یازدهمین جلسه از دوره بیست و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی مرزبان محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه (وادی نهم) سهشنبه 13 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم مسافر؛
به همه دوستان خدا قوت میگویم، از نگهبان جلسه سپاسگزاری میکنم و همچنین از آقا آرمین تشکر می کنم چون لژیون خدمتگزار بودند و این اجازه را به من دادند تا استاد جلسه باشم.
موضوع جلسه وادی نهم است، همینطور که میدانید هفته بعد گلریزان را در پیش داریم. جا دارد قبل از هر چیز از تمام عزیزانی که در ساختن ساختمان کنگره60 خدمت میکنند تشکر کنم و از همه سفر دومیها متشکرم که از زمانی که استارت ساختمان را زدهایم همه پای کار بودند.
صبح داشتم با آقای مهدی حیاتی صحبت میکردم این چند ماهی که داریم ساخت و ساز میکنیم فقط قسمت غذا را در نظر بگیریم بالای هزار پرس غذا دادهایم، همه بچهها حامی شدند و در این امر خیر شریک شدند، از همه بچهها راضی هستیم و انشاالله خیر خدماتشان به زندگیشان برگردد.
همه اینها چیزی نیست جز ایمان، من خودم همیشه میگویم کسی که در کنگره هست باید به حرفهای کنگره ایمان داشته باشد، یعنی تا شما به کنگره ایمان نداشته باشید نمیتوانی از پولت بگذری، من خودم زمانیکه به کنگره آمده بودم، به نظر من یک مصرف کننده واژه بخشش اصلاً برایش معنی ندارد، من خودم کاملاً بخشش از یادم رفته بود.
.jpg)
وقتی به من گفتند ببخش، پیش خودم گفتم باید چگونه ببخشم؟ این برمیگردد به وادی نهم و ما باید از کم شروع کنیم. من یادم میآید آقا رضا همیشه میگفتند اگر گرهای دارید در سفر اول، اگر در پله کم کردن مشکل دارید، کارت بکشید، و من فقط به حرف راهنمایم اعتماد کردم و ایمان داشتم و کارت کشیدم. یادم هست اولین کارتی که من کشیدم پنجاه هزار تومان بود و این کارت کشیدنهای من ادامه داشت، چرا؟ چون واقعاً تاثیرش را در زندگیم میدیدم.
کارت کشیدن و کمک مالی یک چیز حسی است، ما اصلاً در کنگره به هیچکس نمیگوییم پول بدهد، ما فقط آن چیزی را که دریافت کردهایم، آن آگاهی را که کسب کردهایم به دیگران اطلاع میدهیم، از اینجا به بعد به خود شخص بستگی دارد.
واقعاً من روزهای اولی که آمدم کنگره موقعی کارت میکشیدم یادم هست که اولین باری که سردار شدم، موقعی که مبلغ تعهدم را پرداخت کردم، در راه برگشت به خانه یک حال خوبی داشتم، دوست دارم همه شما این حال را تجربه کنید.
دیشب یک CD گوش کردم که در آن استاد امین گفتند در سفر اول وقتی ما میخواهیم پله کم کنیم باید از یکپنجم موادمان بگذریم تا بتوانیم به رهایی برسیم، یعنی پله پله کم کردن، من این را ربط دادم به لژیون سردار، ما باید از یکپنجم مال خود بگذریم، در این دوره زمانه بخشیدن خیلی سخت شده است.
یک تجربهای از خودم بگویم: من پارسال خواستم خانمم را دنور کنم، خیلی ترسها من را فرا گرفته بود، شک نکنید موقعی که میخواهید یک کار ارزشی انجام بدهید نیروهای تخریبی میآیند سراغتان، پیش خودم گفتم: تو چطور میخواهی دنور بشوی؟ وقتی خودت هزار مشکل داری؟ درآمدت کم است، نیروهای تخریبی هزار راه آوردند که این کار را من انجام ندهم، ولی من مهمترین چیزی که از کنگره یاد گرفتهام این است که از ترسها باید عبور کرد.
یکی از اضلاع مثلث جهالت ترس است، تا نتوانی از ترسهایت عبور کنی به دانایی نخواهی رسید. من همسفرم را دنور کردم، شاید یک ذره از آن چیزی که فکر میکردم هم نشد، شاید یک ذره خیلی کمی فشار به زندگی من وارد شد که اصلاً قابل حس کردن نبود.
موقعی که می گوییم همسفرتان را با خود بیاورید یکی از دلایلش این است که من داشتم در مورد لژیون سردار با همسفرم صحبت میکردم، گفتند خودم را سردار کن و متین پسرم را سردار کن، من هم گفتم پس من چی؟ من هم میخواهم خودم را سردار کنم، گفتند مگر در کنگره عقب گرد داریم؟ در کنگره باید همه چیز روبه رشد باشد و واقعاً این حرف از آقا رضا یادم بود که میگفتند تحقیقات میدانی ما نشان داده کسانیکه بیشتر به کنگره کمک میکنند قویتر می شوند.
حرف من بیشتر با سفر اولیها است، هفته بعد هفته گلریزان است، ما اصلاً به کسی نمیگوییم پول بدهد ولی پیشنهاد من به همه سفر اولیها این است که سهمی هر چند کوچک در جشن گلریزان داشته باشند و مطمئن باشید در سفرتان و در زندگیتان تاثیر به سزایی خواهد داشت، من انجام دادم نه تنها حال خودم خوب شد بلکه حال خانوادهام هم خوب شد و پیشنهادم به شما این است که شما هم انجام دهید.
ممنون که به صحبت های بنده گوش کردید.
تایپ : مسافر سیامک لژیون پنجم
عکس : مسافر امیر لژیون ششم
ویرایش و ارسال: مسافر حسین لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
178