سلام دوستان رسول هستم یک مسافر
لژیون هشتم
من در دوران زندگی در تاریکیِ خود، خود را تافتهای جدا بافته میدانستم، چون به قول معروف در NGO های دیگر نه رفیق بازی داشتم و نه مکانی که بخواهم برای آن وقت صرف کنم که به نوعی عادت داشته باشم،خودم بودم و خودم، و هیچ وقت خود را یک معتاد نمیدانستم، چون شرط معتاد بودن را به تهِ خط رسیدن، یا کارتن خواب شدن و یا جدایی از خانواده و طرد شدن،می دانستم
ولی در تنهایی و سکوت خودم همیشه یک عذاب وجدان داشتم،که حال اگر من معتاد نیستم پس این شرایط از کجا آمده و این جرقه ای بود در ذهن من، که بارها با سقوط آزاد مواجه شدم و فقط با خودم کَلَنجار میرفتم که برای جدا شدن از مواد باید درد کشید تا این درد از یاد نرود و اگر روزی خواستم مواد مصرف کنم، یاد این دردها بیفتم،
چه بسا که با هر سقوط آزاد یک مشکل به مشکلاتم اضافه میشد، حتی یادم هم نمی آمد که پارسال برای ترک چه دردی کشیدم و دوباره روز از نو روزی از نو....
بعد از چندین بار سقوط آزاد، به کنگره آمدم و با شربت OT آشنا شدم که دوباره از کنگره رها شدم و یکسال با شربت OT به سر بردم چون شنیده بودم در کنگره به روش کم کردن میتوان مواد را ترک کرد،
بارها و بارها تا نزدیک یک سی سی آمدم ولی نمیشد که نمیشد،تا اینکه دوباره با عذاب وجدان مواجه شدم و خدا خواست که دوباره به کنگره بیایم، حال که ۷ ماه ازسفرم در کنگره میگذرد،با روش DST، جهان بینی و حضور در جلسات کنگره متوجه شدم که من به تنهایی نمیتوانستم از این هیولای بزرگ عبور کنم.
اما اکنون که در سفر هستم به لطف خدا و کنگره ۶۰ تغییرات را در جای جای زندگی خود احساس میکنم و امید است که بتوانم در این راستا به خوبی قدم بردارم، در کنار راهنما،در جلسات و خدمت کردن به خود و دیگران، طلب خیر برای جناب مهندس دژاکام و تمام کسانی که در این راستا قدم برمیدارند .
تنظیم :خدمتگزاران سایت نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
93