جلسه دهم از دوره دهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی امین قم به استادی پهلوان همسفر بهار، نگهبانی همسفر اعظم و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «جشن گلریزان» روز دوشنبه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند مهربان و مهرگستر را شاکرم که به من اجازه داد در جمع شما باشم. از ایجنت همسفر معصومه، مرزبانان، نگهبان لژیون سردار همسفر مرضیه تشکر میکنم که اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
جشن گریزان را خدمت شما تبریک عرض میکنم. جشن گریزان، جشن بندگی و آزادی است. جشن شکرگزاری خداوند و آزادی از بندهای درون است، بندهایی که به واسطه گذشتن از خواستهها و بخشیدن باز میشوند. ما هر چه داریم، از بخشش داریم. خداوند از سر لطف خود به ما جسم عطا کرد تا بتوانیم در جهان ماده زندگی کنیم. او همه نعمتهای لازم برای زیستن را در اختیارمان گذاشت تا در مهدِ زمین رشد کنیم، تجربه به دست آوریم و آموزش بگیریم، هرچه داریم از سرچشمه بخشش او جاری است.
خداوند، برای صور پنهان ما نیز راهی گشود، پیامآوران را برای ما فرستاد و در این عصر و زمانه کنگره۶۰ را برای ما قرار داد تا بتوانیم خود را بشناسیم و از تاریکیها عبور کنیم و به سمت روشناییها حرکت کنیم. آقای مهندس به ما آموختند که ما برای زندگی کردن، عشق، محبت، دوست داشتن، خدمت و کمک به یکدیگر آمدهایم. ما در کنگره بخشش را آموختیم و توانستیم لذت بخشش را بچشیم. از سیدیهای استاد امین آموزش گرفتم که ما به خواستههایمان نمیرسیم؛ زیرا از خواستههای بیش از حد خود نمیگذریم که اگر از آن خواستهها بگذریم، راه برای رسیدن به خواستههای اصلی باز میشود.
در قرآن خداوند میفرماید: «به نیکی نمیرسید، مگر از آنچه دوست دارید و ارزشمند است به دیگران ببخشید». برای همه ما در کنگره این آیه قابل درک است؛ زیرا به واسطه فرصتی که آقای مهندس در اختیار ما قرار دادند با خدمت کردن و حضور در لژیون سردار این آیه را تجربه کردهایم. اولین تجربهای که از عضویت در لژیون سردار دارم، دنوری مسافرم است، زمانی که همسفر بودند دنور شدند. ایشان قبول نداشتند که مصرفکننده هستند؛ اما بعد از دنوری این موضوع را پذیرفتند و سفر خود را در شعبه امین شروع کردند، ایشان مسافر و من همسفر شدم.
با تمام وجودم باور دارم که اذن ورود ما به کنگره و سفر در مسیر درمان به برکت دنوری ایشان صادر شد و ما نجات پیدا کردیم. در اواسط سفر من برای اولین بار صحبتهای آقای مهندس در خصوص مقالاتشان در مورد بیماریها را شنیدم و با تمام وجودم خدا را شکر کردم که عضوی از کنگره۶۰ هستم و از این بابت احساس غرور کردم و از او خواستم تا من هم سهمی داشته باشم و دنوری را طلب کردم، همچنین مسافرم اعلام پهلوانی کرد. زمانی که سفرم تمام شد، در جشن گلریزان اعلام دنوری کردم. با دنوری من معجزه را دیدم. ما مبلغ دنوری و پهلوانی را نداشتیم؛ اما به دست ما رسید و آن را پرداخت کردیم.
آرامش زندگی من زمانی شروع شد که مسافرم پهلوان شد. صبوری و آرامش مسافرم بزرگترین ارمغان پهلوانی بود. مسافری که با کوچکترین مشکل متلاطم و آشفته میشد، در بزرگترین مشکلات هم بسیار آرام و صبور بود که به طبع در آرامش من و زندگی ما نیز تأثیرگذار بود. من همیشه درباره پهلوانی ایشان میگویم که پهلوانی مسافرم احیاء مجدد او بود. اگر مسافرم سفرش را آرام طی میکرد، بعد از پهلوانی با سرعت مسیر را طی میکند؛ آنقدر که سرعت تغییرات بعد از پهلوانی زیاد و باورنکردنی است.
خدا را شکر که مسافرم خواست تا من هم پهلوان شوم و در این مسیر پابهپای هم پیش برویم و آن حال خوشی که خودش تجربه کرده بود را من نیز تجربه کنم. از همان ابتدا که با مسافرم صحبت میکردیم تا زمان تصمیمگیری و اجازه از آقای مهندس و تا زمانی که مبلغ پهلوانی را کامل پرداخت کردم و امروز که شال گرفتم، برایم مانند یک سفر پرتلاطمی بود؛ اما مقصد بسیار آرام و دلنشین بود و برایم بسیار دستاورد داشت. بسیار آرامتر شدهام، دیگر از گرههای درونی و افکار مزاحم خبری نیست، گویا از درون هم توانستهام از کنار بسیاری از مسائل بگذرم و بتوانم ببخشم.
یک تجربهای که از پهلوانی داشتم، درک سریعالحساب و به غیر حساب بخشیدن خداوند بود. آنقدر هستی به پایت میریزد که خودت شرمنده میشوی و میبینی که چقدر بدهکارتر شدهای. جای تفکر دارد که چرا کسی که پهلوان میشود دومرتبه خودش و اعضای خانوادهاش پهلوان میشوند یا در نشان بینشانی شرکت میکنند؟ باید این نقطه تفکر در ما به وجود بیاید. آقای مهندس در سیدی عشق فرمودند: «ما برای اینکه به عشق و محبت برسیم باید تزکیه و پالایش کنیم»، قطعاً یکی از مراحل تزکیه و پالایش بخشش و گذر از خواستهها است؛ باید با بخشش نار وجودی را به نور تبدیل کنیم.
پهلوانی برای من مثل یک خطکش و یک معیار عمل میکند، اگر جایی برای گذشتن از خواستهها و بخشیدن پول یا یک وسیله دست و دلم بلرزد به خودم نهیب میزنم که تو نباید بترسی و اسیر القائات منفی شوی؛ زیرا تو دنوری و پهلوانی را تجربه کردهای. نیروهای منفی نگرانی و تردید را القاء میکنند که در واقعیت آنچه میگویند اتفاق نمیافتد و فقط میخواهند، من حرکت نکنم. از طرفی من باید به بخشش و وعدههای خدا ایمان داشته باشم و بدانم همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
استادی امروز فرصت خوبی بود برای من و باعث شد که بهار قبل از کنگره را با بهار امروز و زندگیام قبل کنگره را با زندگی امروزم مقایسه کنم و برایم یادآوری شود که چه نعمتی خداوند به من داده است. من باید شکرگزار و سپاسگزار این نعمت باشم؛ امروز روزی است که من میتوانم به هستی بگویم، فراموشکار نیستم و شکرگزار خداوند هستم تا همچنان اجازه داشته باشم از نعمت کنگره۶۰ بهرهمند باشم. امیدوارم امروز همه ما در این آزمون و در نبرد درونی با نیروهای منفی پیروز باشیم و درستترین تصمیم را بگیریم و راه درست را انتخاب کنیم.

.jpeg)
تصاویری از جشن گلریزان
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر صادق
تایپیست: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دهم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر ثریا (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر بهاره نگهبان سایت
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما فاطمه (لژیون هشتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
394