مهندس دژاکام در سیدی «مثال» میفرمایند: همهی ما باید به خودمان نگاه کنیم و ببینیم از روز اول تا امروز چه تغییراتی کردهایم؟ آیا این تغییرات مثبت بوده و در مسیر تزکیه و پالایش قدم برداشتهایم؟
ما باید در کار خودمان قاضی باشیم. باید ببینیم زمانی حشیشی، تریاکی یا مصرفکننده بودیم و حالا به تعادل رسیدهایم؛ روزی درگیری و اضطراب در زندگیمان بود و امروز آرامش داریم. اینها نقاط مثبت ما هستند و باید آنها را ببینیم و به خود اضافه کنیم و از نقاط منفی بکاهیم.
خیلی مهم است که ابتدا بتوانیم مشکل خودمان را حل کنیم؛ چون اگر من نمیتوانم یک متر بپرم، چطور از دیگران بخواهم پنج متر بپرند؟ یا اگر من تحمل یک ذره گرسنگی را ندارم، چطور از دیگران انتظار داشته باشم یک ماه گرسنگی را تحمل کنند؟
دلیل تأثیرگذار بودن صحبتهای راهنماها در کنگره۶۰ این است که خودشان قبل از گفتن، عمل کردهاند. اگر سیگاری باشیم، باید اول خودمان کنار بگذاریم؛ اضافهوزن هم همینطور است.برای مسئلهی اضافه وزن، من از دیدهبانها شروع کردم، چون دیدم این مشکل خود ماست. به همین خاطر به همه سه ماه فرصت دادم، زیرا وقتی در رأس مجموعه درست عمل نکنیم، بقیه هم درست عمل نخواهند کرد.
خودکشی به روان انسان بستگی دارد. برای انجام هر کاری باید ابتدا انسان را بشناسیم. برای مثال، برای تعمیر یک ماشین که در برابر انسان بسیار سادهتر است باید اجزای آن را شناخت؛ در غیر این صورت تعمیر ممکن نیست.
حرفهایی که دربارهی ساختمان انسان، اعتیاد و بیماریها میزنم، در بزرگترین کنفرانسهای علمی دنیا مطرح میشود. چون این مباحث جدی و بنیادی است و بر همین اساس توانستیم اعتیاد را درمان کنیم.
وقتی یک الکلی، در حضور دیگران الکل مینوشد اما وسوسه نمیشود، یعنی درمان شده است. ما تا امروز با مدرک بیش از نود هزار درمان قطعی در کنگره ۶۰ داشتهایم.
انسان شامل سه بخش است: جسم، روان و جهانبینی. وقتی از اساتید بزرگ روانشناسی تعریف روان را میپرسید، میگویند بستگی به دیدگاه دارد؛ چون تعریف جامع و کاملی وجود ندارد. اما ما در کنگره میدانیم که روان از تعادل جسم و اندیشه شکل میگیرد.
در کنگره بسیاری از افراد بودند که از نظر روانی تعادل نداشتند، اما ما به آنها شوک الکتریکی نمیدهیم و روانکاوی نمیکنیم؛ فقط دورهی درمان را طی میکنند و به تعادل میرسند.
روان، خلقوخو، رفتار، کردار و منش انسان را شکل میدهد؛ و جسم، روان را میسازد. اگر دنداندرد داشته باشید و پزشک از بیحسی استفاده نکند، روان شما نیز آشفته میشود.
سوزن طب سوزنی در بدن کار درمانی انجام نمیدهد، بلکه فقط مواد بیحسی طبیعی مانند دینورفین، اندورفین و انکفالین را فعال میکند.
وقتی بدن درد دارد، روان نیز متأثر میشود. اگر شب نخوابید، بدن نامتعادل میشود. خداوند در سورهی محمد (آیهی ۱۵) میفرماید: «مثل بهشتی است که خداوند به پرهیزگاران وعده داده، نهرهایی از عسل، شیر، آب مصفا و شراب طهور در آن جاری است؛ و برای گناهکاران، آب جوشان است.» بهشت و جهنم، هم در این دنیا وجود دارد و هم در آن دنیا. کسانی که چشمههای خَمر درونشان فعال است، هرگز دست به خودکشی نمیزنند.
در بدن، ژن با فرمانِ بیان ژن، دستور تولید دوپامین و سایر ناقلهای عصبی را میدهد. اگر بیان ژن از تعادل خارج شود، مشکلات جسمی و روانی به وجود میآید. سرطان نیز ناشی از بههمریختگی بیان ژنهاست. در فرد مصرفکننده نیز همین اتفاق میافتد؛ ژن دستور تولید مخدرهای طبیعی را نمیدهد، چون سیستم از تعادل خارج شده است.
در مسئلهی خودکشی نیز همین است؛ فردی که دست به خودکشی میزند، بیان ژنهایش تنظیم نیست. این مسئله میتواند ارثی هم باشد، اما قابل اصلاح است.
در اعتیاد، ما سیستمهای فیزیولوژی و جهانبینی را تخریب میکنیم. جهانبینی بر افکار، تخیل و احساسات ما تأثیر فراوانی دارد. گاهی یک خبر بد میتواند فردی را بکشد؛ همانطور که تجسس، ناامیدی، غیبت، حسادت، کینه و دشمنی ریشهی بسیاری از بیماریها هستند.
جهانبینی به ما میآموزد چگونه افکار منفی را از بین ببریم. ناامیدی یعنی فکر کنیم در بنبست هستیم، در حالی که فقط در حال درس گرفتن از زندگی هستیم.
ما وقتی در مشکلات قرار میگیریم، دو حالت وجود دارد: یا در حال تسویهحساب هستیم، یا در حال آموزش دیدن. وقتی حسابها تسویه شد و آموزشها کامل شد و به دانایی رسیدیم، دیگر آزمایش نمیشویم و به آرامش و آسایش میرسیم، چون آگاهی پیدا کردهایم.
در متد DST، دندان با بیحسی کشیده میشود؛ اما در روشهای دیگر، با انبردست! به همین دلیل همیشه درد و رنج ادامه دارد. به عقیدهی من، از شجاعت تا حماقت فقط به اندازهی یک مو فاصله است، و از نبوغ تا دیوانگی نیز همینطور است.
پایهی آموزش، تکرار است. همانطور که میخ با ضربات مکرر در دیوار فرومیرود، آموزش هم با تکرار در ذهن و جان ما نفوذ میکند.
نوشتن سیدی و آموزشهای مداوم در کنگره همان تکرار سازنده است. ما پیش میرویم و از کوشش دست برنمیداریم؛ زیرا دست از کوشش برداشتن یعنی استقبال از مرگ.
بدن ما شامل میلیونها مدار زنده است. ما در جسم خود ساکن هستیم و جسم از جان ما نگهبانی میکند. جسم و جان برای مدتی همنشیناند. منظور از جان، نفس، روح، جن و کالبد مثالی است.
جسم دائماً در حال بازسازی است؛ در هر لحظه سلولهایی میمیرند و سلولهایی تازه متولد میشوند. به همین دلیل اگر سیستمی درست کار نکند، مشکل ایجاد میشود. هر قسمت از بدن، معجزهای در خود دارد.
بنابراین باید در حفظ سلامتی جسم کوشا باشیم. ورزش و پیادهروی باید بخشی از برنامهی روزانهمان باشد. اگر این دو نباشند، عمر کوتاه میشود. جسم ما برعکس ماشین است؛ هرچه بیشتر کار کند، قویتر میشود.
نویسنده: همسفر طاهره مرزبان خبری
رابط خبری: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون سوم) نگهبانسایت
همسفران نمایندگی اِرم کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
61