English Version
This Site Is Available In English

با بخشش خواسته‌هایمان را صدا بزنیم

با بخشش خواسته‌هایمان را صدا بزنیم

چهاردهمین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی خصوصی گلریزان کنگره۶۰  نمایندگی اسبیکو، با استادی راهنمای محترم مسافر آرش، نگهبانی مسافر حسین و دبیری راهنمای محترم مسافر مجید با دستور جلسه (گلریزان) یکشنبه 20 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:


سلام دوستان آرش هستم یک مسافر؛
خیلی خوشحالم که در جمع دوستان هستم. از لژیون سردار و نگهبان آن آقای فرشاد، از گروه ایجنت و مرزبانی و آقای حسین نگهبان جلسه و آقای مجید دبیر جلسه که این فرصت را در اختیار من قرار دادند بسیار سپاسگزارم، شاکر خداوند هستم که یک بار دیگر اجازه داد تا من در کنگره ۶۰ باشم آموزش بگیرم و خدمت کنم‌.

من هر کاری بخواهم انجام دهم اول به گذشته خودم برمی‌گردم، برای دوستان تازه وارد می‌گویم: این عکسی که روی کارت می‌بینید برای زمانی است که وارد کنگره شد‌ه‌ام، با اینکه چند سال در کنگره هستم هنوز این عکس را عوض نکرد‌ه‌ام؛ تا یادم باشد که از کجا آمده‌ام و به کجا رسید‌ه‌ام و بدانم کنگره با من چه کرده است، مانند همان داستان ایاز که آقای مهندس می‌گوید، من هم این عکس را دارم تا قبله‌ام را گم نکنم.

امروز ان‌شاالله جشن خوبی داریم من از ۵ سال پیش تا به حال همیشه گفته‌ام که ما جزو سه نمایندگی برتر کشور می‌شویم اما امروز می‌گویم که جزو سه نمایندگی برتر کشور هستیم و در ادامه جزو بهترین‌ها خواهیم بود. هنگام قرائت خلاصه سخنان استاد توسط دبیر در مورد درخت کنگره۶۰ صحبت شد، درخت شامل ریشه، تنه، شاخه و برگ است. ریشه درخت ما در کنگره آقای مهندس است، تنه آن دیده‌بان‌ها، شاخه‌های اصلی مرزبان‌ها و شاخه‌های فرعی راهنما‌ها، شکوفه‌ها تازه واردین و برگ‌ها هم قسمت مالی و لژیون سردار هستند.

مطالب کنگره زمانی که می‌آیند خام هستند و از طریق اپلیکیشن و دیده‌بان‌ها که همان تنه هستند به شاخه‌ها و برگ‌ها می‌رسند، برگ‌ها طی یک عمل فتوسنتز و از طریق آوندهای چوبی دوباره آن را باز می‌گرداند. شما به هستی و کائنات نگاه کنید ما اگر یک درخت بکاریم فقط سال اول و دوم به آن کود می‌دهیم و پس از آن کودش توسط برگ‌هایی که می‌ریزد تامین می‌شود، کنگره هم همین گونه است به واسطه همین خدمات مالی که مانند برگ‌هایی هستند که از درخت در پاییز می‌ریزد می‌تواند خود را قوی کند و خود را به جهانیان نشان دهد.

ما اعضای کنگره 60 به عنوان تنها NGO‌ که زمانی مصرف کننده مواد مخدر بوده‌ایم و اکنون دارای دانشگاه می‌باشیم به خود افتخار می‌کنیم. در حال حاضر تمام پروفسورهای دنیا در درمان سرطان و MS عاجز هستند اما در کنگره60 چنین بیمارانی به واسطه سفر DST درمان می‌شوند. مبنا و کار کنگره بر اساس بخشش است، ما در اولین درجه باید خودمان را ببخشیم، من تا خودم رو نبخشم از اعتیاد، سیگار و از ضد‌ارزش‌ها بیرون نمی‌آیم، وقتی این اصول را دانستم در راستای ارزش‌ها حرکت می‌کنم و منبعد برای من غیبت، دروغ، کینه، عهدشکنی و سایر صفات ضد ارزشی بد است؛ زیرا معنای بخشش را درک کرده‌ام.

در کنگره به سفر اولی‌ها می‌گویند اول برادری‌ات را ثابت کن بعد بیا و کارت بکش، من هم آن زمان نمی‌دانستم چه سودی دارد و فقط می‌گفتم که کارت بکشم، معنی بخشش را نمی‌دانستم و فقط برای درمان اعتیاد به اینجا آمده بودم.

فکر کنم استاد رعد است که می‌گوید: خواسته و تفکر ما آن چیزی نیست که می‌بینیم بلکه خواسته و تفکر ما چیزی است که نه می‌بینیم و نه می‌خواهیم. یعنی مرا برای جای دیگر طرح‌ریزی کرده بودند مرا برای درمان اعتیاد طرح‌ریزی نکرده بودند من با آدم مصرف کننده و سیگاری مشکل داشتم به پدرم می‌گفتم: تا وقتی که سیگار می‌کشی نه تو پدر من هستی نه من پسر تو هستم حتی اگر مشکلی برایش پیش می‌آمد می‌گفتم: او سیگاری است بگذار بمیرد.

زمانی به خودم آمدم دیدم که روزی دو بسته سیگار می‌کشم و پایپ در دستم است. همیشه آقای زرکش می‌گوید: زمانی که بخشش می‌کنی توان این را داری که خواسته‌هایت را صدا بزنی، اما برای یک سفر اولی خواسته چیست؟ صدا زدن درمان اعتیاد و درمان سیگار، برای سفر دومی خواسته همان صدا زدن آرشیو و لوح محفوظ خود است، وقتی این‌ها را بدانی آن زمان می‌فهمی که برای چه چیزی باید ببخشی.

زمانی که می‌بخشیم نباید در قبال آن انتظاری داشته باشیم، ما گره‌های زیادی داریم و شاید اعتیاد و سیگار گره اصلی ما نباشد و این اعتیاد و سیگار است که ما را به گره اصلی خودمان می‌رساند، بخشش کمک می‌کند تا ما بهتر متوجه گره‌هایمان شویم و بتوانیم آنها را باز کنیم.
من در سفر اول عضو لژیون سردار شدم آن زمان آقا محسن نگهبان لژیون سردار بودند و مرا به عنوان خزانه‌دار انتخاب کردند، فردای روز بعد حساب کارم مانده بود، CDام مانده بود، حساب کتاب گلریزانم مانده بود، گفتم: آقا محسن را ببینم و به او بگویم خیلی‌ها بودند که با حساب و کتاب بانکی سرکار داشتند چرا مرا انتخاب کردی؟
فردا آن روز بدون اینکه من چیزی بگویم آقا محسن گفتند: فکر نکنی که انتخابت کرده‌ام انتخابت کرد‌ه‌اند، این را که گفت مو به تنم سیخ شد، بعد از اینکه عضو لژیون سردار شدم و حدود سه ماه هم که از رهایی‌ام گذشت تازه فهمیدم که کنگره یک دوربین مداربسته دارد که ما آن را نمی‌بینیم، برای همین همه چیز در کنگره اصول دارد، آن زمان بود که به کنگره چسبیدم.
ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

گزارش تصویری جشن گلریزان

 

تایپ و عکس : مسافر امیر لژیون ششم
ویرایش و ارسال: مسافر حسین لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .