English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر اعظم _نمایندگی رز تهران

دلنوشته مسافر اعظم _نمایندگی رز تهران

به نام بنیان هستی ما

استاد مهربان؛ 

روزگاری را سپری نمودی در دریایی پر تلاطم، با موج‌های سهمگین حوادث، بر کشتی نشسته در دل این دریا. امواج، کشتی‌ات را بر ساحل سرزمینی نشاند که تا چشم کار می‌کرد یخ بود و برف. اولین قدم را برداشتی و کوله‌بار اندوخته‌هایت را بر دوش نهادی و رهسپار سفر گشتی.

لیکن در این سفر تنها نبودی و گاهی استادان برای دیدنت می‌آمدند و با سخنان شیوا تو را همراهی می‌کردند. ردپاهایت بر روی برف آن وادی هنوز به‌جا مانده است. پس گذر کردی از گذرگاهی سخت و دشوار و دشت لم‌یزرع را آباد نمودی، تا گم‌گشتگانی که راه زیستن و سعادت را به اشتباه رفته بودند، با دنبال‌کردن صدایت که در کوه‌ها و دشت‌ها و دریاها طنین‌انداز بود، راه را بیابند.

می‌گفتی: هان فرزندانم، راه بسیار سخت و دشوار است، اما بارقهٔ امید را در دل زنده نگاه دارید و از یاد خالق مهربان غافل نشوید؛ بدانید آنچه را که نمی‌دانید و گوش به وسوسهٔ شیاطین ندهید که سرابی بیش نیست. پیدا کنید خویشِ خویشتن را و پیرو عظمت آن باشید که خداوند او را جانشین خود بر روی زمین قلمداد نمود. پس در زیر سایه‌سار درختان این باغ بنشینید و از محضر راهنمایان بهره برید که کلام آنان، کلام من و کلام من، کلام کتاب خداست.

اکنون، بعد از گذشت چند دهه، بذرهایی که کاشتید تبدیل به باغ و گلستان شده‌اند و شما با دستان پُرمهر، چون قامتتان استوار و راسخ، همچنان ایستاده‌اید برای درمان مسافران. بر خود می‌بالم که رهرو این راه هستم و غافلهٔ عمر من بر این سرا نشست.

خاک پای‌تان را توتیای چشم می‌کنم تا ببینم هر آنچه را که تاکنون ندیده‌ام. از درگاه خداوند مهربان برایتان سلامتی و عمر باعزت خواستارم. هفتهٔ بنیان مبارک باد.

نگارنده: مسافر اعظم – لژیون نهم – نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .