دهمین جلسه از دورهی هشتم سری جلسات لژیون سردار ویژهی مسافران نمایندگی زنجان؛ با استادی پهلوان مسافر رضا؛ نگهبانی موقت راهنمای تازهواردین مسافر محسن؛ دبیری موقت مسافر مجید و خزانهداری مسافر محمود؛ با دستور جلسهی وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجهی بالا و بالاتری برسد؛ نقطهی تحمل پیدا میشود؛ روز سهشنبه ۱۳ آبان 1404 ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
لژیون سردار در روزهایی مثل امروز، که به زمان گلریزان نزدیک میشویم، حالوهوای متفاوتی دارد، به خاطر دارم هنگامی که برای اولینبار راجع به کنگره شنیدم و تصمیم گرفتم به کنگره بیایم، از اطرافیان پرسوجو و تحقیق کردم، بعضیها میگفتند: یک عده آنجا جمع میشوند و شربت میخورند و من با تعجب میپرسیدم که مگر امکان دارد که چنین جایی وجود داشته باشد؟! اما زمانی که وارد کنگره شدم، دیدم آنچه از دور شنیده بودم، هیچ نسبتی با حقیقت ندارد، لمس کردن حقیقت با دیدن و شنیدن از دور خیلی متفاوت است.
دربارهی لژیون سردار هم همینطور است، شاید بعضیها فکر کنند که اینجا جمع میشویم تا پول جمع کنیم، یا کسی را در رودربایستی بگذاریم، یا شوری ایجاد کنیم که کسی مجبور شود پول پرداخت کند، اما حقیقت لژیون سردار برای من چیزی کاملاً متفاوت بوده است؛ امروز میخواهم کمی راجع به حس و تجربهی شخصیام در لژیون سردار صحبت کنم.
نخست اینکه اگر خداوند بخواهد کسی از گرفتاری و تاریکی رها شود، به او قدرت بخشیدن را عطا میکند، ما که عضو لژیون سردار هستیم، پیش از هر چیز لطف خدا را دریافت کردهایم، اینکه توانستهایم ببخشیم، یعنی خداوند ما را دوست داشته است و خواسته گرههای ما باز شده و حالمان خوب شود؛ شاید ماندگاری من در کنگره هم بهخاطر همین بوده باشد؛ شاید زمان حضورم در کنگره تمام شده بود، اما چون عضو لژیون سردار بودم، این توفیق دوباره به من داده شد که بمانم، استفاده کنم و در مسیر آموزش؛ درمان و رسیدن به تعادل بمانم.
وقتی بدانم لژیون سردار چیست و چه کاری با من میکند و بدانم من چه نقشی در آن دارم؟ تازه احساس مفید بودن میکنم، وقتی میدانم در یک خانواده مفید هستم، به آن علاقهمند میشوم، زمانی که شش میلیون تومان میپردازم و عضوی از لژیون سردار میشوم و میبینم بیست آجر برای ساخت کنگره خریداری شده، با خودم میگویم: من در این کار سهم دارم، در ساختن، در نجات آدمها، در باز شدن گرهها، این حس، قابلقیمتگذاری نیست.
همه ما میدانیم که با چه حال و شرایطی وارد کنگره شدیم، من قبل از ورود، شش ماه تحقیق کردم تا اعتیاد به مواد را ترک کنم که در نهایت به این نتیجه رسیدم که مصرفکردن از ترککردنهای ناکارآمد بهتر است، اما وقتی وارد کنگره شدم، نجات پیدا کردم، امید گرفتم، نه تنها من، خانوادهی من نیز به سبب درمان من نفس راحتی کشیدند.
وقتی بخشش میکنم، مثل کسی هستم که بذر میکارد، اما موضوع مهم این است که بذر را کجا و در چه مکانی بکارم؟! اگر در بیابان بکارم، معلوم نیست سبز شده و به محصول تبدیل شود؛ اما اگر در خاک حاصلخیز کنگره بذر بخشش بکارم، میدانم که رشد میکند و نتیجهاش نجات یک نفر نیست، بلکه نجات خانوادهها و امید یک کودک به پدر خویش است، این یعنی چند برابر شدن رشد بذر و خواستهی من که در راه احیای انسانها صرف شده است.
ما سفر اولیها و سفر دومیها میدانیم که رهایی زمانی اتفاق میافتد که «بتوانیم بگذریم.» همانطور که از عشق و وابستگی به مواد بایستی عبور کنیم تا به رهایی برسیم، در لژیون سردار هم باید از عشق به پول و وابستگی به مادیات گذشت تا به ثروت درونی رسید، پول فقط کاغذ نیست، نیرو و انرژی است، وقتی از آن بگذری، از فقر عبور میکنی و به ثروت واقعی میرسی.
ثروت برای من یعنی ظرفیت، یعنی اینکه من بتوانم دریافت کنم، قرار نیست اگر امروز ده میلیون بخشیدم، فردا صد میلیون در حسابم باشد، اما اگر نشد، ما از پشت پرده خبر نداریم، شاید به واسطهی بخشش اتفاق ناخوشآیند بزرگی از زندگی من، خانوادهام یا فرزندم برداشته شده باشد و من نمیدانم و یا این بخشش گرهای از زندگی یا صور پنهان من باز کرده باشد.
همانطور که در سفر اول به روش DST ایمان داشتیم و عبور کردیم، اینجا هم بایستی ایمان داشته باشیم، نه اینکه معامله کنیم و نه از کم شدن پول بترسیم، ما بایستی ببخشیم و شجاعت بخشش را فرابگیریم، چون میدانیم نتیجهی بخشش حال خوب و رشد و ارتقای انسان است؛ همانطور که حال خوب سفر اول را تجربه کردیم، حال بهتر سفر دوم با بخشش به ما داده میشود.
.jpg)
.jpg)
خدمتگزاران سایت نمایندگی زنجان:
تایپ: مسافر محمد از لژیون هفتم
ارسال: مرزبان خبری مسافر شهرام
- تعداد بازدید از این مطلب :
244