English Version
This Site Is Available In English

از آموزش‌ها یاد گرفتم، که دیگران را قضاوت نکنم

از آموزش‌ها یاد گرفتم، که دیگران را قضاوت نکنم

اکنون سفری را آغاز کرده‌ام از ظلمت به نور و از سیاهی به سپیدی.
نزدیک به دو سال است که من در کنگره‌۶۰ حضور دارم و خاطره‌ اولین دفعه که برای دیدن و شناختن به کنگره۶۰ آمده بودم را می‌خواهم برایتان تعریف کنم؛ زیرا من در دنیای تاریکی‌ها و ناامیدی‌ها بودم، با حال و روحیه خیلی خراب وارد کنگره‌۶۰ شدم همه چیز را به خوبی به یاد ندارم؛ ولی وقتی وارد کنگره شدم و با مرزبانان و ایجنت روبه‌رو شدم و با استقبال گرم‌ آن‌ها مواجه شدم. تعجب کردم، که این‌جا کجا است که من آمدم و این‌قدر به خوبی و با روی باز از من استقبال می‌کنند.
زمانی‌که روی صندلی نشستم و به سخنان استاد جلسه گوش دادم و از دوران اعتیاد و زندگی‌اش صحبت می‌کرد، من ناخداگاه شیفته‌ جلسات و کنگره‌۶۰ شدم و بعد از جلسه با راهنمای تازه واردین خانم شکوفه آشنا شدم و او هم با روی باز از من استقبال کرد.
زمانی‌که راهنما دید که من خیلی ناآرام هستم و اصلاً آرامش ندارم و فقط گریه می‌کنم، او با صحبت‌های زیبایش من را آرام کرد و سه جلسه‌ اول را با راهنمای تازه‌واردین گذراندم.
خیلی آرام شدم و هر روز بیشتر کنگره‌۶۰ را دوست داشتم. روز شماری می‌کردم که کی شنبه می‌آید تا من دوباره به شعبه بروم؛ تا اینکه بعد از سه جلسه راهنمای تازه‌واردین گفت باید بروی و لژیون انتخاب کنید.
من هم با حس خود لژیون خانم اعظم را انتخاب کردم. باراهنمای خود خانم اعظم روبه‌رو شدم و او هم با روی باز از من استقبال کرد و با صحبت‌های خانم اعظم انگار یک آرامش خاصی درون من جاری شد. راهنمایی‌ ایشان خیلی به من در زندگی‌ کمک کرد، که چگونه به ترس‌هایم غلبه کنم، با مسافر چگونه رفتار کنم و کاری به مسافر نداشته باشم و از آموزش‌هایش درس گرفتم که دیگران را قضاوت نکنم و دیگر دنبال تجسس و حال خرابی‌های بی‌خود نباشم و فقط برای خود باشم برای خود زندگی کنم و خود را بشناسم که کی هستم و در چه جایگاهی قرار دارم.
خدا را شاکر هستم، که اذن ورود من به
کنگره‌۶۰ باز شد، تا معنی زندگی کردن را درک کنم و زندگی را برای خود ترسیم کنم و با حال خرابی‌های دیگران حالم را خراب نکنم. من در کنگره یاد گرفتم که برای فرزندانم مادر خوب و برای مسافرم همسفر خوبی باشم و وقتی که من به آرامش رسیدم انگار زندگی و خانواده‌ام هم به آرامش رسیدند و یاد گرفتم که تجسس، قضاوت و غیبت را در زندگی خیلی کم‌رنگ کنم و در سختی‌ها خدا را ببینم و با خدای خود درد‌ و‌ دل کنم و به آرامش برسم و زندگی را به آرامش برسانم.
از راهنمای خود خانم اعظم و جناب آقای مهندس دژاکام تشکر می‌کنم که این بستر را برای‌ ما فراهم کردند که ما به حال خوش برسیم و خدا را شکر.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر اعظم( لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر ساحره رهجوی راهنما همسفر لیلا( لژیون اول)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا( لژیون اول)
همسفران نمایندگی دماوند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .