English Version
This Site Is Available In English

باید از سخن به نقطه عمل حرکت کنیم

باید از سخن به نقطه عمل حرکت کنیم

جلسه دوازدهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار نمایندگی دلیجان، با استادی پهلوان مسافر ناصر، نگهبانی مسافر محمد، دبیری مسافر عباس و خزانه داری مسافر میلاد، چهارشنبه ۱۵آبان ۱۴۰۴، با دستور جلسه "وادی نهم و تاثیر آن بر روی من" ساعت ۱۵:۴۵آغاز به‌ کار کرد.

سخنان استاد:

حقاً باید شاکر و سپاسگزار باشیم که این توفیق را به ما عطا کردند تا در کنگره ۶۰ قرار بگیریم، آموزش‌ها را دریافت کنیم، در بزرگ‌ترین حلقه حیات که همان «بخشش» است، قرار داشته باشیم و عضو کوچکی از این سیستم عظیم باشیم.

همان‌گونه که دبیر محترم نیز اشاره فرمودند، در وادی نهم می‌آموزیم که وقتی نیرویی از حداقل آغاز شود و با تکرار و گذر زمان، درجه و شدت آن افزایش یابد، نقطه‌ی تحملی در آن موضوع ایجاد می‌شود. حقیقتاً جناب آقای مهندس در سی‌دی پیام، این باور را در دل ما نهادینه کردند که تمامی این وادی‌ها، همان کلام‌الله و فرامین الهی هستند و با اجرای آن‌ها، قطعاً به «حال خوش» و «آرامش» دست خواهیم یافت. دقیقاً این وادی نیز بر همین اصل تأکید دارد.

هنگامی که نیرویی از سطح پایین شروع شود و با تکرار و گذشت زمان همراه گردد، به‌تدریج نقطه تحملی در آن زمینه شکل می‌گیرد. اگر دقیق بنگریم، «نیرو» یعنی توان انجام کار که هم می‌تواند در مسیر مثبت و هم در مسیر منفی ظهور کند. ما هم در امور منفی می‌توانیم نقطه تحمل ایجاد کنیم و هم در امور مثبت؛ اما نکته اینجاست که برای تحمل در امور منفی، معمولاً نیازی به آموزش چندانی نیست و زمان زیادی نمی‌طلبد. درحالی‌که برای تحمل در مسیر مثبت، نیاز به زمان، تجربه، تفکر و آموزش داریم.

این وادی‌ها واقعاً زیبا و کاربردی هستند و زمانی که انسان قصد تزکیه و پالایش نفس را دارد، قطعاً باید با «تکرار» همراه باشد و از ضد ارزش‌ها دوری کند. این همان فرامینی است که در کلام‌الله آمده و در متن وادی نیز بر آن تأکید شده است: دوری از ضد ارزش‌ها تا بتوانیم به حال خوش و آرامش برسیم و نقطه تحمل خود را در برابر آن‌ها، با «انجام ندادنشان» افزایش دهیم. چنان‌که در سی‌دی قدرت، استاد امین فرمودند: «قدرت، یعنی اینکه هم بتوانیم کاری را انجام دهیم و هم وقتی کاری ضد ارزش و ناپسند است، قدرت «انجام ندادن» آن را داشته باشیم.» این دقیقاً همان چیزی است که ما به دنبال آن هستیم: هم قدرت انجام ندادن کارهای نادرست و هم قدرت انجام کارهای شایسته.

اگر بخواهیم درباره لژیون سردار و نقش آن صحبت کنیم، باید هفته گلریزان پیش رو را به همه تبریک بگویم. تفکر جناب آقای مهندس، واقعاً تفکری بزرگ و ژرف بوده است. دیروز در لژیون سردار شعبه نیز گفتم، ایشان امروز در صحبت‌هایشان اشاره کردند که روزی ما چند نفر دور هم جمع شده بودیم. هفت نفر بودیم و حتی پول تهیه یک آش ساده را هم نداشتیم. برای افطاری، با چرخ و نخ و امکانات بسیار محدود، کار می‌کردیم.

همه این مراحل را پشت سر گذاشتیم و واقعاً جناب آقای زرکش نیز سخن زیبایی فرمودند که: «آقای مهندس، گویی همان «عیاز» را در خود می‌بینند.» یعنی روزی کجا بودیم و امروز کجا قرار داریم؟ سیستم کنگره ۶۰، روزی در چه نقطه‌ای بود و امروز به چه عظمتی دست یافته است؟ من به خودم می‌گویم: «به یاد آور.» چه چیزی را به یاد بیاورم؟ روزی را که وارد کنگره شدم. با همان حال پریشان و شرایط دشوار. و امروز موقعیتی که دارم، حاصل همان مسیر است.

واقعاً اتفاقات خاص و شگفت‌انگیزی در لژیون سردار در جریان است. وقتی به اعضای لژیون سردار می‌نگریم، می‌بینیم که «اضداد» به زیبایی مدیریت می‌شود، ادب و احترام حاکم است و اگرچه در ظاهر ممکن است سلسله مراتب وجود داشته باشد، اما در باطن، همه یک‌دل و همراه هستند. به وضوح مشاهده می‌شود که اعضای این لژیون، چه از نظر کلام، رفتار، خانواده و تمامی ابعاد زندگی، متحول شده‌اند و این اثرگذاری عمیق، واقعاً تحسین‌برانگیز است.

اگر بخواهم از تجربه شخصی خودم بگویم، باید به سال اول حضورم در کنگره ۶۰ اشاره کنم که مصادف با هفته گلریزان بود. در آن زمان، بیشترین مبلغ اعلام‌شده در شعبه، دو میلیون تومان از سوی یکی از راهنماها بود. من که حتی پول سیگار خود را نیز نداشتم، اما اشتیاق شدیدی برای مشارکت در دل من بود. گفتم: من ۱۰۰ هزار تومان تعهد می‌دهم. با خود فکر کردم، ان‌شاءالله با تلاش بیشتر، این مبلغ را فراهم خواهم کرد و بالاخره موفق شدم. سال بعد، اگرچه توان مالی بیشتری داشتم، اما مشارکت نکردم و عضو لژیون سردار نشدم؛ هرچند مبلغ دو میلیون تومان را کمک کردم. اما پس از آن، متوجه شدم که چه فرصتی را از دست داده‌ام. نه از جنبه مالی، چرا که همان‌گونه که آقای مهندس می‌فرمایند: «همیشه سود و منفعت، مالی نیست.» بلکه آن حس و حال خوبی که به انسان دست می‌دهد را نداشتم.

من نیز می‌توانستم از جمله افرادی باشم که در لژیون سردار یا لژیون مالی، مبالغی مانند ۵ میلیون تومان را مشارکت می‌کردم. سال بعد، با اشتیاق ۵ میلیون تومان مشارکت کردم و لذت واقعی را تجربه نمودم و از آن سال به بعد، به عضویت لژیون سردار درآمدم. برکات این مشارکت را به وضوح در زندگی‌ام مشاهده کرده‌ام؛ چه در زمینه ازدواج، چه در ابعاد مادی و معنوی. به جرأت می‌گویم که این برکات، آن‌قدر گسترده بوده که قابل شمارش نیست. به نظر من، افرادی که می‌آیند و کمک می‌کنند، باید همان‌گونه که آقای مهندس تأکید دارند، هیچ چشم‌داشت و توقعی نداشته باشند. واقعیت همین است.

ما می‌آییم و بهای کار خود را می‌پردازیم. من همیشه مثالی می‌زنم: فرض کنید به یک عروسی دعوت شده‌اید. بهترین غذاها، پذیرایی، موسیقی و رقص برای شما فراهم شده است. شما از همه این خدمات استفاده می‌کنید و در پایان، ۵۰ هزار تومان در پاکتی می‌گذارید و به صاحب مجلس تقدیم می‌کنید. آیا این مبلغ، بهای واقعی آن همه نعمت است؟ حالی که من از کنگره گرفته‌ام، درمان سیگار با متد DST، بازگشت تعادل، آرامش و همه مواهب دیگر، قابل مقایسه با هر کمک مالی‌ای نیست. اگر قرار باشد شکرانه یک کلیه، یک قلب یا حتی یک «حال خوش» را بپردازیم، چه مبلغی می‌تواند معادل آن باشد؟

همین که می‌توانیم در کنار خانواده بنشینیم، غذای مشترک بخوریم، صدای عزیزانمان را بشنویم و رشد فرزندانمان را ببینیم، چه ارزشی دارد؟ این‌ها همه، مواهب و شکرانه‌های کنگره ۶۰ است. آیا نباید در این مسیر، قدردان باشیم؟ قطعاً پاسخ مثبت است. روزی از ما پرسیده خواهد شد: کجا بودی؟ چه حالی داشتی؟ و به کجا رسیدی؟ آیا توانستی شکرانه آن را به جا آوری؟ آیا توانستی گامی بر داری؟ عده‌ای برای ما وقت گذاشتند، صندلی چیدند و چراغ را روشن کردند. آیا من نیز موظف نیستم همین کار را برای دیگران انجام دهم؟ این موضوع، کاملاً به عملکرد ما بستگی دارد.

و در عین حال، اگر من این عمل را انجام ندهم، قطعاً افراد دیگری پس از من، این مسئولیت را به دوش خواهند کشید. بنابراین، تا زمانی که در این مسیر هستم و توانایی دارم، باید این رسالت را انجام دهم. من همیشه به دوستان می‌گویم: «هرگاه احساس غرور و رضایت بی‌حد کردید، سری به نیروی امداد، بیمارستان یا حتی مرده‌شورخانه بزنید.» ببینید که چگونه فردی را غسل می‌دهند، کفن می‌کنند و می‌آورند. وقتی آخرین سنگ را بر مزارش می‌گذارند، می‌گویند: «تمام.» خاک بر رویش ریخته می‌شود و همگان می‌روند. حتی نزدیکانش، نهایتاً یک هفته یا یک سال به عیادت می‌روند و سپس، همه چیز به فراموشی سپرده می‌شود. گویی هیچ چیزی از او باقی نمانده است. اما ما در کنگره آموخته‌ایم که می‌توانیم یک «عابر بانک» معنوی برای خود ایجاد کنیم. در کتاب ادموند و هلیا، آقای مهندس اشاره می‌کنند که ما یک سری «القاب» داریم و در جهان‌های دیگر، با همین القاب شناخته خواهیم شد. القابی مانند سردار، دنور، پهلوان، راهنما، مرزبان و... از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردارند و کار را بسیار تسهیل می‌کنند.

فرصت را از دست ندهید. همین امروز در کنگره، در حالی که با ماشین در حرکت بودیم، یکی از دوستان خاطره‌ای را تعریف می‌کرد: «آقا ناصر یادت می‌آید روزی که با آقای مهندس عکس می‌گرفتیم؟ هر کس می‌خواست، می‌گفت بیا و عکس بگیر.» آیا امروز نیز چنین امکانی برای همگان فراهم است؟ خیر، الآن فقط رهایی‌ها می‌توانند عکس بگیرند. شاید روزی برسد که حتی بگویند: «ما دیگر کمک مالی نمی‌پذیریم.» شاید روزی فرا برسد که مبالغی مانند ۶ میلیون، ۵۰ میلیون یا حتی ۶۰۰ میلیون تومان، در برابر ارزش واقعی این جایگاه‌ها، ناچیز شمرده شود. اگر حساب کنیم، می‌بینیم که فردی با پرداخت ۶ میلیون تومان، به مقام «دنور» می‌رسد. این یک داستان نمادین است.

مثالی می‌زنم: فردی بوده که مادر نابینا و شرایط بسیار دشواری داشته است. روزی نیرویی به او می‌گوید: «می‌توانی یک آرزو بکنی و من آن را محقق خواهم کرد.» آن شخص مدتی فکر می‌کند و در نهایت، آرزویش این می‌شود: «یک گهواره طلایی که کودکی در آن باشد و مادرم بتواند آن را ببیند و لذت ببرد.» این آرزو برآورده می‌شود. کار ما نیز دقیقاً همین است. تو با پرداخت ۶۰ میلیون تومان، «دنور» می‌شوی. ما به تو می‌گوییم «دنور» اما نمی‌دانی که چه جایگاه رفیعی در صور آشکار و پنهان به دست آورده‌ای.

اگر ۶۰۰ میلیون تومان مشارکت کنی، به مقام «پهلوان» می‌رسی و باز هم نمی‌دانی چه گنجی کسب کرده‌ای. ارزش واقعی این جایگاه‌ها، میلیاردها تومان است، اما آقای مهندس آن را به آسانی در اختیار ما قرار داده‌اند. باید بجنبیم قبل از آن که دیر شود. باید این عمل را انجام دهیم.

در شعبه نیز مشاهده می‌کنیم که وقتی تازه‌واردی می‌آید، راهنمای تازه‌واردین، افراد را بر اساس وضعیت مالی‌شان جدا نمی‌کند. اما می‌بینیم که برخی لژیون‌ها، ۵ تا ۱۰ نفر پهلوان و دنور دارند و برخی دیگر، شاید تنها یک یا دو نفر. این موضوع، بستگی به «دانایی» همان جمع دارد و دقیقاً به وادی نهم مرتبط است: «از نقطه تفکر به نقطه عمل.» ما باید این دانایی را به عمل تبدیل کنیم و ایمان راسخ داشته باشیم. هم «قوت کافی» و هم «سایه‌بان‌ها» برقرار شده‌اند.

پیام وادی دهم و دوازدهم نیز بر همین اساس است. کشاورز در آبان ماه، گندم می‌پاشد و ایمان دارد که سبز خواهد شد و هر دانه‌ای، هفتاد دانه بازمی‌گرداند. واقعیت نیز همین است. در لژیون سردار، ما نیز داریم بذر می‌کاریم و هرکس سهم خود را می‌گذارد، قطعاً روزی برداشت خواهد کرد. امیدوارم که ما نیز از این قافله عقب نمانیم و سهم خود را ادا کنیم. خدا را شکر که در کنگره ۶۰، هفته‌ای به نام «هفته گلریزان» داریم که می‌توانیم در آن، قدردان زحمات خود و یکدیگر باشیم. ما هفته راهنما، هفته مرزبان و ایجنت، هفته همسفر، هفته دیده‌بان، هفته بنیان و هفته آقای مهندس را داریم. اما آیا هفته‌ای برای منِ ناصر وجود دارد؟ بله، وجود دارد: «هفته گلریزان». ان‌شاءالله که همه ما در این هفته، سنگ تمام بگذاریم و بتوانیم افکار، اندیشه و دانایی خود را به عمل نیکو تبدیل کنیم.

عکس: مسافر رضا-لژیون دوم

تایپ و بارگذاری خبر: همسفر مسعود -نگهبان سایت 

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .