امروز که داشتم با خودم فکر میکردم یکلحظه موضوعی که مدتها فکرم را مشغول کرده بود ازنظرم گذشت و من را یاد وادی دهم انداخت که میگوید صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است و من با خودم فکر میکردم جاری بودن چگونه است؟ کمی که فکر کردم یاد جاری بودن آب افتادم که وقتی جاری باشد همیشه زلال و گوارا هست و اگر کوچکترین آلودگی هم به آن برسد شاید چند صباحی این آلودگی با او باشد ولی همزمان با جریان داشتن و جاری بودن باز با طی کردن مسیری زلال و گوارا خواهد شد.
حالا من انسان که خود را اشرف مخلوقات مینامم و به این صفت خود میبالم چرا در جریان زندگی وقتی درگیر مسائل و مشکلات میشوم نمیتوانم بگذرم و آلودگیها را از خودم دور کنم؟ آلودگیهایی مثل کینه، خشم، نفرت، حسادتهای بچهگانه و هزاران هزار آلودگی که باعث شده تمام تفکرات و تصمیمات زندگی من را تحتالشعاع قرار دهد این آلودگیها توان تفکر درست را از من گرفته و باعث شده نتوانم در لحظات بحرانی تصمیم درست را بگیرم.
این مسائل را در کولهپشتی خود قرار دادهام و مدام با خودم به همهجا میکشانم. خودم میدانم این آلودگیها بندهایی به دست و پای من زدهاند که هر چه زمان میگذرد محکمتر میشوند چرا نمیتوانم آنها را از دست و پای خودم بازکنم؟ مدام از سنگینی باری که با جهل و نادانی برای خود درست کردهام مینالم و گاهی شاید هم به زمین و زمان ناسزا بگویم که چرا این مشکلات را برای من درست کردهاند؟ چرا آنها را زمین نمیگذارم تا راحت شوم و هزاران هزار سؤال دیگر در ذهنم نقش میبندد.
.
وقتی خوب فکر میکنم میبینم در مورد بعضی از این مسائل خودم را مقصر میدانم و به علت احساس گناهی که دارم خودم را مجازات کردهام و با حمل کردن این بار میخواهم کمی از این احساس گناه خود کم کنم ولی نهتنها کم نشده بلکه بهمرورزمان بیشتر و سنگینتر هم شده است. وقتی بدون تفکر کاری انجام دادهام و یا به علت طمع درگیر یکسری مسائل و مشکلات در زندگی شدهام که مدتهای زیادی مرا درگیر کرده است. گاهی توقعاتی که از دیگران دارم آرامشم را سلب کرده و در بعضی موارد دیگر هم با جهل و نادانی خود برای خودم مشکل درست کردهام امان از جهل انسان که تمامی ندارد؛ ولی چاره کار چیست؟
اگر خوب دقت کنیم در زندگی ما و در هر سیستمی و هر کاری راه گاهی هموار و گاهی ناهموار است، گاهی مشکلات بیشتر و گاهی کمتر است و در این مسیر انسانهای زیادی سر راه ما قرار میگیرند. ما نمیتوانیم افراد را از زندگی خود حذف کنیم، نمیتوانیم بگوییم همه بد هستند، باید گاهی پیاده و گاهی سواره باشیم، گاهی حرف ما و گاهی حرف آنها باشد. باید با همهچیز و همهکس سازگار باشیم، نیاز نیست به خودمان ضرر بزنیم، ولی گاهی برای حفظ حرمتها و آرامش خود و خانوادهی خود باید نبینیم و نشنویم، باید بگذریم که خودمان راحتتر زندگی کنیم.
باید بخشیدن و گذشتن را بیاموزیم که به لذت آرامش واقعی در زندگی برسیم هرچند که سخت هست؛ ولی با تغییر جهانبینی و از زاویهای دیگر، دیدن اتفاقات و وقایع زندگی، قطعاً شدنی هست. در این مسیر باید آموزش بگیریم و باتجربه کردن و در ادامه تفکری سالم برای حل مشکلات موانع را از سر راه برداشت و با آرامش بیشتری حرکت کرد. باید از خیلی از مسائلی که بیجهت برای خودمان بزرگ کردهایم بگذریم و به معنای واقعی آنها را رها کنیم و با توکل به خدای مهربان در مسیر درست حرکت کنیم قطعاً در ادامه به آرامشخواهیم رسید. البته رسیدن به آرامش بهایی دارد که باید بپردازیم. بهشت را به بها دهند نه به بهانه
نویسنده: کمک راهنما خانم منصوره لژیون پنجم
نمایندگی: همسفران شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
3540