همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره، همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر راحله، همسفر بهار رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون نهم، لژیون دوم تغذیه سالم، لژیون چهاردهم) نمایندگی بنیان مشهد در دلنوشتههای خود نوشتند:
همسفر مریم:
به خودم افتخار میکنم برای راهی که انتخاب کردهام و دقیقاً همان جایی که میتوانستم ایستادهام. برای کارهایی که میتوانستم همانند بسیاری از افراد انجام دهم؛ اما سیاهی و تاریکی مانع شد. برای روزهای سختی که شرایط برای جا زدن فراهم بود؛ اما پا پس نکشیدم. برای صبر و امیدی که همچنان پابرجا است، برای استقلالی که بابت داشتنش جنگیدم، برای روزهایی که زیادتر از سنم زندگیشان کردم و سختی کشیدم. روزهایی که دقیقاً نمیدانستم حسم چیست؛ اما وقتی سیدی خانواده مهندس را گوش دادم متوجه شدم که واقعاً خانواده ریشه است و من توانستهام به عنوان ریشه یک خانواده شاخ و برگم را حفظ کنم. فرزندانم را حمایت کنم و در تمام این مراحل سخت در مقابل باد و طوفان سهمگین اعتیاد دوام آوردم.
بالاخره باد مناسب به زندگی خسته و آسیب دیده ما هم وزیدن گرفت و کنگره۶۰ را به ما هدیه داد و حالا خانواده جدیدی به نام کنگره۶۰ داریم که امیدوارم با کمک گرفتن از قدرت مطلق راه برایمان هموار شود و سفر اولمان را با تمام فراز و نشیبهایش به پایان برسانیم.
همسفر ندا:
در ذهن خود روزهای پر از آشوب گذشته را مرور میکنم. رو به آینه میایستم و به خود مینگرم. چه میبینم؟ انسانی شاد یا غمگین؟ لبخند بر لب دارم؛ اما چشمهایم چیز دیگری میگویند. درونم غوغایی برپاست. از خود میپرسم: این دلهره از چیست؟ ترس از آینده؟ ترس از بیماری و ناتوانی؟ این همه آشوب برای چه؟ آیا جسم سالمی دارم؟ آیا روحم آرام است؟ نه اینطور نیست من فقط خود را سرزنش میکنم که چه بر سر این جسم آوردهام. جسمی که نعمتی بزرگ از سوی قدرت مطلق بود؛ هدیهای ارزشمند و گنجی نایاب؛ اما من آن را نادیده گرفته بودم. اکنون وقت آن است که برخیزم. دیگر جایز نیست در یک ایستگاه بمانم. این درنگ، ناسپاسی است در برابر الطاف خداوند؛ حتی یک لحظه توقف، عواقبی جبرانناپذیر دارد.
با ذوق و اشتیاق، با حسی زیبا به سوی سلامتی و امید قدم برداشتم. وارد لژیون تغذیه سالم شدم و اشتیاقم وصفناشدنی بود. راهنما راحله را دیدم و من ناامید، امیدوارتر، مصممتر و مطمئنتر از همیشه به راه افتادم؛ زیرا ایشان الگویی بینقص هستند؛ راهنمایی که خود این مسیر را پیموده و به سلامتی و حال خوب رسیده است. من نیز میتوانم با راهنماییهای ایشان، به سلامتی جسم و روان دست یابم و جهانبینیام را نسبت به جسم و تغذیه سالم تغییر دهم و به تعادل برسانم. دانستم که جسمم ارزشمندترین دارایی من است؛ باید با آن درست رفتار کنم. جسمی که حس دارد و ناملایمتی و تحسینها را درک میکند.
سپاسگزارم از خداوند بزرگ بابت این معجزه زیبا، برای من و همسفرانی که در گذشته به خود جفا کردهایم و سلامتی جسممان را نثار تاریکیها کرده بودیم تا روحمان را به تاراج ببرد. از آقای مهندس نیز سپاسگزارم که چراغ راه شدند تا من سلامتی و حال خوب را تجربه کنم. هرچند راه بسیار است؛ اما همانند رودی خروشان در این مسیر ناهموار، در لژیون تغذیه سالم با روش درمان دژاکام به راه خود ادامه خواهم داد تا بهترین نسخه خودم باشم.
همسفر بهار:
جملاتی زیبا از کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین: نه هیچ انسانی دوست توست و نه هیچ انسانی دشمن توست، بلکه هر انسانی معلم توست. پس غرور و تعصب را کنار بگذار و آنچه را که هر انسانی باید به تو آموزش دهد یاد بگیر تا تمام درسهایت را بیاموزی و آزاد و رها شوی. رنج برای پیشرفت انسان ضروری نیست؛ رنج حاصل تخلف از قانون معنویت است؛ اما تنها عدهی اندکی از انسانها میتوانند روح خفتهی خود را بدون رنج برخیزانند؛ بنابراین به همهی آدمهای زندگیت مدیون باش خوبیها بهترین حسها را به تو میدهند و بدیها بهترین درسها را.
شکر شکر شکر برای نعمت بودن کنگره۶۰ و جمعی که پر از حس خوب آموزشهای ناب درست زیستن است، خدا را سپاس برای این بستر. تشکر فراوان از آقای مهندس و خانواده گرانقدر ایشان که واقعاً زحمتهای زیادی برای سیستم میکشند و زبان از بیان آن قاصر است.
رابطین خبری: همسفر سلیمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون نهم)، همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول تغذیه سالم)، همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر آتنا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
143