جلسه ششم از دوره اول کارگاه آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بنیان مشهد به استادی دنور همسفر زهره، نگهبانی راهنما همسفر عاطفه و دبیری دنور همسفر مریم با دستور جلسه «گلریزان» روز دوشنبه ۱۹ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
همگی به خوبی در مورد جشن گلریزان آشنایی دارید؛ اگر به صورت کلی بخواهم در مورد این جشن صحبت کنم لازم است بگویم، محوری که در این سیستم بهوجود آمده و تمامی جشنها و همچنین جشن گلریزان در نمایندگیهای کنگره۶۰ حاکم است و پایه و اصول آن طبق قانون و چهارچوب مشخصی همه ساله بصورت چرخشی در حال برگزاری است.
از ابتدای بهوجود آمدن سیستم کنگره۶۰، لژیون سردار و جشن گلریزان به این شکل نبود، بلکه جمعآوری مبالغی بود که افراد داخل سبد کنگره۶۰ میانداختند و مخارج یومیه از این طریق تامین میشد؛ اما بعد از گذشت زمان و رشد سیستم نیاز به افزایش شعب و خریداری زمینهایی به نام کنگره۶۰ برای فعالیت احساس میشد و پس از آن لژیونهای مالی شکل گرفت و بعدها به نام لژیون سردار تغییر یافت. لژیون سردار که شکل گرفت، مبلغ کمکهای لژیون سردار پنج میلیون تومان بود که پس از گذشت مدتی طولانی مبلغ کمی افزایش یافت؛ از فکر روشن آقای مهندس است که لژیون سردار با گذشت چندین سال هنوز روی مبلغ کمی بدون تغییر مانده است تا تمامی افراد بتوانند مشارکت داشته باشند.
بعد از گذشت مدتی یکسری خدمتهای مالی با عنوان دنور و پهلوان بهوجود آمدند و در ادامه نشان بینشانی که هر کدام از آنها شرایطی دارند و افرادی که تمایل به انجام این خدمتهای مالی دارند میتوانند با مشورت راهنمایشان برای انجام این خدمت مالی اقدام کنند.
به نظر من هر سیستمی برای اینکه بخواهد پایدار و ادامهدار بماند، نیازمند سه نیرو است که آقای مهندس اشاره کردهاند؛ یکی نیروی انسانی که به خوبی کنگره۶۰ روی این موضوع کار میکند، علم و دانش که به خوبی توسط آقای مهندس، استاد امین و در ادامه توسط تمامی راهنمایان در حال اجرا است و دیگری ضلع مالی که به خوبی در حال پیش رفتن است.
خودم مطمئن هستم که شما نیز هیچ سیستمی همانند کنگره۶۰ پیدا نکردهاید و نخواهید کرد که افراد با اشتیاق و میل شخصی خودشان این مبالغ را پرداخت کنند و حس و حال به این شیرینی داشته باشند. من خودم همیشه میگویم، انسانها برای هر کاری که میخواهند انجام دهند، باید دلایل محکمی برای آن موضوع داشته باشند. من خودم به شخصه یکی از دلایلی که در کنگره۶۰ خدمت انجام میدهم این است که از هر سیستمی میآییم و چیزی دریافت میکنیم، باید به همان سیستم نیز پرداخت داشته باشیم. البته ناگفته نماند در مکانهای دیگری نیز یکسری خدمات انجام میدهم؛ اما در واقعیت بزرگترین کمکهای من در کنگره۶۰ میباشد.
سیستم همانند خانواده است؛ زیرا من از آنجا در حال دریافت هستم، رشد میکنم و آموزش میگیرم. در جایی خانواده من دچار بحران میشود همانند: برادر، پدر و مادر در اینجا ما باید کمک کنیم یا اینکه شاید کشورمان دچار بحران شود. من در همین کشور بزرگ شدهام؛ از این افراد آموزش گرفتهام و به من خدمترسانی شده است؛ بنابراین باید به کشورم کمک کنم. در جایی نیز همانند کنگره۶۰ آموزشهای زیادی از این مکان گرفتهام. به فرموده آقای مهندس، باید حساب و کتاب کنیم تا ببینیم چقدر ما دریافت کردهایم؛ بنابراین یکی از دلایلی که من خودم به شخصه آمدم و به سیستم کمک کردم همین بود.
دلیل بعدی این است که در مکان های دیگر به ما کمک میشود؛ اما در اینجا به ما قدرت حل مسائل و مشکلات آموزش داده میشود، به زبان ساده و عامیانه همان مثال: ماهی و ماهیگیری است؛ بنابراین در اینجا افراد آموزش میگیرند که چطور از عالم اعتیاد خارج شوند. در ادامه نیز با نوع طرز فکر خود یاد میگیرند بنیان خانواده را چگونه بسازند، با همسرشان چگونه صحبت کنند، با بچههایشان چطور رفتار کنند، احترام پدر و مادر را چگونه حفظ کنند، در روابط کاریشان درست رفتار کنند، شغلشان را چطور انتخاب کنند، چگونه آن را حفظ کنند و کسب درآمد داشته باشند.
ما تمام این آموزشها را در کنگره۶۰ دریافت میکنیم، در ادامه نه تنها یک فرد، بلکه یک خانواده احیا میشود؛ در حالت عادی اگر به ما بگویند، قرار است پولی بدهی، حساب و کتاب میکنی و میگویی قرار است چیزی از من کم شود، در صورتی که در حساب و کتاب خداوند اینطور نیست. شاید در فطرت ما نهادینه شده که تو باید پرداخت کنی؛ باید چیزی بدهی تا درهایی برایت باز شود و این همانند ماندن در اتاق تاریک است که این اتاق دری دارد به سمت نور و روشنایی و من در آن اتاق تاریک ایستادهام و هیچ نمیبینم؛ به من یک کلید میدهند و آن کلید محبت و دوست داشتن است و میگویند این کلید همین در است و تو باید حرکت کنی.
محبت و بخشیدن در کنار هم هستند، مرز جدایی این دو بسیار کم و تشخیص آن سخت است. زمانی که کلید را درون قفل میچرخانی و در را باز میکنی بخشیدن به حساب میآید، زمانی که بخشیدی و در را باز کردی نور میآید. چه اتفاقی میافتد؟ بسیاری از گرههای درونی خودت را میبینی. مسلماً انسانی که این قدرت را دارد که ببخشد، در ادامه نمیتواند حسادت را ببیند و حل نکند؛ نمیتواند زخم زبان و طعنهگویی داشته باشد؛ رنج دیگران را ببیند و بیخیال باشد. بسیاری از ضد ارزشها برایش باز میشود و نه تنها ضد ارزشها و گرهها را در اتاق خودش میبیند، بلکه ارزشهای خودش را نیز میبیند. به همان میزان که بخشش صورت میگیرد، به همان میزان نیز نور و روشنایی وارد میشود و تاریکیهای درونم، گرههای درونی و قسمتهای ارزشمند وجود خودم را مشاهده میکنم.
اگر بخواهیم از طبیعت الگو بگیریم در ابتدا باید بخشنده باشیم. این که درخت بخشنده است و ثمرهی میوهاش را میبخشد و برای خودش چیزی نمیخواهد یعنی بلاعوض میبخشد. بلاعوض بخشیدن میگوید که تو باید خودت را به یک انرژی بسیار بالاتری وصل کنی، نه اینکه من ببخشم برای چشم و همچشمی و حسم باید خلوص نیت داشته باشد. اگر خلوص نیت داشته باشی، به منبع انرژی بالایی وصل میشوی که به نوعی انرژیبخش است.
تصاویری از جشن گلریزان




.jpg)
.jpg)
.jpg)

.jpg)











مرزبانان کشیک: همسفر پروانه و مسافر خسرو
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتنا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
408