در وادی چهاردهم بخش پنجم، آقای مهندس در مورد زنجیرههای عشق صحبت میکنند که؛ گاهی بعضی از انسانها در عشق به منافع خود توجه میکنند و ممکن است که برای منافع خودشان عشق را زیر پا بگذارند و فقط منافع خود را در نظر بگیرند؛ عاشق واقعی بی هیچ منتی به معشوق خود عشق میورزد؛ مانند خورشید که نور خودش را به همه چیز میتاباند و دنبال منافع خود نیست. عاشق را حساب با عشق است و با معشوق هیچ حساب نیست. عشق با محبت آغاز میشود و محبت صورت مسئله است که حل آن میشود عشق که لایتناهی است و قدرت عشق آنقدر زیاد است که مانند انفجار باروت میماند و عشق کلمهای است که معنای متفاوتی دارد و آرامآرام اتفاق میافتد و ادامه پیدا میکند و یک مرتبه اتفاق نمیافتد؛ اگر ناخالصی در عشق وجود داشته باشد، عاشق و معشوق ذرهذره آن را از بین میبرند و به وسیله محبتی که بین آنها ردوبدل میشود عشق پدیدار میگردد.
عشق به لمس کردن و سخن گفتن نیست، عشق قراردادی هم نیست که حدی را در نظر بگیریم و عشق را با هیچ چیز نمیشود قياس کرد؛ درواقع عشق یعنی از خود گذشتن، آیا میتوانیم از منافع خود بگذريم و عبور کنیم و بازگشت نماییم تا کامل شويم؟ پس عشق ما انسانها را کامل میکند؛ مانند قهرمانانی در تاریخ که از جان خود گذشتند و تا پای جان ایستادگی کردند و به قدرت مطلق رسیدند. عشق همان قدرتمطلقی است که در چرخشهای متوالی با ما انسانها است و ما وقتی به او میرسیم که کامل شده باشیم؛ یعنی خود او بشويم زمانی میتوانیم به خدا برسیم که مانند خود او باشيم. زمانی که ما انسانها به دنیا میآییم عشق با ما همراه است و عشق وجود است، هستی است و هستی با وجود عشق شکل گرفته است؛ حال چگونه ما میتوانیم یک زمانی همه این عشق باشیم؟ درصورتی که ما فقط یک قطره از آن هستیم که میشویم انسان، انسان بودن؛ یعنی سپاس از هستی. اگر در مرحله انسانی پا بگذاريم از تمام هستی سپاسگزاریم، از تکتک وجود هستی سپاسگزاریم، از قدرت مطلق سپاسگزاریم و دائما شکرگزار هستیم؛ چون میدانیم که خداوند چه چیزی به ما داده است.
گاهی هم بعضی از ما انسانها خداوند را از یاد بردهایم و به یک فالگیر و رمال اعتقاد داریم؛ اما به خداوند اعتقاد نداریم، پس انسان بودن؛ یعنی همان سپاسگزار بودن و عاشق خداوند بودن، آیا این کار آسان است؟ مثلا بخشیدن انسانی دیگر، آیا میتوانیم ببخشیم؟ گاهی انسانها نمیتوانند ببخشند و از عشق و محبت چیزی نفهمیدند. عشق؛ یعنی گذشتن از خود تا رسیدن به جهان درون. آری بسیار سخت است و اما تمام جهانها در حال خارج شدن از تاریکیها هستند و در حال پیشرفت حرکت میکنند. دفتر و کتاب عشق هیچگاه بسته نمیشود و دائما شعاع اضافه میکند و در حال گسترش است. در تمام سطوح در زمین و در جهانهای دیگر و باعث میشوند که کار نیروهای تخریبی را هم ضعیف میکنند. انسانها آرامآرام به طرف ارزشها حرکت میکنند تا به تکامل میرسند؛ یعنی گذشتن از خود و رسیدن به عشق.
منبع: سیدی وادی چهاردهم بخش۵
نویسنده: همسفر زهرا (ط) رهجوی راهنما همسفر یاسمن (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون دوازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
37