دهمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیرکبیر، با استادی راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر فرهاد، با دستور جلسهی «وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر سجاد، روز شنبه 10 آبان 1404 ساعت ۱۷ آغاز گردید.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر. خدا را شکر میکنم که در خدمت شما هستم. تشکر ویژه میکنم از همه خدمتگزاران شعبه امیرکبیر. وادی نهم یکی از وادیهای مهم و سرنوشت سازی است که آقای مهندس روز چهارشنبه نکاتی را در مورد این وادی مطرح کردند که بعضی از این نکات جدید بودند. کسی که پیمان وادی هشتم را انجام نداده باشد نمیتواند وارد وادی نهم شود و این مرحلهای است که مسافر یا همسفر باید از آن عبور کند.
نه در کلام ، که در عمل باید وارد وادی نهم بشود. فرآیند طبیعت و فرآیند زندگی بر اساس نقطه تحمل به وجود آمده است و هر عضوی از این خلقت که بخواهد پایش را فراتر از این وادی بگذارد و نخواهد که نقطه تحمل پیدا کند، محکوم به حذف شدن است. زندگی ما متشکل از طولموجهای کوتاه و سهمگینی است که اندکی سکوت بین آنها وجود دارد. هدف از زندگی کردن این نیست که من موجها را تغییر دهم. ضعف و قدرت من زمانی تعیین میشود که وقتی من خودم را زیر این موجها پنهان کنم یعنی آدم ضعیفی هستم و نقطه تحمل ندارم. وقتی یاد میگیرم که روی این موجها قرار بگیرم و با این امواج کنار بیایم در اصل از قدرت برخوردار شدهام.
من قبل از ورود به کنگره قرص مصرف میکردم و بسیار بسیار در موضع ضعف بودم در حالی که بسیار آدم خشمگینی بودم. گاهی با خشم به زیر موج میرویم و گاهی مانند پر مرغی روی موج قرار میگیرم. من در میان اندک سکوت میان موجها میتوانم خودم را آماده کنم چون باقی مسیر همان موج سواری است و باید به زیر موجها بروم و بتوانم با آن چالش دست و پنجه نرم کنم. اگر قرار است بخشش را یاد بگیرم، اگر قرار است کینه را کنار بگذارم، اعتیادم را درمان کنم ، فقط یک ذره فرصت دارم.
بین مشکلات فقط ذرهای فرصت دارم تا خودم را آماده کنم. وقتی به درخت تبریزی نگاه میکنیم میبینیم که قد و بالای خوب و زیبایی دارد ولی در عمل دارای محصول نیست. این مصداق همان انسانی است که در یک زمینه خودش را ارتقا میدهد و در باقی زمینهها خودش را مهیا نمیکند. ما مسافران و همسفران کنگره 60 اگر قدردان باشیم متوجه خواهیم شد که اگر آموزش نبود و راه حلی مطرح نمیشد، چه بلایی سر آدمها میآمد. من که در کنگره قرارگرفتهام و این فرصت به من داده شده است در همین اندک سکوتهای بین امواج زندگی و مشکلات میتوانم شرایط خوبی داشته باشم. ولی در صورتی که انسان شکرگزاری باشم. امکاناتی که دارم را ببینم.

چیزهایی که به من داده شده است را ببینم. سیدیهای آقای مهندس، آموزشها و فرصتهایی که به من داده میشود را ببینم و قدرش را بدانم. تکرار منظم موضوع و در نظر گرفتن پارامتر زمان، در بین همان موجها اتفاق میافتد. در بین همان سکوتها من باید همه این کارها را انجام دهم. به لطف آموزشهایی که از خانواده بزرگ جناب مهندس میگیریم میتوانیم نقطه تحمل خودمان را بالا ببریم و خودمان را برای زندگی مهیا کنیم. در مورد قسمت دوم این جلسه که تولد یک سال رهایی سجاد است باید بگویم که بسیار خوشحالم از اینکه میتوانم تولد سجاد را میبینم. انسانها همزمان در بهشت و جهنم به سر میبرند. زمانی که انسان با خودش در صلح باشد، در بهشت به سر می برد و برعکس.
اگر انسان می خواهد به بهشت دست یابد باید از جهنم عبور کند. ما باید خوشحال باشیم، چرا که این شرایط را یا گذراندهایم یا به زودی از آن عبور خواهیم کرد و یا در حال عبور از آن هستیم. چون تجربه اعتیاد میتواند خودش مجوزی باشد برای اینکه بهشت را تجربه کنیم و با خودمان به صلح برسیم. زمانی انسان میتواند با خودش به صلح برسد که نقطه تحمل پیدا کند و هر چیزی اعصابش را به هم نریزد. داشتم فکر میکردم که من خیلی سخت خوشحال میشوم. در گذشته خیلی راحت غمگین میشدم.
مشکلاتی که برایم به وجود میآمد مرا به نقطه آشوب میرساند و باعث میشد برای خانواده و اطرافیانم دردسر درست کنم ولی الآن که وارد کنگره شدهام و آموزش دیدهام، شاید سخت خوشحال میشوم. در حالی که باید خیلی راحتتر با دیدن نعمتهای خداوند و فرصتهایی که دارم، سطح انرژیام بالاتر برود. آن چیزی که انسان در وادی تحمل نیاز دارد، انرژی است. وقتی انسان انرژیاش بالا باشد، هر چیزی آرامش او را به هم نمی ریزد، هر چیزی وارد حاشیه خود نمیکند و میتواند در میان اندک سکوت بین مشکلاتش، راحتتر زندگی کند. چیز دیگری که میتواند به من کمک کند تا راحتتر به حیات ادامه دهم، راحتتر موج سواری کنم و در نهایت تسلیم شدن در مقابل قدرت مطلق، آموزش و خدمت است.
ولی باز هم برای آموزش و خدمت فرصت بسیار اندک است. گاهی من در میان همین خدمت کردن دچار ضد ارزش میشوم. راهنما شدهام که خدمت کنم، با اینکه تاریکیها را پشت سر گذاشتهام و به اینجا رسیدم تا خدمت کنم، در حین خدمت با کینهای که از همکارم به دلگرفتهام، باز هم خودم را آلوده میکنم. در همان سکوت اندک انسان میتواند مهیا شود تا به زیر امواج برود.
قسمت دوم دستور جلسه؛ تولد یک سال رهایی مسافر سجاد:
سجاد در بدو ورود به کنگره بسیار آدم غمگینی بود، و شاید سخت خوشحال میشد. ولی در حین سفر یاد گرفت که چطور میتواند از آموزش و خدمت استفاده کند تا بتواند با خودش به صلح برسد و برای اینکه با خودش به صلح برسد، آموزش و خدمت را انتخاب کرد. امیدوارم که همه ما بتوانیم از جایگاهی که در اختیارمان قرار گرفته است به نحو شایستهای استفاده کنیم و نتیجه این استفاده این باشد که حال خودمان خوب باشد و به انسانهای دیگر هم کمک کنیم تا بتوانند این حال خوب را تجربه کنند. تولد سجاد را به خودش و اعضا شعبه امیرکبیر تبریک میگویم و امیدوارم که بتوانیم در این شعبه برای همه سفر اولیها جشن تولد بگیریم تا بتوانند به مراحل بالاتری برسند و کمک کنند که انسانهای بیشتری از تاریکی خارج شوند.
(1).jpg)
اعلام سفر مسافر سجاد:
سلام دوستان سجاد هستم یک مسافر، آخرین آنتیایکس مصرفی مشروبات الکلی، مدت سفر اول 11 ماه و 7 روز، روش درمان DST، درمان OT، در ادامه سفر سیگار کردم به مدت 11 ماه و 16 روز، مدت رهایی از مواد 1 سال و 6 ماه، رهایی از سیگار 1 سال و 4 ماه، هر دو سفر با رهنمایی آقای حامد شمس.
خواسته مسافر سجاد:
خواستهام این است که تمام مادران، هرچه زودتر رهایی فرزندان خود را ببینند.

سخنان مسافر سجاد:
سلام دوستان، سجاد هستم، یک مسافر. از همه عزیزانی که با مشارکتهای خود به من انرژی دادند تشکر میکنم و از راهنمای عزیزم که با حمایت و آموزشهای ایشان امروز در این جایگاه هستم، قدردانی مینمایم.
هرکدام از ما به اندازه خودمان درد و رنج زیادی را تحمل کردیم و روزی از خدای خود خواستیم و راه کنگره را پیدا کردیم.
من هم یک شکست مالی بسیار سنگین را تجربه کردم؛ برای جبران بدهی، ماشین و موبایل خود را فروختم و حتی پدرم مجبور شد خانهاش را بفروشد تا خسارت من جبران شود. سال بعد نیز طلاهای مادرم را فروختیم و من همچنان بدهکار بودم. در عرض چند سال، خانه و خانوادهام را نابود کرده بودم.
زمان ورود به کنگره، فردی عصبی، افسرده و رویآورده به الکل بودم. به من ثابت شده بود که هیچ چیز از زندگی نمیدانم و برای همین، مانع یادگیری نمیشدم و سیدیها را مینوشتم.
در اواسط سفر، کلیدی در یکی از سیدیها پیدا کردم که اشاره داشت انسانها خواستههای زیادی دارند، اما اگر بخواهند همزمان در جهت همه خواستهها تلاش کنند، به هیچکدام نخواهند رسید. باید اولویتبندی کرد و یک خواسته را دنبال نمود و باقی را رها کرد.
رها کردن در اینجا به معنی قید خواسته را زدن نیست، بلکه به معنای ایجاد گشایش است.
من نیز خواستههای زیادی داشتم؛ نخستین خواستهام رهایی بود و تمام کردن سفر اول. خواسته بعدیام این بود که بتوانم برای خانوادهام جبران کنم، کسبوکارم را سامان دهم، خنده را به خانه بازگردانم و بدیهایم را جبران نمایم. تمرکز را بر درمان در سفر اول گذاشتم. روز رهایی رسید و حال خوبی داشتم؛ دوباره توانستم با مردم ارتباط بگیرم، بخندم، خواب راحت داشته باشم و دیگر کابوس نبینم.
زمان آن رسیده بود که بهدنبال دیگر خواستههایم بروم، اما نمیتوانستم کنگره را رها کنم. واقعاً بیمعرفتی بود ترک کنگره، چراکه یک سال برای من زحمت کشیده بودند. از طرفی، مشاهده الگوها در کنگره به من نشان داده بود که راه موفقیت، ماندن و خدمتکردن است.
در حد توانم شروع به خدمت کردم و در کنار آن، برای خواستههایم نیز تلاش نمودم. یک سال سختی کشیدم و باز پولی درنمیآمد، اما بهتدریج پیش رفتم تا اینکه در نوروز سال ۱۴۰۴ معجزهای رخ داد؛ یکی از بزرگان بازار از طریق یکی از مشتریها شمارهام را گرفت و من را به افراد دیگری معرفی کرد. دامنه فروش و تأمین من گستردهتر شد و زندگیام متحول گردید. ورق زندگی برگشت، خنده به خانه ما بازگشت و توانستم بدهیها را آرامآرام پرداخت کنم و زندگی آرامی برای خانوادهام بسازم.
شکر خدا در هفته گلریزان درخواست جایگاه دنور دارم تا بتوانم اندکی از بدهی خود به کنگره را پرداخت نمایم.
وقت همه خواهد رسید، فقط کافی است در کنگره بمانیم و خدمت کنیم. اگر اینجا نشستهایم، یعنی خدا دارد نگاهمان میکند؛ و اگر این را حس کنیم، همه چیز در وقتش اتفاق خواهد افتاد.



تایپ: مسافر میلاد، لژیون یکم
عکس: مسافر علیرضا، لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
113