English Version
This Site Is Available In English

بخشندگی عبور دادن نور است

بخشندگی عبور دادن نور است

پنجمین جلسه از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صادق قم به استادی راهنما همسفر مریم، نگهبانی راهنما همسفر فاطمه و دبیری همسفر سمانه با دستور جلسه «گلریزان» روز‌‌‌ یکشنبه ۱۸ آبان‌ ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم و همچنین از نگهبان لژیون سردار همسفر فاطمه، خزانه‌دار و دبیر لژیون سردار سپاسگزارم. ممنونم از مرزبانان و ایجنت که جشن امروز را برای ما مهیا کردند تا از آن لذت ببریم، ببخشیم و بخشیده شویم. گلریزان از سنت‌های قدیمی ایران است. همه ما می‌دانیم و این که انسان‌های با وسعت دل بسیار برای نیازمندان کمک می‌کردند. وقتی به طبیعت نگاه می‌کنیم سیستم طبیعت را خداوند جوری طراحی کرده که همه بخشنده‌اند.  روزی با مسافرم صحبت می‌کردم می‌گفتند که حتی معتادها هم وقتی پای بساط می‌نشینند با این که فکر می‌کنیم بدترین آدم‌های روی زمین هستند یک مقدار از موادشان را می‌بخشند با این که می‌دانند زودتر خمار می‌شوند و به مواد احتیاج پیدا می‌کنند ولی قسمتی از موادشان را  می‌بخشند پس فکر کنید حتی پست ترین آدم‌ها هم بخشندگی را دوست دارند یعنی دوست دارند ببخشند و این که هر چقدر ببخشی جایگاهی بالاتر میروی‌. مثلا چطور می‌شود هر چقدر که ببخشی جایگاه بالاتر میرود؟

مولانا می‌فرماید: دنیا را مثل یک چراغ ببینید و اطراف دنیا را پر از گوی‌های شیشه‌ای، فقط یک چراغ وجود دارد که از خودش نور می‌دهد «حالا کائنات، خدا هست» دور تا دور چراغ گوی‌ها هستند شیشه‌ای که از خودشان نوری ندارند. نور را فقط از چراغ دریافت‌ می‌کنند این گوی‌ها پشت سر هم کنار هم ایستاده‌اند یعنی سلسه مراتب رفته است تا پایین، گوی نزدیک چراغ نور را دریافت می‌کند در خودش نگه نمیدارد نور و گرما را انتقال می دهد؛ خوب آن گوی آخر نور، گرمای کمتری نصیبش می‌‌شود نسبت به گویی که نزدیک چراِغ هست گوی  که بیشترین عبور، نور و گرما را دارد دقیقا مثل حالت ما است؛ ما بیشترین نوری را دریافت می‌کنیم اگر ببخشیم، نزدیک‌تر به آن چراغ انسانی که از همه بخشنده‌تر است. خداوند از همه بخشنده‌تر است و این صفت را در تک تک موجود‌ات قرار داده است. بخشندگی، عبور دادن نور است. حالا فرض کنیم یک گویی نور را از خودش عبور ندهد چه اتفاقی می‌افتد نور داغ و منفجر می‌شود، اگر ما این فکر را بکنیم همه انسان‌ها این فکر را بکنند هر آن چه که داریم لطف خداست و از چراغ به ما نور می‌رسد.

ما این نور چراغ را از خودمان عبور می‌دهیم و یا پیش خودمان نگه می‌داریم دقیقا مثل چیزی است که امروز قرار اتفاق بیفتد؛ اگر قرار من آن نور، گرما را از خودم عبور ندهم این کفر است یعنی لطف وجود خدا و چراغ را پنهان کردم من خودم جمع کردم، خودم ساختم، خودم سختی کشیدم و این مال من است. در آخر گوی داغ می‌شود و میترکد؛ هر چقدر نور که اگر خودم را یک گوی تشبیه کنم نور را بدهم پشت سرم پشت سرم روشن می‌شود اطرافم روشن می‌شود آن کسی که در تاریکی قرار دارد هم سطح من می‌ایستد. بگذاریم بقیه بیایند در روشنایی آن‌هایی که در تاریکی‌اند بگذار فکر کنیم آن پولی که من میدهم مالی که من میدهم ۴ نفر از دنیای اعتیاد می‌آیند در روشنایی، همان کاری که آقای مهندس انجام دادند و اجازه داد یک عده  بیایند در روشنایی مانند آقای سلامی، آقای خدامی بیایند در روشنایی و نفرات اول باشند و هم سطح خودشان کرد؛ هر شخصی که وارد کنگره شد اجازه بدهیم اگر از دست من کاری بر میاید؛ در حد ۶ میلیون یا ۵۰ میلیون بر میاید اجازه بدهم یک جایی ساخته شود و یک نفر بیاید نشانی در بی نشانی، در سر هر شخصی یک فکری هست.

آقای مهندس به تنهایی قطعا نمی‌توانست این همه شعب را راه‌اندازی کند اجازه داد بخشید گوی پر نوری بود روشن کرد آنانی را که در تاریکی بودن در روشنایی ایستادند.  یکی از دلایل نبخشیدن ما ناامیدی است. ناامید از این که آیا جایش پر می‌شود، یعنی ایمان نداریم و این که فکر کنیم برکت میاید و جایش را پر می‌کند این یک دیدگاه هست. نمی‌خواهم آن نوید را بدهم  ببخش و امشب جایش پرمی‌شود این حرف را نمی‌خواهم بگویم؛ آن کسی که با آگاهی می‌بخشد حتما در پشت سرش هم آگاه هست و میبیند اما آن کسی که با آگاهی نمی‌بخشد برکتش را هم قطعا نمیبیند ما ناامید هستیم از این که نور میاید و من عبورش می‌دهم یک موضوع دیگر هم بود این‌ که همانقدر که بخشندگی و  بخشیدن از آن چیزی که علاقه داریم  سخت است همان قدر هم شیرین هست لذت بخشیدن آن و فکر نمی‌کنم لذتی بالاتر از این باشد . چقدر من سختی کشیدم تا جمع کردم من این را قبول دارم که کسی که به هر دلیلی ندارد شرایط اقتصادی خوبی ندارد مسافرش کار نمی‌کند هنوز سفر نمی‌کند هنوز آسیب پذیر هستن .

خانواده‌ی زیاد مرفهی نیستند واقعا سخته این موضوع ببخشی از آن چیزی که بهش نیاز داری اما یک چیزی در این وسط رخ می‌دهد این است که از آن چیزی که می‌بخشد، وقتی شرایط مالی خوبی ندارد، می‌دانی چقدر سخت است که امروز ببخشد؟ می‌دانی چقدر یک نفر تلاش کرده که امروز بخواهد قسطش را عقب بیندازد تا بتواند ببخشد؟ به نظر من این بخشش به قدری ارزشمند است که حدی ندارد. چرا؟ فرض کنید دو نفر داریم؛ یک نفر که پرداختن قسط برایش راحت است و فردی که به سختی می‌خواهد قسطش را بدهد. هر دو در یک سطح هستند، اما ما زندگی یکدیگر را نمی‌بینیم. یکی وزنه ۱۰۰۰ کیلویی به پایش وصل است، ولی در همان موقعیت ایستاده است. آن پول واقعاً برکت دارد. من این را تجربه کردم. سال ۹۷ برادر من سفر خوبی داشت و در گلریزان خانم مرضیه از من پرسیدند چقدر می‌دهم؛ گفتم ۲۰۰ هزار تومان و او با نگاهی عاقلانه به من نگریست، اما چیزی نگفت. من با خودم کلنجار رفتم و گفتم ۲۵۰ هزار تومان. در آن زمان سرکار نمی‌رفتم، اما می‌توانستم پول تو جیبی‌ام را جمع کنم. از سال ۹۷ تا ۱۴۰۰، چه اتفاقی افتاده که من در سال ۱۴۰۰ اعلام بخشش کردم؟ درست است که سرکار می‌رفتم.

اما درآمد ماهانه‌ام، با مسافت طولانی، فقط ماهی ۶ تومان بود. چه اتفاقی افتاده بود؟ آن برکتش بود. من با پوست و گوشت و استخوان خودم لمس کردم که واقعاً برکت به مال می‌افتد. این را از من داشته باشید. آمدم به خودم برسم و به کنگره پیوستم. بعد از آن ۶ ساعت، آموزش گرفتم و کنگره این آموزش را به من بخشید. بخشش دومی که کنگره به من داد، برادرم بود. چقدر آدم‌ها هستند که مسافرانشان سفر نمی‌کند، اما دنور یا پهلوان هستند. آن‌ها چه چیزی دریافت کردند؟ فهمیدند که می‌توانند خودشان را در کنگره رشد دهند. ما عادت می‌کنیم به آن چیزی که خدا به ما می‌دهد و این واقعاً زیباست. تا حالا دست خودتان را گرفتید و به روزهای قبل از کنگره برگشتید؟ قبل از کنگره، ما یک خانواده آسیب‌پذیر بودیم. با این که پدرم کار می‌کرد، اما هنوز هشتم‌مان گرو نهم‌مان بود. راهنمای رهجویانش را به اینجا آورد. این تنها لژیونی بود که از شعبه امین آمد، اما ما به عشق خانم مرضیه آمدیم. با اینکه مسافرم در شعبه امین ماند، خیلی دوستشان دارم. راهنما چه چیزی به ما بخشیده که ما اینجا هستیم؟ راهنماها فکرشان را هم به ما بخشیده‌اند. همه آن‌ها به رهجویانشان توجه می‌کنند. اگر به راهنما پیام بدهید که فلان مشکل پیش آمده، کل هفته راهنما به ما فکر می‌کند. همسفر مرضیه هم از این موضوع مبرا نبوده مرسی بابت تمام زحمتهای  راهنما همسفر مرضیه، ایجنت همسفر الهام و همه پیشکسوتان.

  

 

مرزبانان کشیک: مسافر هاشم و همسفر نازنین
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون‌‌سوم)
عکاس: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون‌ دوم)
ویرایش: همسفر نازنین مرزبان خبری
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون‌ هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صادق قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .