سلام دوستان میترا هستم همسفر
وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود. اگر خداوند مشکلی سر راهمان میگذارد، این رحمت خداوند است که ما خودمان را پیدا کنیم و مشکلاتمان را خودمان حل کنیم و به گردن دیگران نیندازیم. من، میترا، مصرف مسافرم را گردن دیگران انداختم. دائم به مسافرم میگفتم که این و آن باعث شدند که شما مصرفکننده شدید و مسافرم به من میگفتند که من خودم میخواستم مصرف کنم و هیچکس هم باعث نشد که من مصرفکننده شوم.من همیشه یکجا مینشستم و حرص میخوردم و کاری از دستم برنمیآمد و چون نمیتوانستم مشکلاتم را حل کنم، خودخوری میکردم؛ تا اینکه به کنگره۶۰ آمدم و فهمیدم که مشکلات هستند؛ ولی ما باید یاد بگیریم چطور با آنها کنار بیاییم. همیشه اوایل بدون اینکه تفکر کنم و بدون مقدمه چیزهایی میگفتم که باعث ناراحتی دیگران میشد؛ ولی الان خداروشکر، بدون اینکه فکر کنم اصلا چیزی را مطرح نمیکنم. اول فکر میکنم، بعد سخن میگویم، چون خدارا شکر این نقطه تحمل بالا رفته و من خودم میتوانم مشکلاتم را حل کنم. این وادی به من یاد داد موقعی که عصبانی هستید، چیزی نگویید که باعث ناراحتی بشود. مشکلاتمان را خودمان حل کنیم و به گردن دیگران نیندازیم. به من یاد داد ببخشم و بخشش، حال خوب را به من میدهد. وقتی تاریکیها را تجربه کردیم و به روشنایی رسیدیم؛ یعنی مشکلات را حل کردیم و داریم به آرامش و حال خوب و خوش میرسیم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان خیلی تشکر میکنم که به ما آموزش میدهند و نقطه تحمل ما را بالا بردند.ممنون بابت همهچیز. تا باد چنین بادا.تشکر از گروه سایت.
سلام دوستان پروانه هستم همسفر
وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود. این پیام وادی نهم دقیقا در وصف حال من است و من خیلی دوستش دارم. این وادی میگوید همه انسانها دو تا راهنما دارند: یکی راهنمای درونی که وجدان یا عقل است و دومی راهنمای بیرونی که قدرت مطلق پیامآورانی را برای راهنمایی انسانها فرستاده که آنها حامل پیامهایی هستند چون دزدی نکردن، تجاوز نکردن، ظلم نکردن و خیلی پیامهای دیگر؛ولی من این ظلم را در مورد خودم انجام دادم. دقیقا همه را مقصر میدانستم جز خودم. زمانی که تحملم تمام شده بود و مرتب با مسافرم بحث میکردم؛ البته مسافرم هم تا حدی تحمل میکرد؛ ولی وقتی آستانهی صبرش لبریز میشد، دیگر کم و بیش خودتان میتوانید حدس بزنید چه اتفاقی میافتاد، و این جریان هر روز تکرار میشد و من از تجربهی خودم درس نمیگرفتم. پس بیشترین ظلم را در مورد خودم کردم. راه را برای جذب ضد ارزشها باز گذاشته بودم، ولی به لطف آقای مهندس یاد گرفتم به کارهای خودم فکر کنم و از تجربیاتم درس بگیرم.در کنار آموزشهای ارزندهای که از راهنمای خوبم یاد گرفتم، سعی کردم کمکم آستانه تحملم را بالا ببرم؛ البته در طول زمان، چون بهیکباره امکانپذیر نبود.الان نه تنها در مورد مسافرم، بلکه در تمام موارد حس میکنم قویتر شدم و البته آرامش بیشتری برقرار شده است. خدا را شکرگزارم از اینکه سختیها را پیش پای من گذاشت تا روزبهروز قویتر شوم. یاد گرفتم بهجای خدا، خودم را مقصر بدانم.یاد گرفتم که با ازخودگذشتگی و محبت به دیگران، در اصل به خودم کمک کنم. بسیار از آقای مهندس تشکر میکنم که در اینجا هستم و آموزش میبینم.
نویسندگان: همسفر میترا و همسفر پروانه رهجویان راهنما همسفر زهره(لژیون دهم)
رابط خبری: همسفر عاطفه رهجو همسفر زهره(لژیون دهم)
ویراستاری: همسفر ملیکا نگهبان سایت
ویرایش و ارسال: همسفر مهشید دبیر سایت
همسفران نمایندگی دانیال
- تعداد بازدید از این مطلب :
58