جلسه دوم از دوره سیزدهم، از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی عطّار نیشابور ویژه مسافران و همسفران به استادی کمک راهنما مسافر محمد، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه (وادی سوم و تأثیر آن روی من و جشن تولد پنجمین سال رهایی ایجنت مسافر مهدی) در روز پنجشنبه ۷ آذرماه سال ۱۳۹۸ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر؛
خداوند را شاکرم در این جایگاه قرار گرفتم و بسیار خرسندم که این فرصت در اختیار من قرار گرفت تا یکبار دیگر در جمع شما عزیزان در نمایندگی عطار نیشابور باشم. دستور جلسه امروز شامل دو بخش است؛ بخش اول که دستور جلسه هفتگی وادی سوم و تأثیر آن بر روی من است میباشد و در بخش دوم جشن پنجمین سال رهایی و یا به عبارتی آزادمردی ایجنت محترم نمایندگی عطار نیشابور آقای مهدی است. وادیها مجموعه باورها و تفکرات من را نسبت به خودم و نسبت به جهان هستی تغییر میدهد. این وادیها قوانینی جاری در هستی هستند؛ یعنی این اعتقاد ما در کنگره ۶۰ است که جایی که من دارم زندگی میکنم و این بازی زندگی یکسری قوانینی دارد و کار این چهارده وادی این است که بیاید و قوانین را برای ما تشریح کند که از وادی تفکر شروع میشود و حالا دستور جلسه این هفته وادی سوم است. چیزی که برای خود من در این وادی پررنگ است این است که این وادی تمام بار مسئولیت حرکت من را بر روی دوش خودم میگذارد و میگوید باید دانست هیچ موجودی بهجز خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. اینجا کار را یکسره میکند.
به نقل از آقای مهندس؛ اگر کسی وادی اول و دوم و سوم را درک کند مانند این است که نصف راه را رفته است زیرا من روز اولی که وارد کنگره شدم اولین اتفاقی که برای من شکل گرفت و باعث حرکت من شد و تا زمانی که آن اتفاق در درون من رخ نداده بود دقیقاً همین وادی سوم بود یعنی آنجایی که کاملاً هوشیار شدم که من قبول کردم که وارد بازی زندگی بشوم و در این مسیر چون قوانین را بلد نبودی و یاد نگرفته بودی مسیر را اشتباه رفتی و این من بودم که مسیر را اشتباه رفتم و قرار است که من دوباره به مسیر برگردم و تلاش کنم و زمانی این باور در من قویتر شد که فهمیدم خودم باید شروع به حرکت کردن کنم و واقعاً چشمانتظار و متوقع نباشم که دیگران برای من کاری انجام دهند.
باوجوداینکه دیگران هستند و اکنون همینجا وقتیکه وارد کنگره میشویم میبینیم که همه پرشور دارند به هم کمک میکنند و مرزبان داریم، کمک راهنما داریم و راهنمای گروه تازه واردین داریم، افراد مختلف نگهبان و دبیر و تکتک بچهها همه به هم کمک میکنیم و از همه مهمتر خداوند را داریم که در این مسیر به ما کمک میکند ولی نکته اصلی در این است که من نباید چشمانتظار کمکهای دیگران باشم و این نکته مهمی است یعنی این هوشیاری را به من برمیگرداند که من حواسم را جمع کنم که من باید خودم تلاش کنم و به فکر خودم باشم و این را میتوان هم به یک فرد نسبت داد و هم یک خانواده و هم مجموعه خودمان که هیچکس بهجز اعضای خود نمایندگی نیشابور نمیتوانند به شعبه عطار نیشابور کمک کنند. میتوان به یک کشور هم نسبت داد و همچنین نسبت بهکل هستی؛ تمام موجوداتی که در هستی هستند وجود دارند آنها باید به فکر هستی باشند.
قسمت دوم دستور جلسه اعلام سفر مسافر مهدی: سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر بیش از پنج سال تخریب داشتم با چهار گرم شیره خوراکی وارد کنگره شدم روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، راهنمای عزیزم آقای محمد اختری، رشته ورزشی شنا و در حال حاضر به لطف کنگره و جناب مهندس پنج سال و نه روز است که آزاد و رها هستم.
آرزوی مسافر مهدی:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛ آرزویی که من دارم این است که از خداوند میخواهم سال دیگر همین موقع مشغول ساخت شعبه خودمان باشیم.
سخنان کمک راهنما محمد:
همانطور که در پیام تولد هم گفتهام؛ آقای مهدی همهجانبه حرکت میکنند. در سفر اول نیز به همین صورت و در چند فاز مختلف تلاش میکرد و این خیلی زیبا بود. ما باید در هر مسئلهای همهجانبه حرکت کنیم. در سفر اول باید جدای استفاده از شربت در ساعت مقرر و بهاندازه دقیق، روی بقیه مسائل ازجمله نوشتن سیدی و مشارکت و رعایت قوانین و حرمتها و ... باید تلاش کرد و اگر تلاش همهجانبه نباشد قدرت به دست نمیآید. آقای مهدی در ادامه بعد از رهایی حرکت خود را ادامه داد و لژیون گرفت و با همه مشغله کاری که داشت تلاش و حرکت خود را ادامه داد و به دنبال کار و مشغله خودش نرفت و امروز جزو دنورهای کنگره هستند؛ یعنی کسانی که جدای از توان مالی توان بخشندگی هم دارند. من این روز زیبا را به مهدی عزیز و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم و امیدوارم این تفکر زیبای ایشان روزبهروز شعاع اضافه کند. تکتک اشخاصی که اینجا هستند و این عزیزانی که به آقای مهدی نزدیکتر هستند قطعاً نقشهای پررنگتری داشتند در این اتفاقی که امروز اینجا میبینید و تولد پنج سال رهایی مهدی عزیز قطعاً تکتک شما عزیزان نقشتان را بهدرستی انجام دادهاید. حتی یک نگاه و یا حرف کوچک میتوانست مانع این اتفاق بزرگ شود پس قطعاً شما بهدرستی نقشهایتان را انجام دادهاید که ما امروز اینجا هستیم و تولد پنج سال رهایی آقای مهدی را جشن میگیریم. بهعنوان کلام آخر؛ همه ما باید از این نمایندگی حمایت کنیم و قدردان کسانی باشیم که بودند و این مسیر را باز کردند. مطمئناً با این جشنهای گلریزان و حمایتهای شما عزیزان این اتفاق میافتد و اگر زمانی دیگر من در نمایندگی عطار باشم این بار در شعبه خودتان باشیم.
سخنان ایجنت مهدی:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛ در این سالهایی که گذشت و تمامروزهایی که گذشت و پر از فراز و نشیب بود و درنهایت هر آنچه وجود داشت؛ خوشحالم که در این مسیر هستم. قطعاً اگر در این مسیر نبودم مطمئنم در چاهی بودم که خارج شدن از آن غیرممکن بود. از همه شما عزیزان که حضور دارید و از کمک راهنمای عزیزم آقای اختری کمال تشکر را دارم. نکتهای که شاید خیلی کم دیده شود آن چیزی که از من در کنار شما و از شما در کنار من وجود دارد، آن تصویری که شما از من میبینید و کاری است که من برای شما میکنم؛ اما سنگ زیرین این آسیاب امروز اینجا کنار من نشسته است چون بههرحال همه روزهای ما شبیه به هم نیستند چون همه روزهای یک انسان روز خوش نیستند و صبح به یکشکل است و شب به شکل دیگر؛ چون آن لحظههای خوب پشتش خستگی و فشار و اتفاقاتی است که دیده نمیشود. ولی آن اتفاقات را هستند کسانی که هرروز دارند میبینند. همسرم و دختر بزرگم و برادرم خیلی از وقتها خیلی از دغدغهها و فشارها را روی آنها میبینم، خیلی از دردها را آنها میبینند و خودم اعتقاددارم که هیچچیز در کائنات بدون حسابوکتاب نیست. همانطور که هیچچیز در کنگره بدون حسابوکتاب نیست. لحظهای که تولدها میرسند آن موقعی است که ما میخواهیم پوست عوض کنیم؛ من دو سال پیش در تولد سهسالگیام قرار بود وارد مرحلهای جدید از زندگی بشوم و خودم آگاه نبودم و آغاز این مرحله با درد شدیدی برای خودم و خانوادهام بود. ولی امروز از بابت باری که آن روز داشتم، احساس رهایی میکنم و احساس میکنم یک مرحله به آن چیزی که باید باشم ازنظر خودم نزدیکتر شدم و قطعاً این را بدانید که هر چیزی که بکارید یک روزی محصولش را درو خواهید کرد و من نباید این انتظار را داشته باشم که اگر یک بذری را کاشتم و حالا از آن زمان مدت زیادی گذشته حال آن محصول درنیاید و یا وقتی درمیآید شادی باشد و من ناراحت باشم که چرا بعد از گذشت ۵ سال که من دارم خدمت میکنم و اعمالی نیک دارم چرا حالا این محصول بد در آمده است؟ چرایش مشخص است اما من یادم رفته بود. از همه شما عزیزان تشکر میکنم که اینجا حضور دارید و این قول را به شما میدهم که با همه این انرژی کنار شما خواهم بود تا انشا الله بتوانیم یک شعبه زیبا و بزرگ و گرم داشته باشیم تا هیچ مصرفکنندهای اینجا پشت درب نماند. از اینکه سکوت کردید از شما عزیزان تشکر میکنم.
سخنان همسفر مهدیه:
سلام دوستان مهدیه هستم همسفر مهدی؛ باید بگویم که از مشارکتهایی که شما کردید خیلی خوشحال شدم که کنار یک فردی هستم که عده زیادی او را تأیید میکنند و دوستش دارند و برایش دعای خیر میکنند. طبق وادی دهم که میگوید صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ باید بگویم که ورود به کنگره و سفر اول و سفر دوم با همه پستیها و بلندیهایشان پایانش یک مقصد خوب و شیرین است. شاید دچار چالش بشویم و یکجایی به مشکلاتی بخوریم و باهم بحث کنیم ولی درنهایت همدیگر را ترک نخواهیم کرد و سعی میکنیم باهم بسازیم و این برای من بسیار ارزشمند است. از اینکه سکوت کردید از شما عزیزان تشکر میکنم.
سخنان کمک راهنما همسفر مصطفی:
سلام دوستان مصطفی هستم همسفر؛ این روز را به اعضای نمایندگی عطار نیشابور و همچنین آقای اختری تبریک میگویم. روزی که رهایی آقای مهدی بود من هم برای گرفتن نشان رهایی نیکوتین آنجا بودم و رهاییمان باهم بود. واقعاً خوشحال هستم و این روز را به آقای مهدی تبریک میگویم تمامی ما در رهاییها نقش داریم؛ چون درمان و آموزشها در جمع انجام میشود و ما باید آموزش را از خانواده خودمان شروع کنیم. در کنگره ما دست بر روی نقطهای ضعیف گذاشتهایم که آن آموزش خانواده است که در کنگره آن بر روی آن خیلی قوی کار میشود. آخر این مقصد که همه مسافر آن هستیم عشق و محبت است. از اینکه سکوت کردید از شما عزیزان متشکرم.
سخنان همسفر محمد:
سلام دوستان محمد هستم همسفر مهدی؛ این روز را به آقای مهدی تبریک میگویم. چون این مسیر راه سادهای نبوده و اینکه اکنون اینجا هستید کلی زحمت و صبر و شکیبایی کشیدهاید که اکنون اینجا حال خوش را تجربه میکنید. امیدوارم همیشه پایدار و موفق باشند. از اینکه سکوت کردید از شما عزیزان تشکر میکنم.
نگارش و تایپ: مسافر ایمان (لژیون دوم)
عکاس: مسافر هادی (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
1491