جلسه سوم از دوره چهل و چهارم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنما مسافر حسن، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر میلاد با دستور جلسه "هفته گلریزان" در روز یکشنبه 18 آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

سلام دوستان حسن هستم یک مسافر؛
اول از همه از آقای مهندس سپاسگزارم که یک بستری برای من فراهم کردند که من بتوانم امروز بیایم در کنگره و آموزش بگیرم و جهان بینی خودم را بالا ببرم و زندگی کنم و اجازه زندگی به دیگران را نیز بدهم، از بچههای لژیون سردار خیلی ممنونم و همچنین از پهلوان بهرام، پهلوان محسن و از ایجنت محترم آقای مهران سپاسگزارم که من را امروز لایق دانستند و در این جایگاه قرار دادند، خداوند را سپاسگزارم بابت تمام چیزهای خوبی که امروز در کنگره به من عطا شد، از استاد سردار ممنونم، من وقتی در جایگاه استادی مینشینم تجربه خودم را میگویم این اسم خیلی با مسما و با وقار است و کمک شایانی به من کرد، جشن گلریزان است اول از همه جا دارد جشن گلریزان را به تمام شعب کنگره ۶۰ در سراسر کشور همچنین به بچههای شعبه خودمان تبریک عرض کنم، من وقتی وارده لژیون سردار شدم یک حسابرسی با خودم کردم در کنگره ۶۰ ما دو دستور جلسه حسابرسی در سرتاسر سال داریم، یک دستور جلسه این است که کنگره برای من چه کرد و من برای کنگره چه کردم و یک دستور جلسه نیز هفته گلریزان است که من کجا بودم و به کجا رسیدم، به واسطه چه چیزی، یکی از افراد کنگره از من پرسید لژیون سردار یعنی چه؟ من خیلی ساده به او گفتم یک روزی خانواده من به خاطر اعتیادی که من داشتم و به خاطر عدم آگاهی من و وقتی دیدند فایده ندارد طلب مرگ برای من کردند من خیلی جاها رفتم برای درمان اعتیاد برای اینکه دیگر مواد مخدر مصرف نکنم و بعد از مصرف نکردن حالم خوب باشد ولی این کار ممکن نبود چرا؟ چون شناخت روی خودم نداشتم من امروز بدهکار کنگره و لژیون سردار هستم هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ مالی جهان هستی بر اساس تشکر است من باید قدردان باشم، چرا بچههایی که در بین ما بودند الان دیگر نیستند؟ چون قدردان نبودند اعتیاد یک بیماری است که تمام دنیا در مقابل آن زانو زده است ولی ما در کنگره میبینیم علاوه بر اینکه جسم مان سالم شد من یاد گرفتم که حالم نیز خوب باشد در این جهان وانفسای، ما یک پیام در کنگره داریم که میگوید ما مسافران کشتی شکسته ایم که به ساحل رسیدهایم رقص و پایکوبی میکنیم مردم به خیالشان که ما دیوانهایم ولی نمیدانند که ما از چه طوفانهایی گذشته ایم، ما امروز به ساحل رسیدیم من امروز با خودم حساب میکنم که چگونه به این ساحل رسیدم به قول آقای زرکش من محصول ۱۰۰ دست هستم ۱۰۰نفر پشت پرده کمک من کردند تا من به اینجا رسیدهام کی؟ حسنی که فاتحه آن خوانده شده بود, حسنی که فرزندش آرزوی نیامدنش را داشت، وقتی نگاه میکنم میبینم خیلیها در کنگره کمک کردند چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ فیزیکی، ما راهنماهایی داشتیم که در این مسیر خدمتی جان خودشان را از دست دادهاند، امروز وقتی میگویم حال خوش این حال خوش و سلامتی را نمیتوان روی آن قیمت گذاشت امروز ما به ساحل رسیدهایم با کشتی شکسته، چه کسی آن کشتی شکسته را هول داد؟ و چه کسی ما را به ساحل رساند؟ چرا من امروز رقص و پایکوبی میکنم؟ عقبه دارد عقبه آن بچههایی هستند که دیگر بین ما نیستند ولی آمدند از جانشان از مالشان و زندگیشان زدند تا من حسن امروز اینجا هستم, من امروز باید حسابرسی کنم و ببینم چه اتفاقی افتاد، وقتی من وارد لژیون سردار شدم که راهنمای آن آقای مهندس است ک دانشمند بیبدیل است از بخشش ایشان است که این سفره پهن است همگی داریم استفاده میکنیم، آقای مهندس رنج بسیاری کشیدند، اگر من امروز میآیم و میگویم رهجوی آقای مهندس هستم باید به خودم بگویم دیگران کاشتند و ما خوردیم و امروز نوبت من است این نیز بستگی به حال خودمان دارد که تفکر کنیم که از کجا به کجا رسیدهایم خساست نکنیم، اینجا صحبت از ایمان است وقتی ما وارد لژیون سردار میشویم صحبت از عدل، عشق ، ایمان است ایمان یعنی تجلی نور خداوند در انسان حال این سوال پیش میآید تجلی و نور چیست؟ خداوند چه صفاتی دارد؟ خداوند بخشنده است خداوند ارحم الراحمین است ستارالعیوب است خداوند رحم کنندهترین رحم کنندگان است, خداوند خیرخواه است، اینها از صفات باری تعالی است که من امروز در لژیون سردار اینها را میفهمم امروز چرا من باید اصل خیرخواهی را در تمام امور زندگی خودم رعایت کنم؟ چون باید برای دیگران خیر بخواهم تا همان خیر به زندگی خودم بازگردد امروز صحبت از دستگیری است، امروز صحبت از چیزی است که من میفهمم یک عمر من پول دادم برای بدبختی و گرفتاری خودم اگر بخواهم یک چرتکه بندازم در زندگی هر کدام از ما قاتل میلیاردها میلیارد پول هستیم برای نابودی خودمان، ولی امروز میدانیم که وظیفه من است که بیایم اینجا و از لحاظ فیزیکی و مالی کمک کنیم که شاید در آینده بسیار نزدیک نوبت فرزند خودم بشود و من باید این پناهگاه را حفظ کنم، این پناهگاه، پناهگاه دردمندان است حتماً خودم بنشینم با خودم حساب کنم و به این نتیجه برسم که من بدهکارم من پولم مشکل دارد و کمک کردن در لژیون سردار میشود غسل و حلال کردن مال، کمک کردن در کنگره باعث برکت در زندگی و پولمان میشود که من خودم یک عمر است که دنبال این برکت بودم درست است گذرگاه سختی است ولی اگر از این گذرگاه عبور کنی چنان برکتی در زندگیتان میآید که باورش کار هر کسی نیست گرههای کور زیادی در لژیون سردار از من باز شد، خدمت در لژیون سردار حال آدم را خوب میکند، آدم را سرمست میکند، محبت به جان آدم میآورد، زبان انسان را آن اسلحه حق میکند، بزرگترین سلاح که خیلیها دنبال آن هستند ولی نمیشود بلد نیستند و نمیدانند پولهای خودشان را کجا خرج میکنند ولی من امروز میدانم که پول خود را کجا خرج میکنم
جایی که از پول من دانشگاه ساخته میشود و از انسانی دستی گرفته میشود، امیدوارم روز سهشنبه جشن خیلی خوبی داشته باشیم و با کمک هم بتوانیم این پناهگاه را با تمام وجود حفظ کنیم، از اینکه به صحبتهای من گوش کردید سپاسگزارم.
تایپ مطلب: مسافر عمران
ویرایش مطلب: مسافر حمید
عکاس و تنظیم عکسها: راهنما مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
129