English Version
This Site Is Available In English

بخشش می‌تواند خیلی از مسیرها را برای انسان باز کند

بخشش می‌تواند خیلی از مسیرها را برای انسان باز کند

ضمن عرض خیرمقدم و خوش‌آمدگویی خدمت پهلوان راهنما همسفر زهرا از شعبه شیخ بهایی اصفهان مصاحبه‌ای را در نظر گرفته‌ایم که با ایشان به آن می‌پردازیم.  

پهلوان راهنما همسفر زهرا و مسافرشان با بیش از ۱۰ سال تخریب، آنتی ایکس مصرفی مشروبات الکلی وارد کنگره شدند. به مدت ۱۰ ماه و ۲۴ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر اصغر منصوری و همسفر مینا و در ادامه همسفر مریم سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۴ سال و ۱۰ ماه است که به لطف خدا و با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر شنا و دوچرخه سواری و رشته ورزشی همسفر در کنگره بدمینتون است. همسفر پهلوان راهنما زهرا در جایگاه‌های خدمتی راهنمایی و ... خدمت کرده‌اند و در حال حاضر در جایگاه پهلوانی در حال خدمت هستند.                                                       

در قرآن کریم از انفاق گفته شده است، با توجه به این‌که هفته گلریزان را در پیش داریم، آیا شرکت کردن در گلریزان و کمک کردن به درماندگان، انفاق محسوب می‌شود؟

در کلام‌الله خیلی از بخشش صحبت می‌شود. بخشی در مورد دستور جلسه امروز که DST و OT است برای جسم ما یک دارویی لازم است و مصرف کننده‌ها که بتوانند بازسازی شوند و روح ما این بخشش حکم OT که همان‌طور به روش DST که در سیستم ایکس انجام می‌شود، بازسازی روحم انجام می‌شود و به نظر من بخشش می‌تواند خیلی از مسیرها را برای انسان باز کند و اگر در آن کار گره دارد و نمی‌داند باید چه کار کند به نظرم این مسیر برایش باز می‌شود، خیلی افراد قرار می‌گیرند و به آن رهایی می‌رسند؛ ولی حس و حال خوبی ندارند. به نظر من گره آن در لژیون سردار و بخشش است و به حال مد نظر می‌رسند که هم عزیزان در کنگره به آن رسیده‌اند و کلید بسیار مهمی است و هرچه که در کلام الله این قدر به آن تأکید شده برای من انسان بسیار مفید و مثمرثمر است تا من به آن تکاملی که مد نظر دارم، برسم.                                                         


با توجه به بار اول که در گلریزان شرکت کردید و مبلغی را در نظر گرفتید و پرداخت کردید، آیا آن پرداختی برای شما سخت بود؟ چون بعضی از افراد در شعبات ترس از این دارند که مبلغی را که بیان می‌کنند، نتوانند آن را پرداخت کنند؟
زمانی که ما وارد کنگره شدیم چه خودم و چه مسافرم به واسطه برادر مسافرم وارد کنگره شدیم و به شخصه آمده بودیم که ببینیم چه خبر است و زندگی ما آخرهای کار خودش بود و به‌عنوان همسفر به واسطه برادر مسافرم آمدیم و دقیقاً روزی بود که جایگاه دنوری تازه در شعبه کنگره مشخص شده بود و مسافرم توی جشن گلریزان بدون این‌که با من مطرح کند دنوری خودشان را معرفی کردند تا خانه آمدم آن روز ۵۰ میلیون خیلی بود؛ ولی الآن شکر خدا تعداد پهلوان، دنورها و سردارها ماشاءالله زیاد هستند. آن روزها ۵۰ میلیون خیلی زیاد بود، گفتم: مبلغ خیلی زیادی است و ما که هنوز نرفتیم کنگره و در همان صحبتی که داشتم انجام می‌دادم به خودم گفتم: که از زندگی ما می‌رود. از این حرف خودم پشیمان شدم و واقعاً به یاد آوردم و انسان موجودی که فراموشکار و کافر است به آن نعمت‌هایی که خداوند به واسطه کنگره به دست می‌آورد، کافر و ناسپاس است؛ ولی یک لحظه آن‌ها به ذهنم آمد که واقعاً کدام زندگی؟ زندگی که داشت با وجود یک بچه از هم می‌پاشید و چه کسی این زندگی را دوباره به تو برگرداند؟ تو هر چیزی که بدهی در قبال این زندگی که برگشته و آرامش را تجربه می‌کنی کم است و از آن روز دیگر هر قدر که مسافرم برداشت من به معنای واقعی پشت مسافرم بودم و برای سؤالی که فرمودید: کسانی که ترس دارند. انسانی پول را جمع می‌کند که ترس فقیر شدن دارد، ترس از دست دادن، ترس این‌که نکند در آینده محتاج شود؛ ولی این ترس‌ها، تفکر را همان‌طور که آقای مهندس می‌گویند: این ترس‌ها جلوی انسان را می‌گیرد و نمی‌گذارد انسان به حال خوب برسد و آن مادیات برای انسان‌هایی که ترس دارند و مادیات که بر آن‌ها سوار است، نمی‌گذارد که تصمیم بگیرند و فرمانده عقل آن‌ها را می‌گیرد؛ ولی همیشه گفتم: اگر انسان بخواهد آن ۱۰۰ خودش را بگذارد مخصوصاً الآن که نزدیک گلریزان است فقط کافی است که یک فلش به عقب بزند و ببیند در کدام نقطه بوده و اکنون در کدام نقطه قرار دارد و آن آرامشی که در زندگی دارد همان سفره‌ای که می‌اندازیم و دور هم با فرزند و مسافرمان می‌نشینیم، همان کارهایی که هنر زندگی کردن است  و ما اصلاً بلد نبودیم، اگر این‌ها را ببینید که به واسطه چه کسی، چه جایگاهی این‌ها را به دست آوردید؟ من فکر می‌کنم که ترس‌ها کنار برود و اگر لذت بخشش رو بچشند و لذت جایگاه‌های مختلف را که برای بخشش در کنگره به معنای واقعی دریافت کنند دیگر اصلاً آن ترس سراغ کسی نمی‌آید و دوست دارد که هر سال سبقت بگیرید؛ همان‌ طور که در کلام‌الله گفته شده است که در کارهای خیر از یکدیگر پیشی بگیرید.                                

برای داشتن یک لژیون خوب و پرورش رهجو چه کارهایی برای یک راهنما لازم و ضروری است؟

قطعاً هر راهنمای یک رزومه کاری خودش را دارد و با توجه به نیاز آن رهجو باید بداند که چه برخوردی کند. به نظر من آقای مهندس همیشه می‌گویند: شمشیری که با عشق و محبت  برنده است، آن ترس و اضطراب حالا از سر اجبار بیاد جوابگو نیست؛ یعنی آن شمشیر عشق و محبت بیشتر جوابگو است. وقتی ترس باشد از سر اجبار بیاید، آزمون بدهد و سر لژیون حضور پیدا کند، رهجویی که از ترس راهنما می‌آید کنگره یا فقط وقتی راهنما است می‌آيد، آزمون می‌دهد یا نمی‌دهد، آن عشق است و آن بذری که کاشته شود خودکفا بار می‌آید و خودش می‌تواند یک رهجو موفق در کنگره باشد.                                             

افرادی که با دلی شکسته و ناامید تازه به خانواده کنگره ۶۰ متصل می‌شوند، چه صحبتی با آنها دارید؟
ناامیدی یکی از ابزارهای بزرگ شیطان است و دوست دارد انسان را در آن تاریکی نگه دارد، نمی‌تواند انسان رشد و حرکت کند و همیشه استاد امین در سی‌دی که صحبت می‌کند که چه چیزی می‌خواهی؟ بروی این‌جا که چه اتفاقی می‌افتد ؟خوب خیلی‌ها رفتند، نتیجه نگرفتند. یک مانع برای خودش مقابل آن رفتن می‌گذارد، می‌خواهد برود کنگره با خودش می‌گوید: که چی؟ که بروم کنگره اصلاً من مصرف کننده نبودم. خیلی سوال‌های این چنینی توی ذهنش می‌آید که اینها همه از روی ناامیدی است، از روی منفی‌های نفس است، از آن حرکت باز؛ ولی اگر انسان یک قدم از آن نیرو منفی جلوتر باشد، اگر به خوبی‌هایی که توی ذهنتان می‌آید و مثل آن جرقه‌ای که در انبار باروت بزنی دقیقاً مثل یک آتشفشان می‌شود که وجود تو را می‌گیرد و نمی‌گذارد حرکت کنید؛ ولی اگر بلافاصله جوابی که چرا تو اقیانوس بزنی و بگویی که دلیل قانع کننده‌ای بیاوری که می‌توانم و قطعاً خیلی سند بدون نقص بودند همان‌طور که می‌توانستند کاری انجام دهند و من هم می‌توانم به خودش رجوع کرده و حرکت کند؛ قطعاً به آن جوابی می‌رسد. من همیشه به خانم آنی کماندار اشاره می‌کنم و مثال می‌زنم که همان‌طور که خانم کماندار با ۲ بچه می‌آیند و حرکت می‌کنند و درسشان را ادامه بدهند با این همه مسئولیت که ما در قبال آن ذره‌ای بیش نیستیم، می‌بینم با این همه مشغله، همه جا حضور دارند و پررنگ هستند و حرکت می‌کنند. اگر من هم الگویم خانم کماندار باشند می‌توانم به آن تعالی برسم و حرکت را انجام بدهم.   
                                      
همه افرادی که در کنگره هستند و خدمت می‌کنند، یک حس خوب را تجربه کرده‌اند، شما هم لطفاً آن حس خوبتان را با ما به اشتراک بگذارید؟
من برعکس سؤالی که مطرح کردید از سر اجبار و از سر لجبازی آمدم و همان روز جشن همسفر بود و نمی‌خواستم بیایم؛ ولی چون با زن داییم رفته بودم و به طور ناخودآگاه مسیر برای من باز شد و باورم نمی‌شد، خودم کنگره بیایم. بعد من آن روز به عنوان مهمان دعوت شده بودم، مهر و محبت کنگره به دلم نشست. شاید اول از اجبار و لجبازی بود؛ ولی آمدم و وقتی که سر لژیون تازه واردین نشستم، نمی‌دانم یک حس درونم گفت: که ادامه بده و این مسیری است که به هدفت می‌رسی. شاید اصلاً اشتیاق نداشتم؛ ولی با آن ندا درون که الآن می‌فهمم که آن ندای روح بوده که آقای مهندس برایمان می‌گویند به آن توجه کردم و با آن ندا بالا آمدم و همچنان ناراحت بودم؛ اما آن جرقه بعد از آن جایگاه دنوری، بخشی است. برای ما اتفاق افتاد و آن نور به زندگی ما تابید و از آن روز حاضر نیستم لحظه‌ای آن وجودم در کنگره را با چیزی دیگر عوض کنم.                

امروزه اکثر فرزندان ما درگیر فضای مجازی هستند و باخت در بازی‌های اینترنتی روح و روان آن‌ها را به هم می‌ریزد‌ چگونه به آن‌ها آموزش دهیم که از فضای مجازی به‌درستی استفاده کنند و چگونه این موضوع را یادآوری کنیم که هر شکست، آغاز پیروزی است؟

در مورد بچه‌ها در شعبه شیخ بهایی ماشاءالله بچه‌ها خیلی زیاد هستند و مرزبان که بودم، راهنماها گله می‌کردند که تعداد بچه‌ها زیاد است و اذیت و شیطنت می‌کنند؛ ولی گفتند: اعلام کنید که بچه‌ها را نیاورید و از تهران گفتند: همان‌طور که آقای امین هم در سی‌دی‌هایشان می‌گویند: که کنگره مکان امنی است و بچه‌ها باید باشند و دقیقاً کنگره برای بچه‌ها است که بیایند آموزش بگیرند و همیشه می‌گویند: پیشگیری بهتر از درمان است تا بیایند به عواقبی که انجام دادند، در کارهایی که مصرف کننده کردند را ببینند. خوب یک کاری که می‌توانیم بچه‌ها را از فضای مجازی بیرون بکشیم، حضور در جلسات است و مادر اذیت می‌شود؛ چون می‌خواهد بنشیند، باور کنید که فکر می‌کنید بچه‌ها متوجه نمی‌شوند و فکر می‌کنید که در حال و هوای بازی هستند؛ ولی گاهاً بچه‌ها این‌قدر چیزهایی را دریافت می‌کنند؛ چون حس‌هایشان پاک است. چیزهایی را دریافت می‌کنند که دور از باور ماست و به نظرم در کنگره و در محیط پارک اگر بتوانند با اطرافیان که آشنا می‌شوند، می‌تواند مثمرثمر باشد که از فضا دورشان کند و حالا مدیریت خانواده‌ هم است که برای بچه وقت بگذارند و چیزهایی که پدر و مادر صلاح می‌دانند و کارهایی که می‌توانند برایش انجام دهند، بیشتر انجام دهند مثل استخر رفتن، پارک رفتن. آقای مهندس می‌گوید: شما مادر آیا با فرزندت پارک می‌روی و براش وقت می‌گذاری یا مثلاً با فرزند خود شنا می‌روی که توقعات دیگر از او دارید؟ حالا در فضای مجازی نرود قطعاً اگر آن سرگرمی لازم را برایش مهیا کنید دیگر فرصت کمتری پیدا می‌کند که در فضای مجازی برود.                                                       

به عنوان‌ سخن پایانی اگر صحبتی دارید که می‌خواهید با ما به اشتراک بگذارید، بفرمائید؟
خیلی خوشحال شدم از بدو ورودم واقعاً انرژی خوبی گرفتم. دو هفته دیگر گلریزان است، ان‌شاءالله بتوانیم گلریزان خوبی داشته باشیم؛ نه برای این‌که مبالغ بالا باشد، به‌عنوان آن که آگاهی و بیداری در شعبه نمایان باشد و اگر آن آگاهی و بیداری بیشتر شود، چراغ‌های کنگره بیشتر شده، شعبات بیشتر می‌شود‌. می‌توانیم در استان فارس نقش پررنگ‌تری برای ما داشته باشد و این برای آیندگان ما جا بگذارد و من نمی‌توانم امروز تضمین کنم که فرزندم در آینده مبتلا به بیماری سرطان و خدای نکرده بیماری اعتیاد نشود؛ ولی با روشن نگاه داشتن چراغ کنگره و با زیاد شدن شعبه‌ها می‌توانم این تضمین را بدهم که اگر به این بیماری‌ها مبتلا هم شد جایی است که درمان قطعی بچه‌ام بتوانم اقدام کنم و هستند کسانی که هنوز در ناآگاهی‌ هستند و هنوز شب‌ها گریه می‌کنند که راهی پیدا کنند و خدا را شکر این راه و مسیر برای ما باز شده باید قدردان باشیم و بتوانیم این مسیر را برای دیگران پویا نگاه داریم.

از شما پهلوان محترم سپاسگزاریم که وقتتان را در اختیار من و اعضاء شعبه تخت جمشید شیراز قرار دادید.

مصاحبه: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون پنجم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر زهرا
ویرایش و ارسال: همسفررخساره رهجوی راهنما همسفرآمنه (لژیون‌پنجم) نگهبان‌سایت

همسفران نمایندگی تخت‌جمشید شیراز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .