وادی نهم میگوید: باید در تمام سطوح نقطه تحمل ما تغییر کند و بالا برود در هر سطحی در مقابل هر موضوعی در مقابل هر کنش و واکنشی باید تحمل لازم را پیدا کنیم. ابتدای این وادی پیامی دارد؛ اما نه برای همه بلکه برای کسانیکه تازه قدم در دنیا گذاشتهاند؛ یعنی دارای دیدگاه تازه، تفکر تازه و اندیشه تازه هستند به خویش خویشتن توجه میکنند این خویش خویشتن چند حالت دارد یکی خود شخص است و خود شخص نسبت به خود، آگاهی دارد؛ یعنی همان نفس انسان و خویش به معنای فامیل هم تلقی میشود و این برای کسانی است که به دنیای جدید قدم گذاشتهاند و به خود، نفس و موجودیت خود، توجه میکنند.
این وادی میگوید لازم و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت کنید و وارد مرحله عملیاتی شوید؛ اینکه فقط یکسری چیزها را بلد هستیم، هیچ ارزشی ندارد؛ پس باید از نقطه تفکر، اندیشه، دانستن و سخن گفتن به نقطه حرکت و عمل برویم.
وقتی بذر و دانه نیکو و با ارزش بکاریم، باغ خوبی درست کردیم؛ پس خوراک خوبی به ما میدهد. بذر نیکو بکار یعنی مهربان باش رحمت داشته باش به انسانها یاری برسان به دیگران کمک کن، صلح را پراکنده کن. کسی که در جهت صراط مستقیم حرکت کند، خداوند قوت و خوراکش را فراهم میکند. وعده خداوند دروغ نیست وقتیکه میخواهیم بهطرف صراط مستقیم حرکت کنیم ابتدا مشکلاتی ایجاد میشود بهطور مثال آدم دزدی که دیگر دزدی نمیکند و به مسجد میرود، نماز میخواند اولین اتفاقی که میافتد یکی کفشهایش را میدزد اینجا دارد بهطرف خوبیها حرکت میکند که سختی برایش ایجاد میشود این همان آزمایش و تست انسان است و در راستاء این آزمایش و تست، اطلاعاتی به شخص داده میشود که این اطلاعات میتواند باعث شود تا شخص نقطه تحملش را بالا ببرد این نقطه تحمل وقتی بالا برود شخص وقتی به ادارهای برود یا سوار تاکسی شود اگر حرف درشتی را بشنود، فوری بههم نمیریزد. همه انسانها دارای چهره هستند یک روی مهربان دارند و یک روی خشم و خشونت یا همان خوی حیوانی که در وجود همه ما بهطور پنهان است. ما هستیم که انسانها را مجبور میکنیم که روی حیوانی داشته باشند ممکن است پیش آید که بگوییم چرا به من احترام نمیگذارند یا به من بد و بیراه میگویند؟ این دست خود شخص است او چگونه رفتار میکند که دیگران به او بیاحترامی میکنند.
هر انسانی نقطه تحملی دارد گاهی اوقات سخنان ما برای خود ما باد هوا هستند و زیاد برای ما مهم نیستند؛ اما همین سخن میتواند باعث نابودی، ویرانی یا سازندگی و آبادانی دیگران شود ممکن است بگوییم از روی شوخی حرفی زدیم؛ ولی آن شخص با گفتن حرف ما تا مرز خودکشی هم پیش میرود. نقطه تحمل در هر انسانی متفاوت است یک انسان میتواند ۱۰ ثانیه نفس خود را حبس کند و انسان دیگر ۵۰۰ ثانیه یا یک انسانی میتواند ۵۰ متر پیادهروی داشته باشد؛ ولی انسان دیگر ۵۰۰۰ متر؛ همچنین نقطه تحمل در هر شرایط متفاوت و کسبکردنی است که میتوان این نقطه تحمل را در اثر استمرار و تکرار آن را تغییر داد؛ اما اگر حس انسان قوی باشد؛ ولی تحمل آن را نداشته باشد، انفجار رخ میدهد. انفجار همراه با تخریب است بهطور مثال لحظهای حس بویایی و شنوایی ما هزاران برابر قویتر شود این ممکن است شخص فکر کند یک امتیاز محسوب میشود؛ اما در حقیقت زندگی برای فرد سخت و غیرقابل تحمل خواهد شد یا شخصی روی آب راه رود، انرژیهای کیهانی را تصاحب کند، مریضها را شفا دهد، جنها را تسخیر کند این اشخاص نمیدانند که با تحریک جایگاه حواس و ادراک خود، خود را ندانسته تغییر میدهند؛ چون نقطه تحمل و اطلاعات در این قبیل مسائل بسیار پایین است، گرفتار بیماریهای جسمی و روانی میشوند و در آخر به جایگاهی میرسند که باید قرصهای آرامبخش مصرف کنند یا به تیمارستان بروند؛ چون نقطه تحملشان با حس قوی شخص مطابقت ندارد و این باعث جنون و دیوانگی؛ همچنین ایجاد مشکل میشود؛ پس انسانها اگر بخواهند در هر جایگاهی قرار بگیرند ابتدا باید نقطه تحمل خود را نسبت به آن جایگاه بالا ببرند تا هم برای خود و هم برای دیگران ایجاد مشکل نکنند.
نتیجهای که من همسفر از این دستور جلسه گرفتم این بود که من قبل از اینکه به کنگره بیایم و قبل از نوشتن سیدیها و آموزش دیدنها، نقطه تحمل خود را بسیار پایین آورده بودم، همیشه و هر کجا فکر میکردم که حق با من است و اگر مقابل نظر من نظری داده میشد بسیار خشمگین میشدم و ممکن بود کار به جر و بحث کشیده شود؛ اما با آموزشهای کنگره مخصوصاً وادی نهم به این نتیجه رسیدم که ابتدا باید نقطه تحمل خود را بهصورت مستمر و پلهپله بالا ببرم؛ چرا که اگر نقطه تحمل من پایین باشد در وهله اول به خود آسیب میزنم و در کنار من، اطرافیانم نیز دچار آسیب میگردند وقتی که نقطه تحمل من افزایش پیدا کند سبب میشود که جلوی دیگران جبهه نگیرم و هر لحظه در حال آموزشگرفتن باشم؛ حتی اگر شخصی مقابل نظر من، نظر داد؛حتی اگر نظر طرف مقابلم اشتباه باشد بهگونهای رفتار کنم که هیچ بحث و دعوایی پیش نیاید؛ چرا که آموختم عصبانیت و خشم، جلوی تفکر صحیح من را میگیرد.
نویسنده: همسفر فاطمه(م) رهجوی راهنما همسفر محیا(لژیون سوم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر طاهره
رابطخبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محیا(لژیون سوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
121