English Version
This Site Is Available In English

خدمت واقعی تنها در گفتار نیست

خدمت واقعی تنها در گفتار نیست

ششمین جلسه از دوره شانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی دکتر علیرضا (مبارکه)، با استادی پهلوان محترم مسافر حسن، نگهبانی مسافر یحیی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه « وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود» روز پنج‌شنبه 15 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاس گذار هستم که در کنگره 60 هستم ترسم از این بود که نکند با صحبت کردن زیاد وقت شما را بگیرم چون در کنگره مطالب زیادی وجود دارد و اگر بخواهیم راجع آنها صحبت کنیم زمان زیادی می‌شود. درمورد دستورجلسه وادی نهم وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل ایجاد می‌شود.
این وادی یکی از مهم‌ترین وادی‌ها به شمار می‌رود و من به همه شما دوستان عزیز چه سفر اولی و چه سفر دومی توصیه می‌کنم که حتماً حداقل صفحه اول این وادی را بخوانید‌ خیلی وادی قشنگی است و این در اصل یک قانون در جهان هستی است. من زمانی که وارده کنگره شدم هیچ امیدی به درمان نداشتم و با هزار فکر منفی پا به کنگره گذاشتم و همیشه می‌گفتم که من با بقیه فرق دارم همه درمان می‌شوند به جز من و هیچ کس مثل من تخریب ندارد ولی یک کاری می‌کردم و آن این بود که زمانی که سبد به من می‌رسید با خود می‌گفتم من که درمان نمی‌شوم بگذار تا کمکی کنم که حداقل دیگران بتوانند در این مکان درمان بشوند آن موقع عرف بود که دو هزار تومان در سبد بیندازیم و من هر جلسه سبد را یاری می‌کردم یعنی بیشتر از این هم در توانم نبود که سبد را یاری کنم.

 

اینجا دو اتفاق برای من یکی اینکه من می‌بخشیدم بدون اینکه باز پس بگیرم و دوم اینکه از کم شروع کرده بودم و این قانون این وادی است و می‌گوید شما زمانی که از کم هر چیزی را شروع کنید به نقطه‌های بالا و بالاتری خواهید رسید. این دو قانون مهم در جهان هستی شامل حال من شد. بعد که رها شدم این باور در من ایجاد شد که چون من اینجا رها شدم همه هم می‌توانند رها شوند و مصمم‌تر ایستادم و با خود گفتم یک سال خدمت می‌کنم تا جبران کنم و همین کار را کردم  به شعبه شیخ بهایی می‌رفتم خدمت می‌کردم و در لژیون سردار هم شرکت می‌کردم پس از گذشته یک سال متوجه این شدم که در کار و زندگی‌ام تاثیر زیادی گذاشته است‌.
جالب است شخصی به من گفت چرا به کنگره می‌روی در جواب او گفتم برای کسب آرامش! گفت خوب الان آرامش داری تو که در بیست و چهار ساعت دائم در حال کار کردن هستی این چه آرامشی است؟ در جواب به او گفتم آرامش به معنای تنبلی نیست که آرامش یعنی از صبح تا شب کار کنی و از زندگی کردن لذت ببری نه اینکه از صبح تا شب فقط در خانه بنشینم مثل تنبل‌ها و بگویم من آرامش دارم .اگر آرامش این بود ما مواد مصرف می‌کردیم و آرامش هم داشتیم. این را هم بگویم که آدم‌های تنبل در هیچ جای هستی هیچ جایگاهی ندارند. از نظر من حتی عزرائیل هم کاری با آدم‌های تنبل ندارد، زیرا نیروهای منفی بیشتر به دنبال افراد زرنگ و پرکار هستند. همین امر سبب شد بسیاری از ما گرفتار اعتیاد شویم. چرا که هر یک از ما به نوعی توانایی و زرنگی داشتیم و به قول آقای مهندس، گاهی یک نفر برای یک شهر کافی است. بنابراین کنگره از ما می‌خواهد تلاش و استقامت داشته باشیم تا ابتدا مواد را کنار بگذاریم و سپس به جایگاه واقعی انسانیت برسیم. گفته‌اند: «بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه.» در وادی نهم می‌خوانیم: «آنچه کن که فرمان است.» فرمان چیست؟ دوری از ضدارزش‌ها. دروغ نگفتن، تهمت نزدن، غیبت نکردن، دزدی نکردن و رشوه نگرفتن. این‌ها همان مواردی است که بارها به ما گوشزد شده بود، اما چندان جدی نمی‌گرفتیم. اکنون می‌دانیم که انجام این کارها نهایت انسانیت است.

وقتی وارد کنگره شدیم، فهمیدیم که تا رسیدن به وادی چهاردهم هنوز چند مرحله باقی مانده است. در وادی چهاردهم، نهایت انسانیت در عشق، محبت و دوست داشتن انسان‌هاست. ابتدا دوست داشتن خود بعد دوست داشتن دیگران. در این مسیر باید خدمت کنیم، به ‌ویژه به انسان‌های دردمند. خدمت کردن تنها به معنای کار کردن نیست، بلکه گاهی نیازمند صرف هزینه نیز هست. عضویت در لژیون سردار نیز بخشی از همین خدمت است.
گاهی برخی می‌گویند ما خدمت می‌کنیم، اما در عمل چیزی ارائه نمی‌دهند. خدمت واقعی تنها در گفتار نیست، بلکه باید در عمل نمود پیدا کند. همان‌طور که حکایتی نقل شده: فردی در باران گریه می‌کرد و دیگری به او گفت: «می‌توانم با تو گریه کنم، اما نان برایت ندارم.» این نشان می‌دهد که همدردی بدون عمل، سودی ندارد. در کنگره گفته می‌شود کمک مالی نیز سه ضلع دارد: قدمی، قلمی و دِرهمی. هر سه ضلع باید کامل شود تا به لطف الهی به نتیجه برسیم. هفته آینده مراسم گلریزان برگزار می‌شود و من توصیه می‌کنم همه اعضای خانواده و دوستان در آن شرکت کنند. حتی مبالغ کوچک مانند پنجاه یا صد هزار تومان ارزشمند است. کنگره هیچ نیازی به پول ما ندارد. بارها دیده‌ایم که پیشنهادهای کلان مالی را نپذیرفته‌اند. آقای مهندس خود شخصاً مبالغ هنگفتی اهدا کرده‌اند. بنابراین کمک‌های ما نه برای رفع نیاز کنگره، بلکه برای رشد و آرامش خودمان است. حتی مبالغ اندک می‌تواند ارزش معنوی بزرگی داشته باشد و انرژی خاصی در روز گلریزان ایجاد کند. برکات این خدمت در زندگی انسان آشکار می‌شود و آرامش فوق‌العاده‌ای به همراه دارد. پس تا آنجا که می‌توانید بکوشید تا عضو لژیون سردار شوید و در مسیر خدمت و انسانیت گام بردارید.
اگر کنگره نبود تکلیف من چه بود؟ نمی‌گویم مرده بودم، اما دوستانم بیش از ده سال مصرف داشتند و اتفاقی برای آنها نیفتاده، اما با این حال، زندگی من بی‌ارزش و پر از رنج بود. گویی در جهنمی سخت ادامه می‌دادم تا عمرم به پایان برسد. خدا را شکر که کنگره به فرمان الهی تأسیس شد و آقای مهندس پیشگام این حرکت شدند و ما را نجات دادند. اگر چنین نبود، معلوم نبود سرنوشت ما چه می‌شد. چهار سال پیش بیست نفر از تهران به اصفهان آمدند و شعبه‌ای را راه‌اندازی کردند. بسیاری از افراد به رهایی رسیدند. امروز آن افراد کجا هستند؟ شاید باشند، شاید نباشند. اما هر جا که باشند، ما همیشه دعا می‌کنیم خداوند به آنان برکت و سلامتی عطا کند، چرا که ما را نجات دادند. پنج سال پیش شعبه مبارکه توسط آقای مهدی صدیقی و جمعی از دوستان تأسیس شد. من عکس آن روز را دارم. بیست نفر بودند و امروز هجده نفر از آنان همچنان خدمتگزار هستند، از راهنماها و دیگر اعضا. آنان این شعبه را بنا کردند، در حالی که می‌توانستند به دنبال کار و ثروت شخصی بروند. اما چه سودی داشت؟ در آخرت چه پاسخی می‌توانستند بدهند؟ ارزش واقعی در کاری است که انجام دادند. کاری که تا ابد باقی خواهد ماند و انرژی و نیکی آن به خانواده‌هایشان بازمی‌گردد.

تایپ: همسفر پیمان و مسافر حسین از لژیون هفتم
عکس: مسافر مهدی
تنظیم و ارسال: مسافر حسین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .