سلام دوستان عباس هستم یک همسفر
درمورد دستور جلسه صادق نبودنِ یک صفت در فرد یعنی اینکه یک خصوصیت داغِ ننگی دائمی بر پیشانی فرد نیست بلکه قابلِ جدا کردن است. حالا فرد در دوره ای اعتیاد یا صد درد بی درمان دیگر به لحاظِ شخصیتی داشته است. با یک زمانبندی مناسب طی آموزشهایی کاربردی ابعاد مختلف وجودی یعنی جسم، روان و جهانبینی را میتواند ترمیم نماید و صفات بد را راهی نموده صفاتی نیک را پذیرا گردد. تغییرات مثبت تبدیلات مبارکی را به همراه دارد که با تحقق خودشان انگار انسانِ نوئی زاده شده است. انگار این آدم اصلا آن آدم نیست. از چشمانِ آن شراره آتش میبارید و از چشمهای این پرتوهای مهر پخش میشود. دلو خالی که در چاه می اندازند تغییرات را طی می.کند تا به آب میرسد، وقتی پُر آب شد تبدیل شده است ، از دلوخالی به دلوِپُر. اما این تمام ماجرا نیست بلکه باید استقامت ورزد تا به بالای چاه برسد، باید برخوردهایش به دیواره ها را تحمل کند تا در دهانه چاه برایش ترخیص اتفاق بیفتد. صبر و پشتکار ضروریست و درحکم نان و آب اوست. حالا گفته شد صفت گذشته در انسان صادق نیست یعنی اگر من انسان نباشم با صفاتِ بد میمانم تا بمیرم اما مگر با مرگ تمام میشود؟ فوری در بُعد دیگر سر بر می آورم و الساعه فرمان میرسد که حالا درستش کنید . آنجا کار بمراتب سخت تر است کارِ آنجا با گُرزِ آتش و آب جوشان پیش میرود ، چیزی مثل تکرارِ سفر اعتیاد که پوست میکند و استخوان آب میکند. پس باید قدر عُمری که در گذر است را بدانم و باغ وحشِ وجود را باز کرده یکی یکی این حیوانات را بیرون کنم. خُلق و خوئی را که باعث میشود مثل سگ پاچه بگیرم، حرصی را که مثل گرگ سبب میگردد خلائق را بدرم ، نفهمی و حماقتی که علتی شده است تا همواره مثل خر زیر بار این و آن باشم و...
از این که توجه فرمودید متشکرم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
47