اولین جلسه از دوره هفتم جلسات لژیون سردار نمایندگی خمین با استادی پهلوان محمدرضا، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه "OT و DST" در روز پنجشنبه ۸ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر، تقدیر و تشکر میکنم از خدمتگزاران لژیون سردار، خدا قوت عرض میکنم خدمت این عزیزان امیدوارم در تمام مراحل زندگیشان موفق باشند. عشق میخواهد همه این کارهایی که ما انجام میدهیم. در لژیون سردار همه چیز عشق و محبت است. همه ما که اینجا نشستهایم همه از آنهایی هستیم که وادی چهاردهم را درک کردهایم و فهمیدهایم عشق چیست؟ فهمیدهایم محبت چیست. به قول استاد امین چقدر جالب میگوید: بعضی مواقع آدم باید از خاصیت ذرهای که فقط همه چیز، خودش است برسد به خاصیت موجی، برسد به اینکه من به غیر از خودم درکی داشته باشم از جهان اطرافم، برسد به اینکه درک بکند من فقط در این هستی نیامدهام که خودم و خودم باشم زندگی خودم، ماشین خودم، خانه خودم، سرمایه خودم و همه چیز را برای خودم بخواهم و این خاصیت ذرهای باید تبدیل شود به خاصیت موجی. دستور جلسه OT و DST است، ما واقعاً اگر کمی فکر کنیم میبینیم زمانیکه مصرفکننده بودیم موادمان برای ما در اولویت بود. حالا هر کسی هرچیزی استفاده میکرد .من اگر تریاک استفاده میکردم، شیره، شیشه و غیره اولویت بودند. یعنی اول باید مواد را روبراه میکردیم و تهیه میکردیم درست میکردیم بعد بقیه مسائل. وقتیکه وارد کنگره میشویم اولین کاری که صورت میگیرد این است که آقای مهندس ذرهذره بخشیدن را یاد ما میدهد، ذره ذره یک پنجم ،یک پنجم همانOT که واقعاً اگر بخواهیم حسابش را بکنیم OT بدونDST مواد مخدری بیش نیست و آن چیزی که واقعاً بهOT ارج و قرب میدهد و آن دارویی میشود که زمانی در پستوها و در صندوقها نگهداری میشد حالا میرسد دست ما و ما استفاده میکنیم به درمان و به حال خوب میرسیم. حالیکه واقعاً با هیچ چیز قابل قیاس نیست چرا؟ چون یک وقت یکی تاریکیها را درک نکرده است. ما که رفتیم میدانیم تاریکی چیست میدانیم که واقعاً وقتی صبح بلند میشویم و احتیاجی به مواد نداریم این چه لذتی دارد. یکی این را درک نکرده از اول سالم بوده راحت زندگی کرده و جلو آمده آقای مهندس میگویند: من اینها را به امانت به شما دادهام که یکی: OT یکیDSP و یکی DST است قدرش را بدانیم، بدانیم که واقعاً این متد، متدی است که در همه جای زندگیمان متدی است که به درد ما میخورد. در کارمان در برخوردمان با مردم و همه.

اینها به لطف کنگره است که ما ذرهذره میآییم و یاد میگیریم که چطور و کجا چیزهایی را استفاده بکنیم. جهانبینی که یاد میگیریم همه برمیگردد به همان بخشیدن که شما با OT شروع میکنید و یک پنجم یک پنجم با بخشیدن کم میکنید. وقتی با کم کردن OT را بخشیدید و دیدید وقتی یک پنجم OT خودت را بخشیدید OT که حتی حاضر نبودید با چیزی عوض بکنید؛ یعنی یک پنجم از افیون بدنتان شروع میکند به ترشح کردن آنوقت که یک پنجم را بخشیدید و یک پنجم حالت خوب شد. من خودم اعتقادم بر این بود از روزی که به کنگره آمدم هر وقت که داروی من کم میشد آن روز واقعاً یک شور و شعفی داشتم. درست است که یک هفته بعدش خماری، یک هفته بعدش سازگاری، یک هفته بعدش نشئگی و متدDST همین است. ولی روزیکه داروی خودم را کم میکردم آن روز حتماً یک شام یا یک ناهاری به خانواده میدادم به پاس آن یک پنجم که کم کردم. به پاس آن بخشیدن بود و این بخشیدن را انسان یاد میگیرد. شما که اینجا نشستهاید به قول آقا مهندس، همه شما به آن بیداری رسیدهاید. انشاالله برسند آنهایی که بیرون از این در هستند. ما تمام ارتباطمان با هستی روی حسهای خودمان است، اعتیاد کاری که با ما کرد چه بود؟ اعتیاد کاری که با ما کرد یک به یک این کلیدها را خاموش کرد و یک آدم مصرفکننده نمیتوانست با بیرون ارتباط برقرار کند. او میآید ذرهذره میبخشد و میرسد به جاییکه میشود سهدهم؛ یعنی بخشیدی میبینی که هرروز که در کنگره خدمت میکنی حالت بهتر میشود، شبه افیونی بیشتر ترشح میشود. حالت بهتر است. روزیکه بلند میشوی برای خدمت کردن، من امروز میخواستم به اینجا بیایم از اصفهان، از دیروز خیلی حالم خوب بود، صبح هم پر انرژی بودم؛ یعنی واقعاً حالم خوب بود. آدم وقتی میداند که باید برود یک جایی خدمت بکند؛ چون همه در این سیستم قرار داریم که خدمت بکنیم. ما برای چیز دیگری نیامدهایم به قول آقای مهندس: ما برای دو کار پا به این جهان گذاشتهایم: یکی اینکه آموزش بگیریم، دوم اینکه خدمت بکنیم، غیر این هم نیست؛ یعنی واقعاً اگر آدم از صبح نیتش این باشد که وقتی بلند میشویم بتوانیم روز خودمان را جوری بسازیم و یک روز قشنگ را برای خودمان رقم بزنیم همین است من خودم به شخصه میگویم ندیدم بهتر از اینجا. یک موقع شما زندانی آزاد میکنید، میبخشید، میگویید من این را میدهم که این بنده خدا برگردد سر خانه و زندگی، حرفی ندارد، خوب اگر آن شخص وارد جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ شود و یک انسان متعادلی بشود قطع به یقین آن زندان هم خلوت میشود. یک وقت یکی میگوید: خوب برویم مسجد سازی بکنیم، آقا مسجد اینقدر هست تو نماز خوانش را پیدا بکن الآن مسجد کم نداریم ما، نمازخوان در مسجد نیست. پس بیاییم یک جایی را درست بکنیم یک بنایی را آباد بکنیم که آن نمازخوان آن مسجد هم درست بشود.

یک وقت یکی میگوید نه برویم مدرسه سازی بکنیم، تو اگر یک نفس را احیاء بکنی که در کلام الله میگوید: وقتیکه شما یک نفس را احیا بکنید انگار همه نفسها را احیاء کردهاید. پس یک انسانی میآید با همان ظاهری که همه ما مشاهد کردهایم، از درون و برون، از ظاهر و باطن حالش خراب است، ذرهذره مثل یک شهر میماند که همان شهر وجودیش مثل شهر غزه میماند. چنین آدمی وقتی احیاء میشود، ساخته میشود میتواند به آغوش خانوادهاش برگردد و قطع به یقین بچه خودش را به مدرسه بفرستد، میتواند وقت برای همسرش بگذارد، میتواند وقت برا اجتماعش بگذارد. پس بنابراین نتیجه میگیریم که اگر ما بیاییم سرمنشأ را درست بکنیم به اعتقاد من، چه جایی بهتر از کنگره ۶۰. یک انسان وقتیکه به آغوش خانوادش برگشت قطع به یقین خانم یک طور در صلح قرار میگیرد، بچه در صلح قرار میگیرد، خودش در صلح قرار میگیرد و کمکم بازخوردش را در اجتماع میبینیم، فساد، جرم، فحشا، کم میشود و این همت میخواهد. ما اینجا نشستهایم و دست به دست هم دادهایم که بتوانیم این بار را از روی زمین برداریم و این وظیفه تک تک ماست .خداوند هر چیزی را در هستی قرار داده که به نحو احسن کارش را انجام میدهد. شما یک رودخانه را که نگاه کنید از اول تا آخر همه را میبیند، آیا من انسان وقتی بتوانم و کاری نکنم به اعتقاد خودم کم کاری میکنم.
خرسند و خوشحال هستیم از این راهی که در آن قرار گرفتهایم. من بیشتر از این صحبت نمیکنم.تشکر میکنم از ایجنت و گروه مرزبانی از دبیر محترم و خزانهدار و نگهبان لژیون سردار که این فرصت را در اختیار من قرار دادند که آموزش بگیرم.
خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.

تایپ و ویراستاری مطلب: نگهبان و دبیر محترم لژیون سردار
عکس و بارگذاری: مسافر ابراهیم
اعضای لژیون سردار مسافران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
213