جلسه دوازدهم از دوره پنجم لژیون سردار همسفران امین قم با استادی همسفر ابتهال، نگهبانی همسفر مرضیه و دبیری همسفر عزیزه با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۴ با حضور ایجنت همسفر معصومه ساعت ۱۴:۴۵ برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان لژیون سردار تشکر میکنم که به من اجازه دادند، در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. از دبیر، خزانهدار، ایجنت، مرزبانان و راهنمای خوبم خانم معصومه تشکر میکنم. دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تأثیر آن روی من» میباشد. ما ده وادی را گذراندهایم تا بیاموزیم چگونه شناخت بیشتری نسبت به خود پیدا کنیم و بدانیم که موجودات بیارزش نیستیم و در این مسیر فرمان عقل را پذیرفتیم و حالا در وادی دهم میآموزیم که صفاتی که سالها با خود حمل کردهایم تا پایان عمر ثابت نمیمانند و قابلیت تغییر دارند.
در پیام وادی به افرادی که مجذوب رحمت الهی شدهاند و همچنین به افرادی که تنها به سورچرانی و خواستههای مقطعی خود مشغولاند اشاره شده است. ارتباط این وادی با لژیون سردار آنجاست که اعضای لژیون واقعاً جذب رحمت الهی و آموزشهای راهنمایان شدهاند. در کنگره افراد زیادی حضور دارند و راهنمایان بارها از ویژگیهای لژیون سردار صحبت میکنند؛ اما کسانی که هدفی جز درمان ندارند یا هنوز درگیر خواستههای خود هستند، معمولاً تمایلی به حضور در این لژیون ندارند.
در ادامه وادی درباره شمشیر بُرنده صحبت میکند که هم هشدار و هم امید میدهد، اگر حال روحی مسافرم خوب شده است به من یادآوری میکند که گذشتهام را رها کنم، وارد لژیون شوم و حس خود را پالایش کنم و اگر هنوز مسافرم بیمار است و شرایط مالی خوبی ندارم، باز هم میگوید تلاش کن؛ ذرهذره روی خودت کار کن که مطمئناً از صفات منفی فاصله میگیری و به بخشندگی میرسی. انسان نمیتواند یک صفت را برای همیشه حمل کند؛ زیرا ویژگی «جاری بودن» دارد، مانند رودخانهای که هیچگاه آلودگی را در خود نگه نمیدارد؛ بنابراین اگر من گاهی عصبانی میشوم؛ باید کمکم این عصبانیت و کینه را از خود دور و آن را به عشق و محبت تبدیل کنم.
قبل از ورود به لژیون سردار، تنفر زیادی نسبت به مسافرم داشتم؛ اما لژیون سردار توانست، حس بخشش را به من بازگرداند. قبل از آن شاید بارها خواستم ببخشم؛ اما فقط در کلام بود با عضویت در لژیون سردار معنی واقعی بخشش را لمس کردم. در این وادی درباره پارامترهای زمان، مکان و فضا صحبت میشود، اگر به کنگره میآیم و آموزش میگیرم؛ باید قدر این مکان را بدانم. در ادامه به سه مؤلفه مهم نور، صوت و حس اشاره میکند که ارتباط ما با جهان هستی را شکل میدهند. نور فرمان میدهد و از طریق بینایی دریافت میشود. صوت از راه شنیدن است و حس از جایگاه قلب سرچشمه میگیرد. در بیرون از کنگره مشکلات بسیاری برای من پیش آمد، اگر آموزشهای کنگره نبود، نمیتوانستم در این جایگاه حضور داشته باشم. این سه پارامتر بسیار به من کمک کردند. امروز با عزیزترین فرد زندگیام وداع کردهام؛ اما وجود او را حس میکنم و میتوانم با او ارتباط حسی برقرار کنم.
در جهان هستی هیچ چیز ثابت نیست، همه چیز در حال تغییر است. وقتی به کنگره میآیم و صفات زشتم را به صفات نیک تبدیل میکنم و ترخیص میشوم؛ باید زکات این آموزشها را بپردازم، مشکلات خود را مدیریت کنم تا به حس و حال خوب برسم. درباره نور و صوتهای مخرب نیز سخن گفته میشود، همان صداهایی که به من القاء میکنند که چرا میخواهی پولی را که به آن نیاز داری به لژیون سردار بدهی؟ من باید موج گیرنده درونیام را تغییر دهم؛ باید تنفر را به بخشش تبدیل کنم و به انرژی مکملی بدل شوم که باعث ارتقای من میشود. پیام وادی میگوید کسانی که مجذوب رحمت الهی میشوند، به ارتقاء میرسند و این نتیجه پالایش حس است.
در پایان وادی درباره تزکیه و پالایش صحبت میکند. تزکیه زمانی رخ میدهد که تفکر سالم شود با تفکر سالم به لژیون سردار بیایم و تعهدم را پرداخت کنم، سپس ایمان من سالم میشود. ایمان تجلی نور خدا در انسان است. من انسانی هستم که نور خداوند در وجودم دمیده شده است و باید آن را نمایان کنم. در ادامه عمل من سالم میشود و به این باور میرسم که هزینههای لژیون سردار در مسیر درست مصرف میشود.
علاوهبر اعتیاد، بسیاری از بیماریهای لاعلاج نیز در این مسیر درمان میشوند. کافی است، مقالات مهندس جهانی شود. من آرزو داشتم مادرم با درمان کنگره حالش خوب شود؛ اما این اتفاق رخ نداد با این حال مسیر من جاری است و نباید مانع آن شوم. کسانی مانند مادر من باید زودتر به درمان برسند. وقتی حس من سالم شود، صفات زشت از بین میرود، عقل سالم میشود و در نهایت به عشق سالم میرسم، عشقی که در هیچ جای دنیا یافت نمیشود؛ باید قدر این صندلیها و این جایگاه را لحظهبهلحظه بدانیم. عشق به لژیون سردار زمانی اتفاق میافتد که گوشبهفرمان راهنما باشم؛ زیرا راهنما ذرهذره این بذر را در وجود من کاشته و آبیاری میکند تا بتوانم وارد لژیون شوم و به حال خوش برسم.

خلاصه سخنان ایجنت همسفر معصومه:
از نگهبان، دبیر، خزانهدار و استاد محترم تشکر میکنم و خدا را شاکرم که در این جایگاه حضور دارم. در مورد وادی دهم، وقتی صحبتهای دوستان را میشنیدم به این فکر میکردم که چقدر انسانها میتوانند، تغییر کنند و چه حسهای خوبی در این مسیر دریافت میکنند. قبل از ورودم به کنگره۶۰ خیلی ناامید بودم؛ اما کمکم در کنگره حسهایم باز شد و آموزشها را دریافت کردم و همین سبب شد که حسهایم تغییر کند. وقتی میدیدم همسفرها برای زندگیشان میجنگند، با خودم میگفتم: «اگر آنها توانستهاند، من هم میتوانم» و اینگونه بود که شروع به تغییر دادن حسهایم کردم.
وقتی میدیدم همسفرها با وجود تمام مشکلات کنار مسافرهایشان ایستادهاند، من هم تلاش میکردم، حسهایم را تغییر دهم و عشق واقعی را یاد بگیرم. وقتی ادامه تحصیل عزیزان را میدیدم، انگیزه پیدا میکردم و من هم شروع به درس خواندن کردم. خدا را شکر میکنم که توانستم تغییرات زیادی در خودم ایجاد کنم؛ زیرا وقتی حس تغییر کند، صفت هم تغییر میکند. البته هنوز هم راه زیادی پیش رو دارم و این وادی هم هشدار و هم امید است، اینکه اگر صفاتت تغییر کند، در بهشت هستی و باید از آنها مراقبت کنی.
برای مسافر، درمان اعتیاد عبور از جهنم و رسیدن به بهشت است و برای همسفر، خروج از یک زندگی آشفته و رسیدن به آرامش و انرژی بیشتر میباشد. این وادی به ما میآموزد که اگر در پایینترین نقطهای، امیدوار باش و میتوانی تغییر کنی و اگر در بهشت هستی، تلاش کن تا صفاتت را حفظ کنی.
قبل از کنگره یکی از اقوام همیشه میگفت: «اگر شنیدی کوهها به هم رسیدند باور کن؛ ولی باور نکن که اخلاق کسی عوض شود» و من هم این حرف را مخصوصاً در مورد درمان اعتیاد مسافرم خیلی قبول داشتم و معتقد بودم، هیچوقت به درمان نمیرسد؛ حتی به او میگفتم ترک نکند، چون از ترکهایش بیشتر آسیب میدیدم؛ اما وقتی وارد کنگره شدم و به وادی دهم رسیدم، فهمیدم آن ضربالمثل از پایه غلط است.
انسانها میتوانند تغییر کنند. همه عزیزان میگویند حسها و صفاتشان تغییر کرده است و ما هم میدانیم که هنوز راه زیادی پیش رو داریم. با خود فکر میکنم، این آموزشها را کجا میتوانستم یاد بگیرم و چقدر باید برای آن هزینه میکردم؟ حال خوش را چگونه میشود خرید؟ شاید بتوان ماشین لوکس خرید؛ اما این حال خوشی که الان دارم، اینکه صبحها که چشم باز میکنم، سپاسگزار خداوند هستم، این را کجا میتوانستم پیدا کنم؟
واقعاً کاری که کنگره و آقای مهندس برای من انجام داد، قابل جبران نیست؛ اما میتوانم قدمی کوچک بردارم تا چراغ اینجا روشن بماند، شاید شخصی مانند من، ناامید وارد شود و به حال خوش برسد. هیچوقت حتی در خواب هم نمیدیدم که اخلاق مسافرم تغییر کند و زندگیام بهواسطه آن تغییرات اینقدر آرام شود و خودم هم در کنگره آموزش بگیرم و رشد کنم. میتوانم کاری هرچند کوچک برای ادامهدار بودن این مسیر انجام دهم تا شاید فردی مثل خود من به آرامش برسد.
اینجا نهتنها فرد احیاء میشود، بلکه خانوادهها هم احیاء میشوند و وقتی خانواده احیاء شود، جامعه هم احیاء میشود. همانطور که در پیام آمده است: «ساکنان آباد میتوانند، بنایی را آباد نگه دارند». خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم و در مسیر آموزشها قرار دارم. از خدا میخواهم این توفیق برای من ادامهدار باشد و بتوانم در هر جایگاهی که هستم، آموزشها را ادامه بدهم تا صفاتی را که هنوز در وجودم باقی مانده است، تغییر دهم.

تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر بهاره نگهبانسایت
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
194