبول کند و در مسیر درمان قرارگرفته و جبران کند. اینکه دکتر حاج رسولی مرتب به نوبل اشاره می‌کنند پیشنهاد می‌کنم که این مطالب آموزشی را شروع به داکیومنت های علمی و منتشر کنیم. ممنون که به حرف‌های من گوش دادید.

سلام دوستان دکتر رضا هستم یک همسفر:

این دستور جلسه من فکر می‌کنم که یکی از اصول کلیدی کنگره است. عملاً ما یک ضرب‌المثلی داریم که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من تا زمانی که انسان ارزش وجودی و گوهر وجودی خودش برایش مشخص نشود، نمی‌تواند قدمی را پیش بگذارد. خداوند در پازل آفرینش یک نقش بی‌بدیلی را برای ما در نظر گرفته از موجودات تک‌سلولی تا اشرف مخلوقات که انسان هست. اگر هرکدام از ما نباشیم پازل آفرینش خالی می‌ماند و هیچ‌کس جز ما نمی‌تواند آن را پر کند اما خیلی از اوقات ما به این نقش خودمان واقف نیستیم یا فکر می‌کنیم دیگران باید دلسوزتر از ما به حال خودمان باشند؛ این درست نیست. اگر چنانچه بتوانیم آن مسئولیتی که باید در قبال خودمان انجام بدهیم و همان‌طور که آقای مهندس در سی دی «ماشین» فرمودند که کالبد جسمی ما هم به‌عنوان یک ماشینی هست که ظرف روح ما است و ما باید آن را به‌عنوان امانت خداوند حفظ کنیم و سلامت نگاه داریم اگر به ارزش آن پی برده و آن را حفظ کردیم بعد می‌توانیم در گام‌های بعدی با تفکر قدم بگذاریم و به آن وادی نهایی که عشق هست برسیم.

جناب مهندس فرمودند:

حتماً میکروفن را به کسانی بدهید که تابه‌حال مشارکت نکرده‌اند، پارتی‌بازی نکنید و همیشه به دوستان خود ندهید. می‌خواهم اینجا همه مشارکت بکنند فقط به تازه واردین ندهید. به هرکسی هم که میکروفن داده می‌شود باید صحبت بکند، مثل وادی سوم، باید دانست، حتی خودش را معرفی کند بگوید که من نمی‌توانم صحبت کنم الآن اضطراب دارم. حتی همین کلمه را هم شده باید بگوید.

سلام دوستان نازی هستم یک همسفر:

ما تا زمانی که متوجه نشویم خودمان می‌توانیم به خودمان کمک کنیم نمی‌توانیم در زندگی‌مان موفق باشیم. اول‌ازهمه باید با اعتماد نفس، با تفکر و اندیشه به حل مشکلات خودمان کمک کنیم. در این سی دی آقای مهندس فرمودند که خودکرده را تدبیر هست و چهارتا راه بیان شد برای حل مشکلات: یکی اینکه مسئولیت‌پذیر باشیم، بتوانیم مسئولیت کاری را که خودمان انجام داده‌ایم را به عهده بگیریم. با تفکر و اندیشه به حل مشکلات خودمان برویم، سختی‌های راه را توجه داشته باشیم و از مشورت دیگران استفاده کنیم و درنهایت این خود ما هستیم که می‌توانیم به نتیجه دلخواه خودمان برسیم.

سلام دوستان محسن هستم مسافر:

در کنگره ما یاد می‌گیریم که مسئولیت کار خودمان را خودمان به عهده بگیریم و یاد یک شعری افتادم که: گوهر خود را هویدا کن؛ کمال اینست و بس، خویش را در خویش پیدا کن؛ کمال اینست و بس، چند می‌گویی سخن از درد و رنج دیگران، خویش را اول مداوا کن؛ کمال اینست و بس. ممنون

سلام دوستان زهره هستم یک همسفر:

ما اشرف مخلوقات هستیم و خداوند از روح خودش در ما دمیده است. خیلی مهم است که ما مسئولیت کارهای خودمان را بپذیریم. در مورد بیماری اعتیاد هم همین است. بیماران اعتیاد خیلی فرافکنی می‌کنند و دوستان، خانواده، جامعه را مسئول مشکل خودشان می‌دانند و تا زمانی که خود را مسئول ندانند نمی‌توانند وارد پروسه درمان شوند. ممنون.

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر:

 وادی سوم تنها وادی است که از کلمه باید استفاده کرده و ما را ملزم به پذیرش اشتباهات خودمان کرده است. ما وقتی مصرف‌کننده بودیم تمام ابعاد اعتیاد برای ما تیره‌وتار بود و هیچ‌چیزی را نمی‌دیدیم. پس ما باید بپذیریم این راه را خودمان اشتباه رفته‌ایم و وقتی پذیرفتیم درصدد پیدا کردن راه درست درمان باشیم. ممنون از وقت مشارکت.

سلام دوستان دکتر سوده هستم یک همسفر:

ما باید بدانیم خود ما بیشتر از افراد دیگر به فکر خودمان هستیم. یکسری از افراد به اعتیاد روی می‌آورند، یکسری از زوجین در زندگی مشترک خودشان به مشکل برخورد می‌کنند، یکسری افراد هستند که وقتی بزرگ می‌شوند می‌بینند نسبت به هم‌سالان خودشان پیشرفت نداشته و درجا زده‌اند و مشکلات خود را به گردن دیگران می‌اندازند، من که معتاد شده‌ام به خاطر دوستان بدی بوده که سر راه من قرار گرفته، به خاطر مشکلات خانوادگی است، به این خاطر است که من در این خانواده متولد شده‌ام و ... یا در مورد درس می‌گویند که پدر و مادر من، شما که عقل داشتید چرا مرا به‌زور وادار به درس خواندن نکردید! یا چرا به من گفتید با فلانی ازدواج کن، می‌خواهند از زیر بار مسئولیت خودش شانه خالی کند برای همین در وادی سوم می‌گوید که انسان باید خودش مسئولیت کار خود را بپذیرد و با سعی و تلاش زندگی خود را بسازد.

سلام دوستان دکتر بهرام هستم یک همسفر:

چیزی که من در آموزه‌های کنگره به آن توجه می‌کنم و برای من مهم است، این یکپارچگی بین آموزه‌های کنگره و آن چیزی است که به‌صورت عملی دارد اتفاق می‌افتد. چه‌کاری دارد صورت می‌گیرد که کنگره موفق شده و این‌همه افراد را جذب کرده که بعد از رهایی می‌مانند و از جان‌ودل خودشان مایه می‌گذارند؛ و ما می‌دانیم در بحث کار، چقدر جذب افرادی که مصرف‌کننده بودند سخت است. یکی از چیزهایی که در آموزه‌های کنگره مطرح می‌شود، بحث تدریجی بودن آن است؛ از وادی اول تا برسد به وادی سوم، به شکل تدریجی دارد در فکر یک مصرف‌کننده تشکیک ایجاد می‌کند، اول بحث تفکر را مطرح می‌کند و بعد اینکه هیچ موجودی بیهوده نیست و در وادی سوم که بحث توجیه و فرار از زیر بار مسئولیت توسط مصرف‌کننده مطرح می‌شود، من فکر می‌کنم دیگر اینجا فرد آمادگی و پذیرش شنیدن این را دارد؛ ابتدا فکر کرده و بعد به او این احساس را داده‌اند که شما بیهوده نیستید و مفید هستید و برای اینکه مفید باشید باید مسئولیت بپذیرید و بدانید برای اینکه به درمان برسید باید انگشت اشاره به سمت خود شما باشد که به سمت مصرف رفتید و خود شما باید تصمیم به رهایی داشته باشید و شما راننده این مسیر هستید و خود شما هستید که باید متابعت بکنید.

در سی دی نیروی دوباره، آقای مهندس به یکی از سؤال‌های بشریت پاسخ می‌دهند و این نظریه را مطرح می‌کنند که انسان آیا همین است که در جهان مادی است و یا اینکه جهان دیگری نیز وجود دارد و فردی که به این موضوع اعتقاد دارد که زندگی فقط همین زندگی مادی نیست سعی می‌کند که موفق‌تر و مؤثرتر عمل کند و یک سری از عملکردهایش را بر اساس آنچه پس از مرگ قرار است اتفاق بیافتد برنامه‌ریزی کند. سپاسگزارم.

سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر:

یک مصرف‌کننده اگر خیلی بهانه‌جو باشد فکر می‌کند که این اتفاقی که برایش افتاده است به خاطر اشتباه اطرافیان او است و یا فکر می‌کند که خداوند نگاهی به او نداشته است و اگر بخواهد که درمان بشود انتظار دارد که کسانی باشند که دست او را بگیرند که بتواند روی پاهای خود بایستد درصورتی‌که این‌طور نیست باید خودش بخواهد و سختی‌ها را پشت سر بگذارد و سعی در جبران اشتباهات خود بکند. ممنون.

سلام دوستان دکتر جلیل هستم یک همسفر:

در منطقه‌ای که من دارم کار می‌کنم برای دسترسی به مواد پنج دقیقه وقت لازم است. زنگ بزنید، دو دقیقه دیگر درب خانه آماده تحویل است. ما نمی‌توانیم نقش خانواده و جامعه را در پیشگیری انکار کنیم؛ و این است که بار مسئولیت را فرد باید خودش قبول کند ولی جامعه نیز مقصر است.

سلام دوستان مژگان هستم یک همسفر:

آقای مهندس در این سی دی این ضرب‌المثل را بکار می‌برند که: همسایه‌ها یاری کنید تا من شوهرداری کنم؛ منظور این است که من مسئولیت کار خود را نمی‌پذیرم یعنی اطرافیان شما بیایید کارهای مرا انجام دهید من خودم توانایی انجام آن را ندارم و تا آخر عمر آن را گردن نمی‌گیرم. به خاطر همین می‌گوید ما باید مسئولیت اعمال خود را بپذیریم و این خودش یک توانایی و مهارت است که ما بتوانیم مسئولیت اعمال و رفتار و احساسات خود را بپذیریم. ممنون.

جناب مهندس

سلام دوستان حسین هستم مسافر:

از مسعود عزیز تشکر می‌کنم جلسه خیلی خوبی داشتند و خیلی خوب موضوع را شکافتند.

در وادی سوم می‌خواهد بگوید که؛ کاسه، داغ‌تر از آش نمی‌شود. کل مطلب این است؛ هیچ‌وقت کاسه از آش داغ‌تر نمی‌شود؛ یعنی هیچ‌کس برای انسان دلسوزتر از خودش وجود ندارد. هیچ‌کس به‌اندازه خود انسان راجع به خودش فکر نمی‌کند. بیشترین کسی که برای هر فردی فکر می‌کند خود شخص است. دیگران خیلی عاشق انسان هستند و انسان را دوست دارند برای انسان اهمیت و ارزش قائل هستند اما اگر بیاییم بدون تعارف و رودربایستی نگاه کنیم، هیچ‌کس به‌اندازه خود انسان راجع به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. پس بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم که دیگران برای ما دلسوزی کنند، دیگران کاسه‌ای بشوند که از آش داغ‌تر باشد، چنین چیزی وجود ندارد. این را دارد در وادی سوم مطرح می‌کند، بچه‌ها هم در مشارکت گفتند که: شخص مقصر مصرف‌کننده شدن خود را افراد دیگر می‌داند، حالا هم که می‌خواهد درمان بشود، باید دیگران بیایند کمک کنند، دیگران باید او را تشویق کنند به او جایزه بدهند، امکانات بدهند که تازه رها کند؛ اگر برای من ماشین بخرید، خانه بگیرید، اگر برای من زن بگیرید، اگر برای من فلان کار را بکنید ترک می‌کنم و ... این‌طوری مطرح‌شده، آب پاکی را بریزید دست او؛ اگر او به من بگوید می‌خواهم مصرف کنم می‌گویم برو مصرف کن، می‌گوید هوس کردم مهندس بروم مواد بزنم می‌گویم برو بزن، چرا نمی‌روی بزنی اشتباه می‌کنی، اصلاً این امکان رشوه دادن، حق حساب دادن و این اسلحه را به دست هیچ‌کس نمی‌دهم که؛ نه تو نباید مصرف کنی، اعتیاد این‌قدر بد است. اگر می‌خواهی مصرف کنی برو این‌قدر بکش که از گوش‌هایت هروئین بزند بیرون، برو این‌قدر تزریق کن از موهای سرت هم هروئین بزند بیرون، هر چه می‌خواهی برو مصرف کن، خود دانی، بهایش را بده عمل کن.

مطلب دیگری که سی دی مطرح می‌کند، راجع به صور پنهان و صور آشکار انسان صحبت می‌کند. ما اگر بیاییم نگاه کنیم واقعاً یک‌چیزهایی ما نمی‌دانیم چی هست، همین اعتیاد را هنوز نمی‌دانیم چی هست، ما چه تعریفی از اعتیاد داریم که واقعاً بدرد بخور باشد، اعتیاد به کامپیوتر، اعتیاد به قماربازی، اعتیاد به کفتربازی، اعتیاد به مسائل جنسی را نیز می‌گذاریم کنار اعتیاد به مصرف مواد، می‌گوییم فرقی نمی‌کند، این‌ها هم اعتیاد است! دیروز با یکی از دوستان صحبت می‌کردم می‌گفتم این‌ها باهم خیلی فرق می‌کند در اعتیاد به قمار، شما که ورق‌های قمار را قورت نمی‌دهید، یا اعتیاد به کامپیوتر که کامپیوتر را قورت نمی‌دهید. افکار و اندیشه و امواج است، ولی در اعتیاد به مواد مخدر یک‌چیزی را باید قورت بدهی یک‌چیزی بخوری، شما باید دود هروئین را استنشاق کنید دود آن برود در ریه مستقیماً وارد خون بشود و از سدّ خونی مغز بگذرد وارد سیناپس‌ها بشود و آنجا تداخل کند کار کند، عمل کند حال تو را تغییر دهد، هم الکل هم مواد مخدر. پس دو تا مقوله کاملاً متفاوت هستند، اصلاً قابل قیاس نیست.

 اعتیاد به کامپیوتر و فضای مجازی اصلاً قابل قیاس با مسئله اعتیاد به مواد مخدر و الکلیسم نیست. چون آن فقط به‌صورت افکار، امواج است، این یکی هم به‌صورت افکار و امواج هست و هم به‌صورت ذره، به‌صورت فیزیولوژی هم هست، به‌صورت قورت دادن و خوردن و وارد بافت بدن شدن هم هست، خیلی خیلی فرق می‌کند ما هنوز نمی‌دانیم چی هست، سال‌ها داریم اعتیاد را درمان می‌کنیم ولی اعتیاد خودش چی هست؟ به یک تعریف برسیم که واقعاً آن تعریف بتواند جامع باشد. ما سعی می‌کنیم در کنگره همیشه از آن پائین شروع کنیم. ما الآن با ویلیام بعد از ده سال، 12 سال داریم نامه‌نگاری می‌کنیم، در امریکا بزرگ‌ترین اساتید، کنفرانس‌ها، جلسات، دانشمندان بزرگ حوزه اعتیاد همه از دوستان او هستند، با همدیگر سروکار دارند، من تازه بعد از دوازده، سیزده سال، به او گفتم که باید تعریف سه چیز برای ما مشخص باشد تا تعریف این سه تا را ما ندانیم هیچ کار نمی‌توانیم بکنیم.

قبل از هر چیز ما باید بدانیم روان چی هست؟ باید یک تعریف جامع برای روان بدهیم. من اتفاقاً دیروز با یکی از دوستان روان‌پزشک صحبت می‌کردم، همین بحث مطرح شد، گفتم به نظر شما روان چی هست؟ گفت من تابه‌حال فکر نکردم روان چی هست و روی آن متمرکز نشدم. اصلاً زندگی و هستی ما هم همین‌طوری است ها، خیال می‌کنیم می‌دانیم ولی نمی‌دانیم. مفهوم کاملی که روان چی هست که بفهمیم نداریم. اولین چیز اینکه بدانیم روان چی هست؟ دومین چیز اینکه بدانیم روان را چه چیزی به وجود می‌آورد. اول باید بدانیم روان را چه به وجود می‌آورد تا بتوانیم آن را درمان کنیم. ما وقتی ندانیم روان را چه چیزی به وجود می‌آورد، چطور می‌توانیم آن را درمان کنیم. چطوری شکل می‌گیرد باید بدانیم. بعد می‌آییم روی اعتیاد که اصلاً اعتیاد چه هست؟ مکانیسم آن چگونه است. دوست محقق من می‌گفت که در امریکا دو دیدگاه هست یک دیدگاه که مال دموکرات‌ها است می‌گویند برای اعتیاد این‌قدر به او متادون بدهید تا وارد مرحله‌ای بشود که دیگر نخواهد مواد مصرف کند، هرچه متادون می‌خواهد به او بدهید. یک دیدگاه می‌گوید اصلاً ندهید باید برود کلیسا با دعا و. ترک کند؛ حالا جالب است، آن‌ها همه یک سری پزشکان متخصص، اساتید دانشگاه و روانشناس علمی هستند، این‌طرف هم یک سری علمی هستند؛ ولی یکی پیدا بشود بگوید که بابا اصلاً اعتیاد چی هست که بخواهید آن را درست کنید. وقتی در امریکا معتقد هستند، اعتیاد یک بیماری مرموز، لاعلاج و پیش‌رونده است، اصلاً نمی‌شود درمان کرد، خواستند با هروئین درمان کنند فرد، هروئینی شد، خواستند با متادون درمان کنند، همه متادونی شدند، گفتند که این‌طوری که نمی‌شود، پس یک کاری کنیم که همیشه متادون بخورند، همان Harm reduction و Maintenance درمان نگهدارنده مطرح شد که گفتند تا آخر عمرشان بخورند.

خوب یک نفر بگوید آقا تو چه می‌گویی؟ اصلاً مکانیسم اعتیاد چی هست؟ اصلاً درمان آن چیست؟ داکیومنت ها را بگذار در کوزه آبش را بخور، این‌قدر از این داکیومنت ها نوشته‌اند، هزاران هزار مقاله I.S.I راجع به شیشه، راجع به فلان این‌ها علم نیست. به اعتقاد من یک سری خزعبلات است. اسم آن را گذاشته‌ایم داکیومنت، اسم آن را گذاشته‌ایم علم، چه و چه، علم کدام است، منظور من در مقوله اعتیاد است، به‌جاهای دیگر کاری ندارم. کدام علم؟ فقط به درد این می‌خورد که شما مقاله I.S.I بدهید، استادیار هستید می‌شوید دانشیار، دانشیار هستید می‌شوید استاد. بعد گرید می‌گیرید، فلان می‌گیرید، چهارتا مقاله دارد، سی تا مقاله این برای این‌ها خیلی خوب است، جلسات، همایش‌ها، شما یکی را درمان کن. ولی شما از این دو هزارتا چند هزارتا مقاله شیشه، یک شیشه‌ای را درمان کن، یک هروئینی را درمان کن. یک بیمار روانی را درمان کن، این مهم است. به قول قدیمی‌ها، این همه می‌چری کو دنبه‌ات؟ ما آن را می‌خواهیم.

تا زمانی که پایه‌های کلیدی؛ مفهوم‌ها دقیقاً برای ما مشخص نشود؛ اول باید روی تعریف‌ها کار کنیم. اصلاً کلمه اعتیاد در فرهنگ زبان فارسی برای مواد مخدر یک کلمه غلطی است. اعتیاد از عود می‌آید، عود یعنی برگشت، عادت، شما کاری را اگر هر شب انجام بدهید؛ عود کنید به آن کار می‌شود اعتیاد. مثلاً شما به مسواک اعتیاد دارید، هر شب که می‌شود باید حتماً مسواک کنید، برگشت می‌کنید به مسواک کردن هر شب. یا هر شب عادت دارید ساعت 9 شب می‌خوابید، هر شب که ساعت 9 شب شد شما عود می‌کنید، برگشت می‌کنید به شب قبل، ساعت 9. از عادت کردن می‌آید.  البته اعتیاد به مواد مخدر یک عادت نیست، یک بیماری فیزیولوژی است، یک کمبود ساختارهای فیزیولوژی است؛ کمبود سیستم‌های ضد درد و کمبود مخدرهای طبیعی بدن و به هم ریختن نورو ترانسمیترها، هورمون‌ها، مدیاتورها، آنزیم‌ها است. همه تعادل به‌هم‌ریخته است، این عادت نیست. پس بنابراین در قضیه‌ای که مهم است برای ما و در کنگره داریم این کار را می‌کنیم، برای همه‌چیز داریم اول تعریف‌ها را مشخص می‌کنیم، بعد می‌آییم روی آن کار می‌کنیم. یکی از دلایلی که کنگره موفق هست اینکه اول برای هر چیز تعریف آن را مشخص می‌کند، حالا تعریف آن ممکن است، صد درصد درست نباشد، ولی سعی می‌کند پنجاه‌درصد درست باشد، 60 درصد درست باشد، 20 درصد درست باشد، لااقل یک‌چیزی درست باشد. وقتی شما می‌گویید اعتیاد یک مسمومیت مزمن است یعنی همش، سرتاپایش غلط است، پنج درصد آن‌هم درست نیست. چون مسمومیت با مواد مخدر، با اعتیاد و معتاد زمین تا اسمان فرق می‌کند گرچه این تعریف چند سال پیش مال بهداشت جهانی بود؛ غلط است دیگر حالا هرچه می‌خواهد بگوید. وقتی می‌گوید اعتیاد یک وابستگی دارویی است، وابستگی دارویی معنی ندارد یعنی چی؟ منظورت از وابستگی دارویی یعنی چه؟ پس چرا نمی‌گویی بیماری قند یک وابستگی دارویی است. بیماری قند هم باید هر روز یا انسولین خود را بزند یا قرص‌هایش را بخورد؛ نمی‌گوید که وابستگی دارویی است. پس یک چیزهایی است.

حالا منظور من این است که اینجا داریم کارهایی انجام می‌دهیم، روی این قضایا است که برای هر چیزی ما تعریف آن را داشته باشیم که بر مبنای آن تعریف باشد. من چهارشنبه این هفته به دویست و یازده نفر گل رهایی دادم، مال یک هفته، صد و هفت نفر آن مال مواد مخدر بودند، سی، چهل نفر مال درمان سیگار بودند با همین متد؛ سیگار هم مثل آب خوردن حل می‌شود. حدود 40 الی 50 نفر مال گروه خانواده بودند آن‌ها هم به درمان رسیدند. در یک هفته صدوسی و هفت نفر، نمونه جنسیت ای که این‌ها نه وسوسه دارند، اصلاً ما همه‌چیزمان غلط است، من با همان دوست خودم صحبت می‌کردم راجع به همین وسوسه بود، گفتم اصلاً این وسوسه نیست، وسوسه برای مواد مخدر معنای غلطی است. اصلاً به مواد مخدر نمی‌چسبد. شما ممکن است وسوسه قمار داشته باشید، وسوسه سکس داشته باشید، وسوسه کبوتربازی داشته باشید، وسوسه خیلی چیزها داشته باشید. ولی اعتیاد وسوسه نیست، اعتیاد نیاز است؛ اعتیاد لذت طلبی نیست، اعتیاد نیاز است اول آن لذت طلبی است. وقتی یک فرد تریاکی که تریاک مصرف نکرده است و اسهال گرفته، خوابش نمی‌برد، برود تریاک بخورد می‌شود وسوسه؟! یا می‌شود برطرف کردن نیاز خودش. تریاکی، تریاک مصرف نکرده است، نمی‌تواند مسائل جنسی‌اش را انجام بدهد این اگر برود بزند می‌شود وسوسه؟! یا نیاز او است؟ یک نکته دیگر هم بگویم که جمله‌ام را تمام کنم؛ سازهای موسیقی همه مثل هم هستند هیچ‌کدام سخت نیست، تار زحمت دارد یاد بگیرید، ویولن هم زحمت دارد، سنتور همین‌طور، پیانو همین‌طور، فلوت همین‌طور هر سازی یاد بگیرید سختی خودش را دارد مثل هم است، حالا یک اختلافات کوچکی باهم دارند در اعتیاد هم همین‌طور است؛ کلیه مواد مثل هم است یک تفاوت‌های کمی باهم دارند. آسان‌ترین ماده‌ای که می‌شود ترک کرد، شیشه است یعنی ما در مواد مخدر که نگاه کنیم از همه آسان‌تر، ساده‌تر و پیش‌پاافتاده‌تر شیشه است، بعد از شیشه آسان‌ترین، ساده‌ترین، حشیش و گل و این‌ها است. از حشیش و گل بگذریم می‌رسیم به هروئین، بعد از این‌ها ساده‌ترین نوع ماده مخدری که درمان می‌کنیم هروئین است. بعد از هروئین می‌رسیم به تریاک و بعد از تریاک می‌رسیم به شیره؛ اگر بخواهیم یک‌ذره اختلاف قائل بشویم این است. ترک درمان تریاک به‌مراتب صد برابر سخت‌تر از درمان هروئین است؛ ممکن است باورتان نشود بنابراین کسی هروئین مصرف می‌کند، مسئله بزرگی در نظر نگیرید، هروئین یک اسم بزرگی پیدا کرده است چون ما در هروئین با یک ماده دی استیل مورفین طرف هستیم؛ یک ماده، سیستم پایدار هم ندارد، بکشید، دو ساعت بعد از کله‌ات می‌پرد. تمام تریاکی‌های قدیم می‌گفتند اگر می‌خواهی تریاک از سرت بیافتد برو یک مدت هروئین بکش بعد هروئین را ترک کن. در هروئین ما با دی استیل مورفین طرف هستیم، ولی در تریاک با بیست‌وپنج تا پنجاه آلکالوئید طرف هستیم، ما در تریاک با مورفین طرف هستیم، با کدئین طرف هستیم، با پاپاوارین، با پرتوپرین، با تبائین، نارسئین و ... با مجموعه، کوکتل داروهای متعدد بسیار نیرومند مواجه هستیم. هروئین سه‌روزه قضیه‌اش تمام می‌شود؛ دردهای فیزیکی سه‌روزه، دوروزه تمام می‌شود ولی تریاکی نه چندین ماه طول می‌کشد. منظور من این است که اگر در کلینیک‌های خودتان، در بین مریض‌های خودتان به فرد هروئینی برخورد می‌کنید، خیال نکنید هروئین چیز بزرگ و سنگینی هست، قابل‌درمان نیست، پیچیده است، خیلی ساده بگیرید؛ می‌شود خیلی به‌راحتی هروئین را جمع‌وجور کرد. از اینکه به حرف‌های من توجه کردید از همه شما متشکرم. ممنون.

سلام دوستان حسین هستم مسافر:

موضوع تئاتری که مسعود صحبت کرد، موضوع آن است که ما داریم آموزش می‌دهیم، ولی آموزش‌ها همه یک لغت سخت، پیچیده است که هیچ‌کس سر درنمی‌آورد چه می‌گوید برای هر چیزی یک سری لغت‌های خیلی خاص، پیچیده و اصطلاحات بکار می‌بریم. موضوعی که من مطرح کردم، فلسفه و عرفان است. استاد فلسفه و عرفان صحبت می‌کند، هیچ‌کس هیچ‌چیز نمی‌فهمد، یک پزشک می‌آید این‌قدر اصطلاحات انگلیسی صحبت می‌کند که طرف هیچ نمی‌فهمد او چه می‌گوید. آنجا این مسئله را مطرح می‌کند که اگر می‌خواهیم آموزش بدهیم باید ساده بگوییم که انسان‌ها متوجه بشوند، بیاموزند، کل مسئله این است؛ این را به طنز گرفته‌اند. در ثانی ما به بچه‌های خودمان همه‌چیز داریم یاد می‌دهیم در کنگره مواد آن‌ها را درمان کردیم، سیگار آن‌ها را درمان کردیم، اضافه‌وزن آن‌ها را داریم تغییر می‌دهیم، آداب معاشرت به آن‌ها یاد می‌دهیم، زندگی هم داریم یاد می‌دهیم؛ زندگی همه ما شده برویم سرکار، بیاییم خانه، ُ رادیو بیگانه را بگیریم اخبار اینجا، آنجا و شب می‌گیریم می‌خوابیم و اصلاً از خانه بیرون نمی‌رویم اعضاء خانواده را هم نمی‌بینیم. این هست که این تئاتر را نوشتم بچه‌های کنگره بروند بیرون، گروهی دارند می‌روند، بعضی بچه‌ها می‌گویند که اولین بار بود به تئاتر می‌رفتیم. برای بعضی‌ها جالب است دارند می‌روند، شما عزیزان هم توصیه می‌کنم که اگر خواستید غیر از شنبه، تمام روزها در تماشاخانه سپند اجرا می‌شود. کریم‌خان، آبان جنوبی، تماشاخانه سپند، بلیط آن را هم اگر بخواهید بگیرید سایت تیوال هست می‌توانید مستقیم وارد شوید و اینجا هم کنار ورزش باستانی زیر آلاچیق‌ها بلیط فروخته می‌شود، ساعت هفت و نیم بعدازظهر هم شروع می‌شود. خیلی خوشحال می‌شویم که شما را آنجا ببینیم، هنرپیشه‌های آن‌هم هنرپیشگان مشهوری هستند، امیر کربلایی، شهره سلطانی، عمار تفتی و ... هرکدام را سی چهل میلیون تومان دستمزد داده‌ایم بازی کنند، به‌هرحال خوشحال می‌شوم تشریف بیاورید.

سلام دوستان بابک هستم مسافر:

نگهبان شورای O.T کنگره 60 هستم. دوستان خواهش می‌کنم به‌هیچ‌عنوان بدون نامه به بچه‌های کنگره 60 شربت ندهید. یکی از خطوط قرمز خیلی مهم کنگره 60 این است که بچه‌ها در زمان مقرر، خودشان شخصاً مراجعه کنند و با نامه شربت بگیرند. اگر این قوانین ما شکسته شود، برخلاف میل باطنی‌مان همکاری ما با آن کلینیک قطع می‌شود. سپاسگزارم.

رهایی کلینیک‌ها

نام کلینیک: حامی (اراک)، نام پزشک: آقای دکتر احمد، نام راهنما: آقای مسعود، نام مسافر: آقای یحیی

سلام دوستان احمد هستم مسافر: پزشک و کمک راهنمای کنگره 60 هستم، من قبل از این‌که مسافر کلینیک را خدمت شما اعلام کنم، قبل از شروع لژیون برای آقای مهندس یک موردی را مطرح کردم، ایشان فرمودند که در لژیون این مورد را گزارش کنید. سال گذشته تابستان 97 یک زوج به من مراجعه کردند که هر دو نفر مصرف‌کننده مواد مخدر بودند، آقا مصرف تریاک کشیدنی داشت و خانم مصرف تریاک خوراکی و انواع قرص‌های ضدافسردگی، ضد اضطراب، این زوج دوازده سال بود که ازدواج کرده بودند و در این مدت بچه‌دار نشده بودند. هر دو نفر درمان را شروع کردند، مسافر آقا تابستان امسال خدمت آقای مهندس رسیدند و گل رهایی خود را گرفتند و مسافر خانم هم تقریباً بیست روز پیش گل رهایی خود را گرفتند و هم‌زمان بااینکه رها شدند، آزمایش بارداری خودشان را برای من آوردند و طبق گفته خودشان و مستنداتی که داشتند ما خواستیم که یک کپی هم در پرونده خودمان داشته باشیم، این‌ها حتی I.V.Fهم انجام داده بودند و خانم باردار نشده بود؛ و خدا را شکر با متد درمان D.S.T این مشکل حل شد. من در کنگره شنیده بودم خیلی افراد مشکلات دیگری نیز دارند که وقتی اعتیاد را درمان می‌کنند مشکلات دیگر و ناباروری آن‌ها برطرف می‌شود، خیلی خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که متد درمانی کنگره 60 این قابلیت و توانایی را دارد که نه‌تنها مشکل اعتیاد، خیلی از موضوعات دیگر هم حل بشود؛ و این جای سپاسگزاری از آقای مهندس دارد و تشکر ویژه، وظیفه خودم می‌دانم از ایشان و کنگره 60 تشکر کنم. آقا یحیی امروز وارد سفر دوم می‌شوند، نکته‌ای که می‌خواهم درباره ایشان بگویم اینکه ایشان وقتی به کلینیک آمدند به من گفتند من به شعبه پروین اعتصامی اراک رفته بودم و آن‌ها گفتند چون شما سواد ندارید از پذیرش شما معذور هستیم، سن ایشان نیز کمی بالا بود. من به ایشان گفتم به شرطی شما را پذیرش می‌کنیم که به من قول بدهی که در طول سفر که سی‌دی‌ها را گوش می‌دهی سواد هم یاد بگیری و خوشبختانه ایشان امروز هم اعتیادشان درمان شده‌اند و هم باسواد هستند، شاید از خیلی بچه‌های دیگر در لژیون تکالیفشان را کامل‌تر می‌نویسند. این هست که جا دارد به ایشان تبریک بگویم و نیز به آقای مهندس و کنگره 60.

مسافر: سعید، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت سفر: 10 ماه و چهار روز، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T

نام کلینیک: افق (شهرکرد)، نام پزشک: آقای دکتر علی، نام راهنما: آقای مهدی، نام مسافر: آقای محمود

مسافر: سعید، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره، مدت تخریب: 21 سال، مدت سفر: 10 ماه و 2 روز، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T

نام کلینیک: سحر اشتیاق، نام پزشک: آقای دکتر بهرام، نام روانشناس: خانم مینا، نام راهنما: آقای جواد، نام مسافران: آقایان حسین و بهروز، نام همسفران: خانم مریم و مسیح

 

مسافر: حسین، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، شیره، شیشه، مدت سفر: 10 ماه و 4 روز، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T

مسافر: بهروز، آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه، مدت سفر: 11 ماه و 12 روز، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T

نام کلینیک: اهورا، نام پزشک: آقای دکتر رضا، نام راهنما: آقای حشمت، نام مسافر: آقای کیومرث

مسافر نیکوتین: کیومرث، آخرین آنتی ایکس مصرفی: سیگار، تخریب: 25 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: آدامس نیکوتین

دریافت گل  رهایی از دستان جناب مهندس

تایپ: همسفر الهام

تهیه و تنظیم: مسافر سعید

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .