جلسه ششم از دوره چهل و پنجم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنما مسافر مهدی نگهبانی مسافر امرالله و دبیری مسافر علیمحمد با دستور جلسه " صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است،" در روز سهشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛سپاسگزار خداوند هستم و جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و راهنمای محترم آقا بهرام و خدمتگزاران و مسافران نمایندگی خمین.
دستور جلسه صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است، نکتهای که از این وادی در ذهن من مانده این است که انسان حتی اگر در تاریکترین نقطه جهنم هم باشد و بخواهد تغییر کند میتواند و اگر به سمت نور حرکت کند آن وقت خداوند همه نیروهایش را به کمک او میفرستد، به شرطی که ایمان و عمل داشته باشیم، آن وقت است که هستی و کائنات و حتی خود خداوند هم به کمک ما میآیند. این تغییر صفت ذره ذره به وجود میآید، من مهدی وقتی به خودم نگاه میکنم در اوایل ورود به کنگره یک انسان حال خراب با مصرف سیگار و تزریق متادون، یک انسان چاق و فرتوت و سیستم بدنم به قدری بد شده بود که جلوی آینه نمیتوانستم به خودم نگاه کنم، اما تغییر کردم و با تغییر جهت قدم به قدم با قلم و حرکت با نوشتن سیدیها و حرکتهای ذره ذره اتفاق افتاد، یواش یواش از سفر اول به سفر دوم و بعد سفر سیگار و اینجا جا دارد که از راهنمای سفر سیگارم تشکر کنم که من را شفاعت کرد تا از این بند رها بشوم، چون مصرف نکردن سیگار برای من خیلی دشوار بود، اما این اتفاق برای من مهدی افتاد تغییر صفتهایی که ما به سادگی از آن عبور میکنیم، مانند تغییر صفت چاقی که الان سفر جونز دارم پله پله اتفاق افتاد و اتفاقهایی که شاید ما ممکنه متوجه آنها نشویم و این تغییر صفت ذره ذره و قدم به قدم در کنگره ۶۰ اتفاق میافتد وقتی برمیگردم به عقب میبینم، من مهدی دیگر مصرف کننده نیستم، من مهدی دیگر اون مهدی چاق نیستم و سیگار مصرف نمیکنم، میتوانم با افتخار رهجوی خوبی برای کنگره ۶۰ و برای راهنمایم باشم میتوانم خدمتگزار باشم و خدمت کنم و چقدر خدمت در کنگره ۶۰ لذت بخش است. راهنمای من، من را هدایت و از تاریکی بیرون آورد و با نگاهی به راهنمای تازه واردین میبینیم که تغییر صفت دادهاند به راهنمای تازه واردین و این صفت در میان کنگره ۶۰ میدرخشد و تازه واردی که وارد کنگره میشود با هر تغییری که انجام میدهد انگار جام شرابی به خدمتگزاران این کنگره دادند روز اول میآید با پیراهن رنگی وقتی پیراهنش عوض میشود و پیراهن سفید بر تن میکند همه خدمتگزاران کیف میکنند، نگاه میکنند که ببینند کی آن مسافر تسلیم میشود و میگوید من یک مسافر واقعی هستم و گوش به فرمان راهنمایم، یا روزی که همسفرش را وارد کنگره میکند، یا روزی که وارد لژیون سردار میشود همه کیف میکنند و خدا را شکر میکنند که او هم وارد این زنجیره شد. جمله آخر اینکه دیروز در هوای طوفانی من بیرون بودم هوا ابر شد، رعد و برق زد و باران بارید این را میخواهم بگویم مشکلات همان طوفان است، اگر در سفر اول هستیم و مشکلاتی هست حتماً بعد از آن مانند باران، رحمت الهی و بعد از آن رنگین کمان، در انتظار ماست و به قول راهنمای عزیز آقا سعید رنگین کمان هم به کسی داده میشود که تا آخر زیر باران بایستد. ممنون که به صحبتهایم گوش کردیم.
تایپ مطلب: مسافر میلاد
ویرایش مطلب: مسافر میلاد
عکاس: راهنما مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
105