همه چیز در هستی دارای نقطه تحمل است. تحمل یعنی ظرفیت، اگر ظرفیت پر شود، به نقطه اشباع میرسیم. یک جسم بیجان مانند لیوان نقطه تحمل دارد، چه برسد به یک انسان که اشرف مخلوقات است و قدرت اختیار و احساسات متفاوت دارد. ما باید در هر چیزی از نقطه اشباع عبور نکنیم. در محبت کردن، گله و شکایت کردن، غذا خوردن وغیره. برای مثال، وقتی بیش از اندازه از فرد مقابل گله و شکایت میکنیم، از کنترل خارج و وارد آستانه آشوب میشود و هرعملی ممکن است انجام دهد و چیزی بگوید که باعث ناراحتی ما شود، پس باید همیشه مراقب رفتار و گفتار خودمان باشیم که کسی را به این نقطه نرسانیم.
انسان همیشه باید مراقب کلماتی که میگوید، باشد؛ زیرا یک جمله کوچک که از نظر من بسیار کم اهمیت و ساده است، ممکن است باعث نابودی یک نفر شود. کلمات مانند گلوله اسلحه میمانند و باید بدانم از سلاحم چگونه استفاده کنم. نقطه تحمل دو وجه مثبت و منفی دارد، اگر در جهت منفی باشد، نیازی به آموزش ندارم. مثلاً دروغ نیازی به آموزش ندارد. وقتی اولین دروغ را بگویم و قبحش بشکند، قطعاً دروغ بعدی را هم بزرگتر و هم راحتتر خواهم گفت. این قانون در هر کار ضدارزشی حکم فرما است. یک فرد مصرفکننده با یک بار و دوبار مصرف و یا تعارف دوستانش مصرف کننده حرفهای نمیشود، بلکه باید بالای ۵۰۰ بار مصرف کند، یعنی نقطه تحمل در جهت مصرف مواد بالا میرود و حتی فرد به جایی میرسد که به جای یک نوع ماده، از چند نوع ماده مخدر دیگر مثل سیگار، الکل و قرصهای اعصاب و روان هم استفاده میکند.
واما نقطه تحمل در جهت مثبت مثل یادگیری موسیقی یا ورزش و... ، برای یادگیری این مسائل باید تکرار، تمرین، آموزش، تفکر و تجربه وجود داشته باشد، تا روزی برسد که بتوانی یک قطعه موسیقی زیبایی بنوازی که همه از شنیدنش لذت ببرند. یعنی نیاز به دانایی داریم. برای اینکه از سمت منفی به سمت مثبت بازگردم، باید تغییر جهت دهم، تا دوباره آرامش به من برگردد و نقطه تحملم را با تکرار منظم و رعایت طول زمان، در جهت مثبت بالا ببرم. البته همیشه باید قدرت اضداد را در نظر داشته باشم، چون تا نفرت نباشد، من به عشق نخواهم رسید. البته همیشه باید تمرین و تفکر و استقامت داشته باشم، در غیراینصورت، نیروی اضداد که نقش تکمیلکننده را دارد، تبدیل به نیروی تخریبی میشود و من باید بتوانم از انرژی آن، در جهت ساختن خود استفاده کنم.
در آخر وادی، از حس و انفجار سلولی صحبت میشود که اگر ظرفیت من کم باشد، ولی بخواهم به انرژیهایی که در کائنات وجود دارد، دست پیدا کنم به کلاسهایی میروم که به جزء ایجاد اختلال حواس و ادراک من، دستاوردی برایم نخواهم داشت و نهایتاً راهی تیمارستان خواهم شد، زیرا استاد مجرب در این زمینه بسیار کم است. پس برای رسیدن به هر جایگاهی، باید ابتدا ظرفیت آن جایگاه را در خود به وجود آورم که مثل یک دیکتاتور کوچولو رفتار نکنم که اگر مثلاً مسئولیت آبدارخانه را به من دادند به همه دستور بدهم و از بالا نگاه کنم. هدف خدمت کردن به انسانهای دردمند است و ما آقا و سرور آنها نیستیم.
نویسنده: راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
386