یازدهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی صفادشت با استادی راهنما مسافر جواد ، نگهبانی مسافر صابر و دبیری مسافر حسام با دستور جلسه « وادی نهم» روز شنبه 10 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر خیلی خوشحالم که امروز دوباره خداوند این فرصت را به من داده تا در جایگاه خدمت در کنار شما باشم. جلسه امروز دو بخش دارد . بخش اول دستور جلسهی هفتگی وادی نهم است؛ و قسمت دوم جشن یکسال رهایی مسافر مختار و مسافر نامدار عزیز را برگزار میکنیم. این عزیزان جشنشان مدتی عقبافتاده بود و امروز خدا را شکر میکنیم که توانستیم در کنار هم آن را برگزار کنیم.قبل از هر چیز، خواهش میکنم مختار نامدار عزیز بلند شوند و با تشویق گرم و محبتآمیز شما همراهیشان کنیم.امیدوارم باانرژی و مشارکت صمیمی همهی شما، جلسهای پربار و پرانرژی داشته باشیم. وادی نهم؛ نقطه تحمل در وادی نهم گفته میشود که «وقتی نیروی از کم شروع بشود و به درجه بالاتر برسد، نقطهی تحمل به وجود میآید.»در حقیقت، وادی نهم به ما یاد میدهد که هر اتفاقی در هستی چه صعود و چه سقوط ذرهذره شکل میگیرد. هیچ تغییر مهمی یکباره رخ نمیدهد؛ همهچیز تدریجی است. اگر امروز حالمان خوب نیست وقتی در مسیر روشنایی و درمان قدم برداریم، این خوب شدن بهتدریج اتفاق میافتد، همانطور که اگر در شرایط خوبی قرار داشته باشیم و رو به ضعف برویم، آنهم مرحلهبهمرحله رخ میدهد.انسانها ظرفیتهای متفاوتی دارند، و تفاوت در ظرفیت یعنی تفاوت در میزان تحمل و واکنش در برابر اتفاقات.در فضای کنگره ۶۰ نیز همین اصل حاکم است. روزی که وارد این مجموعه شدیم، با روزی که از آن خارج خواهیم شد، کاملاً متفاوتیم.نقطهی تحمل در انسان زمانی به وجود میآید که او در شرایط دشوار قرارگرفته باشد، صبر کرده باشد، آموزشدیده و از آن مرحله عبور کرده باشد.هیچکس حق ندارد نقطهی تحمل دیگری را امتحان کند؛ چون ممکن است آن فرد هنوز به مرحلهی تحمل نرسیده باشد و دچار طغیان شود. این قاعده دربارهی همه صادق است حتی راهنما و خدمتگزار. هرکس باید بداند تا چه حد میتواند خود یا دیگران را در شرایط آزمایش قرار دهد.ظرفیت و رشد تدریجی نقطهی تحمل افراد، نتیجهی رشد تدریجی آنهاست. هیچ راه میانبری برای رسیدن به آرامش و درک واقعی نیست. انسان باید آموزش ببیند، تجربه کند، رنج بکشد و درونش بزرگ شود.راهنما نیز در برخورد با رهجو، در ابتدای سفر رفتاری دارد و پس از شش ماه یا یک سال، متناسب با رشد رهجو، رفتار خود را تغییر میدهد. این رشد دوطرفه است هم برای رهجو، هم برای راهنما.وادی نهم برای من یعنی درک این واقعیت که تحمل و ظرفیت درون ما ساخته میشود، نه به ما داده میشود. باید آن را با صبر، تمرین و عشق در خود به وجود آوریم.بخشندگی؛ عشق بیانتها امروز میخواهم دربارهی هفتهی گلریزان صحبت کنم ،.بسیاری از ما شنیدهایم که گفته میشود: «هرچه از خدا بخواهی، به تو میدهد.» درست است، ما از خدا خواستیم و امروز در این جایگاه قرارگرفتهایم. اما بیایید کمی متفاوت فکر کنیم و بپرسیم: خدا از ما چه میخواهد؟هر آنچه داریم از وجودمان گرفته تا نعمتها، مال، سلامتی، عشق و فرصت زندگی همه از خداست. هیچچیز واقعاً از خود ما نیست ،پس وقتی خدا چیزی از ما میخواهد، مثلاً عشق و وقت همان چیزی را میخواهد که خودش به ما بخشیده است.خدا بینیاز است، اما دوست دارد که ما عشق، مهر و نعمتهایی را که از او گرفتهایم، با بخشندگی و محبت بازگردانیم.محبت و بخشش در زندگی انسان مانند دو سر یک کمان بینهایتاند: هیچ ابتدا و پایانی برایشان نیست. هرچه بیشتر عشق ببخشی، بیشتر دریافت میکنی.در کنگره ۶۰، عشق و محبت اساس درماناند. اولین فردی که هنگام ورود به کنگره شما را در آغوش میگیرد و به شما خوشآمد میگوید، درواقع دارد عشق خدا را منتقل میکند. همان عشقی که باید در ادامه مسیر حفظ شود؛ نهفقط دریافت کردن، بلکه توانایی بخشیدن و انتقال آن نیز مهم است.راهنما، رهجو و هنر بخشندگی راهنمایی در کنگره یعنی تعلیمِ بخشیدن. راهنما اگر بتواند بخشندگی و محبت را به رهجوی خود بیاموزد و زنجیرهی عشق و خدمت را قطع نکند، رسالت خود را انجام داده است.بقیهی آموزشها و درمانها همه در چارچوب قوانین کنگره هستند؛ اما روح اصلی این مسیر، محبت و خدمت است.من شخصاً باور دارم که هر رهجوی سفر دوم باید به مرحلهای برسد که بتواند درآمدزا و مؤثر در زندگی باشد. اگر کسی رها شود اما زندگی سالم و پویایی نداشته باشد، رهایی او ناقص است.رهایی واقعی یعنی هم ترک ماده و هم رشد روح، عشق، و مسئولیتپذیری در زندگی.گلریزان؛ جشن بخشش و رشد معنوی در هفتهی گلریزان، دوباره میتوانیم در عمل نشان دهیم که چقدر توانایی بخشیدن داریم.بیایید با خودمان بنشینیم و صادقانه فکر کنیم: از میان نعمتهایی که خدا به ما داده و مال واقعی ما نیستند، تا چه اندازه میتوانیم بادل آرام و شکرگزار ببخشیم؟مهندس دژاکام، بنیانگذار کنگره ۶۰، بارها فرمودهاند: «هرچه بیشتر خدمت میکنیم، بدهکارتر میشویم.»این یعنی هر گامی که در بخشش و محبت برمیداریم، بیشتر به فهم عشق الهی نزدیک میشویم.بحث بخشندگی، حالم را خوب میکند، حس آرامش میدهد، و باعث میشود ناخالصیهای درونم کمکم از میان برود.و اما جشن یکسال رهایی این دو عزیز، از صمیم قلب به مختار و نامدار عزیز، خانوادهی محترمشان و همهی دوستان فعال در شعبهی صفادشت تبریک میگویم.نتیجهی عملکرد درست و پایدار یک رهجو همین است که بتواند جشن یکسال رهایی را در جمع دوستان برگزار کند.امروزه در کنگره، جشن رهایی فقط مخصوص کسانی است که پس از درمان، در مسیر خدمت و رشد باقیماندهاند. قبلاً هرکس که یکسال رها بود جشن میگرفت، اما امروز فقط خدمتگزاران و کسانی که طبق قوانین کنگره حرکت کردهاند، چنین افتخاری دارند.مختار و نامدار عزیز از همان روز اول باهم وارد شدند، روزهایی سخت و پراضطراب. من شاهد تلاش و چالشهایشان بودم. یک ماه بعد از آغاز سفر، مختار بهسرعت مسیر درمان را طی کرد و روزبهروز ازنظر ظاهری، روحی، و حتی سطح درآمد، تغییر کرد.برای من، معیار سفر دوم همیشه این بوده که رهجو باید رشد کند و درآمد داشته باشد؛ نشان زندگی فعال و آرامش واقعی. مختار عزیز اکنون نمونهی این تغییر است انسانی که از دل تاریکی بیرون آمده و با عشق و خدمت، به روشنایی رسیده.در پایان از همهی شما تشکر میکنم که با حضور صمیمیتان به این جلسه گرما بخشیدید.وادی نهم به ما یاد میدهد که هیچ تحول بزرگی در زندگی ناگهانی نیست؛ هرچه هست، ذرهذره ساخته میشود. تحمل، صبر، بخشش، عشق و آموزش، کلیدهای رشد انساناند.بیایید در این هفتهی گلریزان، بادل آرام و بخشنده وارد شویم، ببخشیم، عشق بورزیم، و یادمان باشد که هر چه میدهیم، در حقیقت به خودمان بازمیگردد.از خداوند میخواهم همهی ما در مسیر عشق، خدمت و بخشندگی ثابتقدم باشیم. تبریک دوباره به مختار و نامدارو همهی خدمتگزاران کنگره ۶۰ که با تلاش و ایمان، مسیر رهایی را هموار کردهاند. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
در ادامه جشن تولد یکسال رهائی مسافرنامدار و مسافر مختار در شعبه برگزار شد.
اعلام سفر مسافرنامدار:
آنتی ایکس مصرفی هروئین و شیشه روش درمان dst داروی درمان شربت ot به راهنمایی مسافرجواد مدت سفر 12 ماه و 18 روز رهایی از بند اعتیاد یکسال و 20 روز آنتی ایکس دوم سیگار
.jpg)
اعلام سفر مسافرمختار:
آنتی ایکس مصرفی هروئین و شیشه روش درمان dst داروی درمان شربت ot به راهنمایی مسافرجواد مدت سفر 12 ماه و 18 روز رهایی از بند اعتیاد یکسال و 20 روز آنتی ایکس دوم سیگار
.jpg)
خواسته مسافرنامدار :
خدمتگذارباقی بمانم تا بتوانم به خودم خانواده ام وتمامی افرادی که در تاریکی هستند کمک کنم
خواسته مسافر مختار:
خدمتگذار بمانم تا بتوانم به شال راهنمایی برسم
.jpg)
سخنان مسافرنامدار
.jpg)
سلام دوستان نامدار هستم، یک مسافر.واقعا از صمیم قلب خیلی خیلی خوشحالم، چون امروز یک سال از رهایی من گذشته؛ چیزی که هیچوقت باورم نمیشد ممکن شود. باورم نمیشد روزی برسد که نه فقط یک سال، حتی یک روز بدون مصرف مواد زندگی کنم. یادم است زمانی دو ماه مواد نمیکشیدم، ولی کمکم فهمیدم مهمتر از ترک ظاهری، «خواستِ ترک کردن» است. یعنی نداشتنِ میل و وسوسه درونی برای مصرف.امروز، بعد از یک سال، به نقطهای رسیدم که هیچ خواستهای برای مصرف مواد ندارم. و این برای من بزرگترین معجزه است.از راهنمای عزیزم آقا جواد صمیمانه تشکر میکنم بابت تمام زحماتی که برای ما کشید، از همه دوستانم در گروه مرزبانی، از آقای مهندس که این بستر رو فراهم کردند تا من بتونم از بند اعتیاد آزاد بشوم، بینهایت سپاسگزارم.راستش رهایی من ساده نبود؛ من بیش از بیست سال تخریب داشتم، تخریبی شدید، نه در حد مصرف معمولی بلکه تا عمق تاریکیها رفته بودم. هیچوقت باورم نمیشد بتوانم از آن تاریکی بیرون بیایم.از پدرم هم واقعاً ممنونم؛ پدری فرهنگی و بازنشسته که با تمام سختیها، از خواستههای خودش گذشت تا من نجات پیدا کنم. بارها با خودم فکر میکردم چطور ممکن است پدرم هنوز امید به درمان من دارد؟ من خودم باورم نمیشد درمان بشوم، اما پدرم هرگز ناامید نشد و همین امیدش در نهایت من را از اعتیاد نجات داد.از خدا میخوام بتوانم روزی جبران کنم و به پدر و مادرم خدمت کنم، به خواهرم که همیشه کنارم بود با همه سختیها ازش خیلی ممنون هستم. آخرین روزهای مصرفم، اوضاع خیلی خراب بود. خواهرم برایم دعا نوشته بود، اما بعدش وضعم بدتر شد، شبها حتی به خانه نمیآمدم. گاهی فکر میکردم چرا هیچ چیز جواب نمیدهد؛ نه مواد مصرفی نه کمپ نه زندان… همه را تجربه کرده بودم، اما نجات پیدا نکرده بودم.میخواستم خوب بشوم ولی نمیشد. یادم هست همان موقع دخترم، پریا، تازه به دنیا آمده بود. روزی که از بیمارستان بیرون آمدم، شناسنامهاش را گرفتم، اما به جای رفتن به خانه، در میدان آزادی منو گرفتند و تحویل کمپ ماده ۱۶ دادند چند ماه کمپ بودم بعد ازبیرون آمدنم پریا سهماهه شده بوداین تنها نمونه کوچکی از عمق تاریکی من است.میخواهم یک پیام امیدبخش بدم با هر میزان تخریب، با هر درجه از تاریکی، اگر به کنگره بیایید، میتوانید نجات پیدا کنید. من آخر تاریکی بودم، اما اینجا یاد گرفتم خواستهٔ مصرف نداشته باشم، و همین مهمترین چیز است.وقتی رها میشویم، تازه قدر داشتهها را میفهمیم. آقا جواد همیشه میگفت: «بگذار یک سال و شش ماه از رهایی بگذرد، بعد بیا اینطرف کوه تا ببینی زندگی یعنی چه!» و واقعاً همینطور است. شاید قبلاً هم چیزهایی داشتم، اما چون قدرشان را نمیدانستم، از دستشان دادم. حالا که دوباره آنها را به دست آوردهام، معنای زندگی را میفهمم.الان بعد از بیست سال، تازه تغییر فصلها را حس میکنم؛ میفهمم تابستون و پاییز چقدر زیبا هستند. همه چیز قشنگ شده، چون خودم قشنگتر میبینم. امیدوارم تکتک شما هم به این حال خوب برسید.در پایان، از آقا جواد عزیز دوباره تشکر میکنم، از آقای ستاری ـ راهنمای سیگارم ، از راهنمای همسفرم خانم ژیلا و همچنین از همسفر عزیزم بی نهایت تشکر می کنم ممنونم که با مهربانی حمایتم کردند و بهم حس خوب دادند. از همه شما که در این جمع هستید قدردانم.خودتون رو تشویق کنید.
سخنان مسافر مختار
.jpg)
سلام دوستان مختار هستم یک مسافر.قبل از هر چیز از همهٔ شما تشکر میکنم؛ از گروه مرزبانی، از مادرم و خواهرم که امروز اینجا حضور دارند، از همسفرم، از راهنمای عزیزم آقا جواد بابت همهٔ زحماتش، و از راهنمای درمان سیگار آقای ستاری که همیشه با آرامش و صبوریشان درس بزرگی به ما دادهاند تشکر میکنم. آرامشی که در وجود آقای ستاری هست، همیشه برای من الهامبخش بوده؛ همیشه آرزو دارم روزی به چنین آرامشی برسم، به آن مرتبهای که ایشان در آن هستند.در قدم اول میخواهم به نامدارتبریک بگویم. نامدار تاریکیهای خیلی عمیقی را پشت سر گذاشته، تخریب او از خیلی بیشتر بود. حتی زمانهایی بود که بار اعتیاد من را هم به دوش میکشید. هر نوع ماده مخدری که پیدا میکردند، من میگفتم مال نامدار است. حتی روزی مادرم مواد مخدر را در دست من دید، من گفتم این را از نامدار گرفتم. آنقدر وضعیت اعتیاد من خراب بود که انکار کردم. امروز واقعاً برای نامدار از ته دل خوشحال هستم. چون میبینم از چه عمق تاریکی بیرون آمد و رها شد.خودم همسالها درگیر بودم، در انکار مطلق. هیچوقت زیر بار نمیرفتم که مصرفکنندهام. حتی وقتی رفتار و قیافهام فریاد میزد که اهل مصرف هستم، هنوز انکار داشتم. مادرم یک روز گفت باید آزمایش بدهم، چون دیگر کاملاً مشخص است، من حتی آن موقع همبار اعتیادم را گذاشتم گردن نامدار! گفتم من افسردگی نامدار را گرفتم! ولی او همیشه بامحبت برخورد میکرد، هیچوقت مرا لو نمیداد، فقط میگفت “ درست است” و من بعدها فهمیدم چقدر بخشنده بود،من راههای زیادی را رفتم، همه را امتحان کردم و به بنبست رسیدم. سالها میخواستم کسی نفهمد مصرفکننده هستم، از شدت انکار و فشار، اصلاً نمیخواستم ازدواج کنم. اما خداوند برایم همسفری فرستاد که خودش انتخاب من نبود، انتخاب خدا بود.من با نیت غلط ازدواج کردم؛ فکر میکردم اگر ازدواج کنم، دیگر نمیتوانم مصرف کنم درک درستی از اعتیاد نداشتم، حتی وقتی فرزندم به دنیا آمد، باز نتوانستم کنار بگذارم. با همهٔ این اشتباهات، خداوند من را دوست داشت و یک همسفر خوب و صبور سر راه من گذاشت ممنونم، چون در تمام آن دوران سخت کنارم ماند.یادم هست سه ماه بعد از ازدواج، رفتیم آبادان آنجا یک هفته کامل سقوط آزاد داشتم. مسیر دوازدهساعته را رفتم تا فقط از افکار تخریبگر دور شوم. ولی ازدواجم را با نیت فرار از تنهایی جلو انداخته بودم؛ نه برای ساختن زندگی حتی شب قبل از مراسم عروسی هنوز در خماری بودم هست همان شب از نامدار مواد مصرفی گرفتم و مصرف کردم ده روز بعد از ازدواج، مصرفم ده برابر شده بود. آن روزبه خودم گفتم: «من ازدواج کردم که بهتر بشوم، ولی اوضاع بدتر شد.» جهنمی برای خودم و اطرافیانم درست کرده بودم از خدا تشکر میکنم که همسرم آن روزها را تحمل کرد و صبوری کرد. واقعاً مدیونش هستم.مادرم را خیلی اذیتش کردم، سالها رنج کشید. از ته دل دستش را میبوسم و او را دوست دارم. از خواهر عزیزم هم ممنونم که امروز در جمع ما است. این بغضی که الان دارم از شوق است، نه ضعف.از آقا جواد عزیز عمیقاً سپاسگزارم. هرروز که از رهاییام میگذرد، بیشتر زحمات ایشان را درک میکنم. از آقای ستاری بابت آموزشهای فوقالعادهشان ممنونم؛ واقعاً سنگ تمام گذاشتند. از آقای محسن هم تشکر میکنم، چون همیشه پشت من بود. هیچوقت از خدمت کردن خوشم نمیآمد، ولی محسن عزیز با عشق میگفت: «برو خدمت کن و همین پشتکارش باعث شد من در کنگره بمانم.در پایان، از همهٔ شما ممنونم که همراه هستید. از خدا به خاطر همهچیز سپاسگزارم.دوستان، خودتان رو تشویق کنید.
.jpg)
تایپ ، ویراستاری و ارسال: مسافر حسن خدمتگذارسایت
عکس: مرزبان خبری مسافر بهمن
مسافران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
103