جلسه ششم از دور سیزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی شعبه دنا؛ با استادی مسافر محمدجواد، نگهبانی پهلوان مسافر شهرام و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه: «گلریزان».
روز سهشنبه مورخ ۲۰ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمدجواد هستم یک مسافر.بسیار خداوند را شاکرم که این فرصت را به من عطا کرد تا در این جایگاه خدمت کنم و در کنگره حضور داشته باشم. وظیفه دارم از ایجنت محترم، اعضای گروه مرزبانی، نگهبان لژیون سردار و تمامی خدمتگزاران سپاسگزاری کنم که این فرصت ارزشمند را در اختیار من قرار دادند. راستش نمیدانم این احساس امروز از کجا سرچشمه میگیرد. معمولاً هر زمان که قرار بود استادی جلسهای را برعهده بگیرم، دو سه روز پیش از آن مینشستم و پیرامون دستور جلسه مطالعه میکردم و متنی آماده مینمودم؛ اما این بار فرصت چنین کاری را نیافتم. تنها در مسیر آمدن، لحظاتی کوتاه پیش از پلیسراه، چند خطی یادداشت کردم. با این حال امیدوارم امروز جلسهای پربار و مفید داشته باشیم.
در استادیهایم همواره کوشیدهام سخنی از دل خودم بگویم، نه صرفاً مطالبی از ذهن یا نوشتههایم. موضوعی که در مسیر به آن میاندیشیدم، مربوط به جشن گلریزان بود. اگر بخواهیم بدانیم هدف از برگزاری گلریزان در کنگره چیست، ابتدا باید مفهوم آن را بشناسیم. در گذشته، گلریزان به معنای یاری رساندن به فردی گرفتار یا نیازمند بود تا از دشواریها و گرفتاریهایش رهایی یابد. به بیان دیگر، هدف آن نجات یک انسان از بحران بود.
ما نیز در کنگره، هر یک در برههای از زندگی درگیر مشکلات بزرگی بودیم، شاید بتوان گفت بزرگترین آنها اعتیاد است. گلریزان امروزِ ما نیز دقیقاً همین معنا را دارد؛ نجات انسانها از اسارت اعتیاد. نمونهی روشن آن خودِ من هستم. اگر بخواهم از تجربه شخصیام بگویم، باید یادآور شوم که عمویم فردی مصرفکننده بود و با وجود اختلاف سنی اندکمان، رابطه نزدیکی با او داشتم. همیشه میدیدم که چه رنجی در زندگی دارد، مخصوصاً در ارتباط با دختر کوچکش که چون فرزند خودم دوستش داشتم. آن زمان با خود میگفتم هرگز به سمت مواد نخواهم رفت، زیرا میدیدم که چگونه زندگیاش ویران شده است. اما با تمام این آگاهی و اعتماد به نفس، در مسیر زندگی به تدریج لغزیدم و یازده سال گرفتار مصرف تفننی بودم تا جایی که روزانه پنجاه گرم تریاک مصرف میکردم و از صبح تا شب کنار منقل مینشستم. ورودم به کنگره نقطه عطفی در زندگیام بود. هنوز خاطرم هست، روزی با پسرعموهایم برای خرید بیرون میرفتیم که بحث رفتن به کنگره پیش آمد. وقتی خودم را در آیینهی گذشته دیدم، یاد همان روزهایی افتادم که آرزو داشتم عمویم نجات یابد. آن لحظه با خود گفتم: حالا نوبت من است که حرکتی کنم. دلیل اصلی حضورم در کنگره، شرکت در جشن گلریزان و هرگونه فعالیتی که انجام میدهم، تنها برای کمک به خودم است و برای بازسازی ایمان و مسئولیتی که در برابر خانوادهام احساس میکنم. روزی با قاطعیت باور داشتم که هیچگاه مصرفکننده نخواهم شد، اما تجربه خلاف آن را ثابت کرد. امروز میدانم اگر منِ درمانشده حرکتی نکنم و در کنگره نقش فعالی نداشته باشم، نه تنها خود را مدیون میکنم بلکه به پیشرفت این مجموعه نیز آسیب میزنم. در کنگره تحقیقات گستردهای پیرامون درمان اعتیاد انجام میشود، و بیتردید یکی از ارکان اساسی آن پشتوانه مالی است. کنگره نهادی مردمنهاد است که برای یاریرسانی به جامعه و کاستن از بار مشکلات دولت تشکیل شده است؛ نه آنکه خود سربار دولت باشد. مهندس دژاکام با هدف خودکفایی و خدمت انسانی، جشن گلریزان را پایهگذاری کردند تا ما نیز بتوانیم در حد توان خویش در مسیر تعالی انسانها مشارکت کنیم. کمک کردن، زمانی ارزشمند است که از دیدگاه آگاهانه و با فهم و درک انجام شود، نه صرفاً از روی احساسات لحظهای. کسانی که با آگاهی کمک میکنند، هیچ چشمداشتی ندارند، زیرا این کار را برای رشد و آرامش درونی خود انجام میدهند. من به این باور رسیدهام که اگر کمکی مالی یا زمانی، به کنگره نکنم، در واقع به خودم لطمه زدهام؛ چرا که کنگره زندگی من را نجات داد. اگر امروز کمک نکنم، فردا ممکن است فرزند یا نوه و حتی یکی از نزدیکانم گرفتار همان مسیر شوند. پس چه مکانی شریفتر از کنگره که خود من در آن نجات یافتهام؟ هیچگاه فراموش نمیکنم روزی را که در کهنوج، هنگام مصرف مواد، پدرم وارد اتاق شد و مرا در آن وضعیت دید. او در همان لحظه شکست و فرو ریخت، و همان صحنه سرآغاز تغییر در من شد. پس از یک ماه، به اصفهان آمدم و وارد کنگره شدم و درمان را آغاز کردم. امروز که پدرم با سربلندی به من مینگرد، میدانم مسیر درستی را پیمودهام.
تایپ: مسافر مرتضی لژیون۲ ، مسافر محمودرضا لژیون۵
عکاس: مسافر طاها لژیون۲
ویرایش و ارسال: مسافر بهنام لژیون۷
- تعداد بازدید از این مطلب :
92