نهمین جلسه از دوره نوزدهم سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر نوشین، نگهبانی مسافر فاطمه و دبیری مسافر زهرا، با دستور جلسهی «OT و DST»، روز شنبه ۳ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، نوشین هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز دربارهی «OT و روش DST» است و در ادامه جلسه، تولد یکسال رهایی خانم زهرا را جشن خواهیم گرفت.
در ابتدا، به مسئولان بخش OT و کلینیکها تبریک عرض میکنم. بهتر است بدانید نامههایی که برای دریافت دارو به شما ارائه میشود، از فیلترهای متعدد و مراحل زیادی عبور میکند و افراد بسیار زحمتکش در پشت صحنه تلاش میکنند تا شما بتوانید داروی خود را بهدرستی و بهموقع دریافت نمایید. این خدمتگزاریها ارزشمند و قابل قدرشناسی است.
افرادی که امروز در کلینیکها خدمت میکنند، یک روز دیگر از زندگیشان را وقف شما مسافران کردهاند. در گذشته، مسافران کنگره، امکان استفاده از OT را نداشتند؛ آنان مجبور بودند تریاک را از ساقی تهیه کرده، طبق دستور جناب مهندس وزن کنند و بهصورت خوراکی مصرف نمایند. این روش دشواریهای بسیاری داشت؛ زیرا جنس تریاک هر بار متفاوت بود و فرد ناچار بود با فروشنده در ارتباط باشد.
اما با تلاشهای بیدریغ و ارزشمند جناب مهندس، شربت OT به ثبت رسید و وارد چرخه درمان شد. با این حال، آیا OT بهتنهایی شفابخش است؟ خیر. این روش DST بود که معجزهی OT را نمایان ساخت و کنگره ۶۰ را در سطح جهان متمایز کرد. DST بیانگر این حقیقت است که ضریب مشخص دارو، در پلههای منظم و طی زمان معین، میتواند فرآیند درمان را کامل و اصولی به نتیجه برساند.

صحبتهای استاد درباره یکسال رهایی مسافر زهرا:
خانم زهرا از روز نخست ورود به لژیون، بسیار منظم، مرتب و فرمانبردار بودند. آموزشها را دریافت کردند و به رهایی رسیدند. بلافاصله در کلینیک مشغول خدمت شدند و بهمدت پانزده ماه بهطور پیوسته فعالیت کردند که این خدمت ارتباط مستقیمی با دستور جلسه امروز دارد. در آزمونها شرکت کرده و موفق به دریافت شال سبز شدند. اکنون نیز به لطف خداوند، در بخش تازهواردین خدمت میکنند، اخیراً در سایت فعالیت دارند و خزانهدار لژیون سردار میباشند. امیدوارم در آینده شال نارنجی بر دوش ایشان قرار گیرد و یقین دارم لژیونی پرثمر و پربار خواهند داشت.
خانم زهرا با وجود مشکلات بسیار، در اینجا به آگاهی رسیدند که مشکلات بخشی از زندگی هستند و باید مدیریت شوند. به ایشان، خانواده محترم و همسفرانشان تبریک عرض میکنم.
اعلام سفر:
نام راهنما: مسافر نوشین_ آخرین آنتیاکس مصرفی: تریاک کشیدنی_ مدت سفر: ۱۲ ماه_ روش درمان: DST_ داروی درمان: OT_ مدت رهایی: یکسال و هفت ماه_ ورزش در کنگره: ایروبیک
خواستهها:
خواسته اول: در دلشان بیان شد.
خواسته دوم: امیدوارم روزی کنگره جهانی شود و همانگونه که پیام کنگره به گوش ما رسید، همهی انسانهای گمگشتهی جهان این پیام را دریافت کنند و همگی به صلح و آرامش برسند.
صحبتهای مسافر زهرا:
سلام دوستان، زهرا هستم یک مسافر.
سپاس خداوند را که لطفش شامل حال من شد تا امروز در کنار شما عزیزان، شادی این حس وصفناپذیر را تجربه کنم. زمانی که در تاریکی غرق بودم، مسیر روشن کنگره برایم گشوده شد و خداوند، با آموزشهای جناب مهندس، این انسان حکیم، مرا به راه درست زندگی هدایت نمود.
در ابتدا از راهنمای عزیزم، خانم نوشین، سپاسگزارم؛ ایشان الگویی بینقص برای من هستند و درایتشان در پیشبرد اهداف کنگره بر همه آشکار است. زبانم از تشکر قاصر است، فقط از خداوند میخواهم خیر و برکت در زندگی ایشان جاری باشد.
از همسفرانم، دخترانم هستی و یکتا، سپاسگزارم؛ زیرا همراهی، نگاه و حضورشان، قوت قلب من بود. آن زمان که توانِ مادر بودن نداشتم، امروز با آرامش و عشق کنارشان ایستادهام و میدانم این تغییر، هدیه خداوند و ثمرهی آموزشهای کنگره است.
از همسر عزیزم نیز سپاسگزارم. بیستم آبان، تولد یکسال رهایی ایشان است. اینجا از راهنمای ایشان جناب سلمان قدردانی میکنم. از پسر عزیزم که در آستانه بیستودوسالگی است نیز تشکر میکنم؛ پسرم، اگر روزی تو را نادیده گرفتم، از ناآگاهی بود. امروز از صمیم قلب پوزش میخواهم و برایت بهترینها را آرزو دارم.
قبل از مصرف، اعتیاد برایم خط قرمز بود، اما روزی چشم گشودم و دیدم گرفتار شدهام. تا زمانی که نابودی زندگیام را مشاهده نکردم، نپذیرفتم که مصرفکنندهام. اما خداوند راه بازگشت را همیشه باز میگذارد. با خواست او وارد کنگره شدم.
روز اول قرار بود تنها شماره تلفن بدهم و بازگردم؛ اما محبت و پذیرش خانم زهرا (مرزبان کشیک) مرا نگه داشت. از همان لحظه، آغاز رهایی من بود. امروز با تمام وجود شکرگزار خداوند هستم و امیدوارم جشنهای رهایی و تولدهای بسیاری در نمایندگی میخک برگزار شود.
صحبتهای همسفر هستی:
سلام دوستان، هستی هستم یک همسفر.
میخواهم داستان مسافری را بگویم که غمش را پشت لبخند پنهان میکرد و آن مسافر، مادر من است. من بهتر از هر کسی دیدم که پشت لبخندهایش چه دردهایی پنهان بود. خانه ای سرد، دیوارهایی خاموش، و من، دختر بچهای که فقط نگاه میکردم و سعی داشتم؛ با ذوقِ کودکانهام، گرمایی دوباره به آن خانه برگردانم؛ اما نمیشد. فکر میکردم این بخشی از تقدیر من است و باید با آن کنار بیایم. تا این که خداوند مسیری روشن را برای ما گشود. مسیر کنگره. جایی که نه فقط برای درمان اعتیاد، بلکه برای تولدی دوباره است. کنگره برای من یک معجزه بود. به من یاد داد؛ برای عاشق شدن باید صبور بود. یاد داد؛ اگر زخمی شدی و به مرز نا امیدی رسیدی، باز هم میتوانی برخیزی؛ البته اگر ایمان و عشق داشته باشی. من دیدم که چگونه مادرم روز به روز قویتر شد. چگونه خندههای خانهمان، واقعیتر شد و چگونه دیوارهای یخزده، با گرمای عشق و آگاهی ذوب شدند. امروز از خالق یکتا سپاسگزارم که ما را در این مسیر قرار داد. از جناب مهندس دژاکام برای همهی آموزشهای بیبدیلشان، از راهنمای عزیز مسافرم خانم نوشین، برای صبوری و محبت بیکرانشان، و از مسافرم، مادرم، برای تمام روزهایی که درد داشت و لبخند زد سپاسگزارم. مادرم، ممنونم که دوباره ایستادی و اجازه دادی عشق و آرامش به خانه ما برگردد. بابت همهی آن روزهایی که خودت زخمی بودی؛ اما ما را نوازش کردی؛ سپاسگزارم و میخواهم سخنم را با جمله ای از قیصر امین پور به پایان برسانم.
خطاب به تمام دل شکستگان و خستگان جهان: من به چشم های بیقرار تو قول میدهم؛ ریشههای ما به آب و شاخههای ما به آفتاب میرسد. ما دوباره سبز میشویم.
صحبت های همسفر یکتا:
سلام دوستان یکتا هستم همسفر.
از جناب مهندس و راهنمای عزیز مادرم خانم نوشین ممنونم و برای این روز زیبا میخواهم یک پیام بخوانم .
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. من که میگویم، کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی، که باورش کار هر کسی نیست؛ مگر معنای آن، بداند که آن چیست. ارابهها را در بیکران به حرکت در آورید که نگهبانان ماوراء به هر آنچه در زمین میگذرد نیازمندند. بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیبها را از هم جدا نمایید
تایپ: مسافر زهرا – لژیون دوم – نمایندگی میخک مشهد
ویرایش: مسافر زهرا – لژیون دوم – نمایندگی میخک مشهد
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
378