عشق به قدرت مطلق و تمامی هستی را هر روز محکمتر خواهیم نمود و رابطهای ناگسستنی برقرار و بر بالای بلندترین قلهها خواهیم رفت و با صدای بلند خواهیم گفت: تنها تو را میستاییم و تنها تو را ستایش میکنیم برای انجام این عمل عظیم، تا شاید او به ما و یا ما به او قدری نزدیکتر و چون پرندهای سبکبال شویم که آماده فرمان پرواز خویش است، پرندهای که پرواز را آموخته برای اینکه از شعاع، نوری که ساطع و به زمین رسیده است به بلندای همان نیرو به پرواز در آید.
در کنار ایجنت شعبه کاسپین همسفر فاطمه هستیم و گفتوگو کوتاهی با ایشان ترتیب دادیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
همسفر فاطمه به همراه مسافر جواد با ۱۰سال مصرف مواد مخدر مسافر خود وارد کنگره۶۰ شدند آخرین آنتی ایکس مصرفی انواع مواد ۲۰ ماه سفر کردند به روشDST با داروی OT به راهنمایی مسافر عطا و همسفر پروانه، هم اکنون ۸ سال و ۵۰ روز است که با دستان پرتوان آقای مهندس حسین دژاکام آزاد و رها هستند، ورزش همسفر فاطمه والیبال و کوهنوردی و مسافر جواد تنیس است.
همسفر فاطمه در جایگاه خدمتی سایت، دبیر و نگهبان کارگاه آموزشی، سردار، دنور، خزانهدار لژیون سردار، راهنمایی و ایجنتی تجربه خدمت داشتند.
از حس روزهای اولی که وارد کنگره۶۰ شدهاید برای ما بگویید.
مانند درخت سبزی بودم که شاخههای آن، زندگی را نشان میداد؛ اما درون تنهام پوسیده بود و موریانههای کینه، غم، خشم و ناامیدی وجود من را احاطه کرده بود و حقیقتاً در دنیای تاریکی زندگی میکردم، زیبایی این هستی پهناور من را به شوق نمیآورد و تمام لحظات زندگیم بدون قدرشناسی و شکرگزاری میگذشت، کنگره۶۰ و آموزشها به من آموخت بزرگترین معجزه حیات خود حیات است و این ۱۰ سالی که در کنگره۶۰ هستم هر روز تلاش کردم که بخشی از تاریکیهای درونی خودم را بشناسم تا با آموزش و خدمت ترمیم کنم و بابت ذره ذره نعمتهای خالق هستی شکر گزار باشم و بدانم غم، شادی، رنج و آسایش کنار هم معنا دارد، ما در جهان اضداد هستیم هر دردی اگر آمیخته با دانایی باشد، برای انسان گنجی ارزشمند است.
یکی از بهترین دستاورد شما از کنگره۶۰ چیست؟
خودشناسی بزرگترین دستاورد برای من بود که هنوز برای داشتن و شناخت آن قطرهای در این اقیانوس هستم، خودشناسی مسیر رسیدن به معنای عمیق زندگی را برای انسان هموار میکند، دستاورد معنوی کنگره۶۰ بازگشت به هویت اصلی در من بود یعنی رسیدن به انسانی عاشق، متعادل و بیدار که تصمیم گرفته معنای عمیق زندگی را درک کند.
بابت عملکرد خود در کنگره۶٠ از ابتدای ورود به این مکان تاکنون راضی هستید؟
از اولین لحظه ورودم به کنگره۶۰ تاکنون تلاش کردم آموزشها را به صورت عملی در زندگی خود اجرا کنم و مسیر خودشناسی، رشد و خدمت را دنبال کنم. از نظر جهانبینی فهمیدم که هر اتفاق و تجربه در زندگی درس و فرصتی برای رشد است؛ حتی اشتباهات و سختیها بخشی از مسیر یادگیری و بالارفتن از پلکان دانایی هستند و با نگاه به گذشته میبینم که توانستهام بسیاری از انرژیهای منفی و رفتارهای نادرست خود را تغییر دهم و همزمان با خدمت به دیگران، خودم هم رشد کنم؛ بنابراین هرچند همیشه جا برای یادگیری و بهبود وجود دارد، چون انسان قطرهای در این اقیانوس است؛ اما از عملکرد خود راضی هستم، چون توانستهام هم هماهنگی بیشتری با قوانین جهان داشته باشم و هم دانایی و تجربه خود را در مسیر درست به کار بگیرم.
به نظر شما جملهی «آبروی علم به عملاش است» یعنی چه؟
ارزش و اعتبار واقعی علم، زمانی آشکار میشود که آن علم در عمل و در زندگی به کار گرفته شود و نتیجه آن در تعادل، آرامش و تغییر رفتار دیده شود، در جهانبینی کنگره60 علم بدون عمل، فقط دانستنن حرفها و مفاهیم است و هیچ تغییری ایجاد نمیکند؛ اما وقتی آن دانستهها را در مسیر درمان و زندگی خود اجرا میکنیم، مثلاً آموزشها را به رفتار، تفکر و تصمیمگیری درست تبدیل میکنیم، آن وقت علم آن به عمل سازنده تبدیل کردهایم و آبرو، ثمر و اعتبار واقعی پیدا میکند.
از دید شما جایگاه راهنمایی چگونه تفسیر میشود؟
جایگاه راهنما در کنگره۶۰ مثل یک چراغبان در مسیر تاریک است تجربه، عشق و آرامش را منتقل میکند، ستون و بال رهجو میشود و به او یاد میدهد چگونه با آگاهی، خود را آزاد کند و مسیر زندگی را بسازد؛ ولی این جایگاه صور پنهان دیگری دارد و آن این مسأله است که راهنما خودش را در رهجو میبیند. وقتی راهنما به رهجو کمک میکند در واقع بازتابی از خودش را در او میبیند. یعنی تجربهها، ضعفها، تلاشها و رشد خود را مشاهده میکند، این دیدگاه باعث میشود راهنما با همدلی و صبر بیشتری آموزش بدهد؛ چون میداند همان مسیر رشد و تغییر برای خودش هم اتفاق افتاده یا میافتد.
در مورد خدمت کردن چند جمله برای ما بگویید.
صور پنهان خدمت، همان تغییر درونی و رشد روحی است و خدمت ابزاری برای آموزش و رشد کردن است. صور پنهان خدمت همان چیزی است که فرد را به سمت تعادل، آرامش و رهایی واقعی میبرد. در وادی چهاردهم (عشق) میخوانیم که عشق، نیرویی است، الهی که درون انسان را متحول میسازد و خدمت واقعی بدون عشق ممکن نیست در ظاهر ممکن است کسی خدمت کند چون وظیفه دارد یا برای دیده شدن خدمت کند؛ اما در صور پنهان، وقتی عشق و محبت در دل انسان جاری شود خدمت او رنگ الهی میگیرد و دیگر دنبال نتیجه یا تشویق نیست؛ بلکه فقط از خدمت کردن لذت میبرد. در این حالت فرد خود هم درمان میشود؛ چون عشق و خدمت دو نیروی پاککننده هستند؛ بنابراین صور پنهان خدمت یعنی حرکت از وظیفه به عشق یعنی از باید به خواست قلبی.

به نظر شما یک همسفر چگونه میتواند بال پرواز مسافر خود باشد در حالی که خودش هم نیاز به راهنمایی دارد؟
همسفر با آموزش، خدمت و عمل به دانایی و نفس خود را پالایش میکند، وقتی نفس او در مسیر الهی قرار گرفت، به طور طبیعی بال پرواز مسافر میشود، نه با حرف؛ بلکه با حضور، حس و آرامش خود.
در جهانبینی استاد امین میگویند: «هرکس از جنس تعادل باشد، تعادل میآفریند.» این معنی عمیق حضور همسفر است؛ پس وقتی همسفر خودش متعادل شود، بدون تلاش مستقیم، مسافر خود هم در مدار تعادل قرار میگیرد. من معتقدم حس، قویتر از زبان است گاهی بدون هیچ حرفی فقط یک لبخند، نگاه یا رفتار آرام همسفر، دل مسافر روشن میشود و این امید همان ارتباط حسی و عاطفی مقدسی است که از نور محبت سرچشمه میگیرد و سختیهای مسیر را هموار میکند، همسفر هم با رشد درونی، خودش را از غم و اضطراب رها میکند.
لطفاً بفرمایید بعد از رهایی، دلیل ماندگاری شما در کنگره۶۰ و خدمتگزار شدن شما چه چیزی بود؟
چون رهایی پایان راه نیست، آغاز راه انسان شدن است. خدمت، انرژی منفی را تخلیه و انرژی مثبت را جایگزین میکند. وقتی در کنگره ماندم و بدون توقع با عشق و تواضع خواسته خدمت را در وجودم پرورش دادم، در واقع خودم را در مدار انرژی الهی قرار دادم و متوجه شدم خدمت، پاداش خودش را در همان لحظه به انسان میدهد و این پاداش، حال خوش سبکبالی روحی و حسی بود. خدمت و حضور من در کنگره۶۰ تاریکیهای وجودم و آرامش را به من نشان داد و راهنما که مثل چراغ راه بودند، مسیر درست را به من نشان داد و حقیقتا عشق و خدمت، همان نیرویی است که انسان را از تاریکی به روشنایی میبرد و خدمت کردن نوعی شکرگزاری عملی است.
در آخر اگر کلامی دارید بفرمایید.
در پایان با قلبی سرشار از امید و شکرگزاری، از راهنمایم همسفر پروانه سپاسگزارم که با نور دانش و محبت خود مسیر زندگی و رشد را برای من روشن کردند. سپاسگزار رحمت بیپایان خدا هستم که اجازه داد در کنگره۶۰ آموزش ببینم، خودم را بشناسم و با خدمت و عشق به دیگران، زندگی را معنا کنم. امیدوارم بتوانم این نور و انرژی مثبت را در مسیر زندگی و خدمت به دیگران ادامه دهم.
مصاحبهکننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون پانزدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون یازدهم)
ویرایش و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر زهره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
5843