دهمین جلسه از دور پنجم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی امیر اراک با دستور جلسه « OTوDST »
با استادی مسافر مسعود و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر امیر روز یکشنبه1404/8/4 در ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpg)
سلام دوستان، مسعود هستم، یک مسافر
سپاسگزار خداوند هستم که امروز زندهام و میتوانم در جمع شما حضور داشته باشم.
من دستور جلسه را تا جایی که در توانم باشد بیان میکنم، چون هدفم از حضور در کنگره یادگیری است.
از زمانی که راهنمای تازهواردین شدم، متوجه شدم هر پست و مقامی که در کنگره ۶۰ به من داده میشود، فقط یک فرصت برای آموزش و خدمت است، نه یک امتیاز شخصی.
در لژیون همیشه به خودم یادآوری میکنم: رهجو مال من نیست؛ رهجو مال کنگره است.
به من فقط اجازه داده شده تا در مسیری مشخص، یاریرسان باشم.
همچنین معتقدم شعبه من یا تو وجود ندارد؛ چه شعبه امیر، چه دکتر احمد، چه پروین — همه یکی هستند.
کنگره ۶۰ راهی را برای من باز کرده تا بتوانم خدمت کنم، و من قسم خوردهام که از قوانین آن تخطی نکنم.
شعری هست که همیشه برایم یادآور مسیرم است و معمولاً در لژیون سردار آن را میخوانم:
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی، تغییر ده قضا را…
من روزی آرزو داشتم که دیگر نباشم.
در سن بسیار پایین با مواد مخدر آشنا شدم و بارها تلاش به ترک کردم، کمپهای زیادی رفتم اما موفق نبودم.
زندگیام در حال فروپاشی بود و ناامیدی سراسر وجودم را گرفته بود.
در زمان مصرف همیشه دعا میکردم:
«خدایا، یا همهچیز را تمام کن، یا راهی نشانم بده.»
اگر مسیر کنگره ۶۰ برایم روشن نمیشد، بدون شک اتفاقات بسیار تلخی در زندگیام رخ میداد.
یا در زندان بودم، یا در قبر؛ چون ناامیدی، همه چیز را از من گرفته بود.
خانوادهام در آستانهی فروپاشی بودند.

داستان عیاض همیشه در ذهن من زنده است؛
به خودم یادآوری میکنم که با چه حالی وارد کنگره شدم.
حالا اگر شالی دور گردنم هست یا کسی برایم چای میآورد، خبری نیست.
من آمدهام اینجا تا کمک کنم به انسانهایی که در حال درمان هستند.
هر کسی که از درِ کنگره وارد میشود، دو شرط دارد:
یکی تمایل به رهایی و درمان،
و دیگری پذیرش قوانین و حرمتهای کنگره.
در سن کم وارد کلینیک شدم و دکتر سمیعی به من گفت: «بیا بشین سر کلاس.»
آن زمان شربت تریاک (OT) فقط به افرادی داده میشد که بالای پنجاه سال داشتند.
ده سال از آن روز میگذرد و من امروز زندهام، بهواسطهی روش DST؛
بهواسطهی الهامی که به روح آقای مهندس القا شد تا این روش ابداع شود.
اگر هنوز خیلی از بیماریها درمان نشدهاند، شاید چون هنوز اجازهی القا به روح انسانی داده نشده است.
باید حرکت کنیم؛ من باید حرکت کنم.
تکتک ما باید حرکت کنیم، برای نجات نفسهای بسیاری که در تاریکی هستند.
گاهی باید از خودت بگذری؛
اگر همهی راهنماها بعد از رهایی میرفتند، امروز کسی نبود تا به سفر اولیها کمک کند.
خدا را شکر که بهترین و کاملترین دارو، یعنی OT، به وجود آمد.
چه بیماریها و مشکلاتی که با این دارو درمان میشود.
روش DST، بدون تردید، کاملترین روش درمان اعتیاد است.
گویی دروازهی آسمان گشوده شد تا راه درمان این بیماری نمایان گردد.
من به این باور دارم که سقف آسمان شکافته شد و بهواسطهی آقای مهندس، راه درمان حقیقی پیدا شد.
آقای مهندس بدون تعارف، انسانی بسیار بزرگ هستند.
به فرمودهی ایشان، همه باید به روش DST احترام بگذارند،
و این اعتقاد قلبی من هم هست.
باید سر تعظیم فرود آورد در برابر روشی که مصرفکنندهی مواد مخدر را درمان میکند تا دیگر هیچ نیازی به مواد نداشته باشد.
من بارها دو یا سه سال ترک کرده بودم، اما حال خوبی نداشتم.
وسوسه داشتم، افسردگی داشتم.
حتی با دیدن پاکت سیگار وسوسه میشدم…
اما امروز دیگر هیچ خبری از آن وسوسهها نیست.
وقتی وارد فروشگاه میشوم و استند سیگارها را میبینم، هیچ حسی نسبت به آن ندارم.
و این فقط بهخاطر روش DST است.
این یعنی درمان واقعی و قطعی بیماری اعتیاد، بهواسطهی آموزشهای ناب کنگره و جناب آقای مهندس.
آقای مهندس نفس و روح را برای ما روشن کردند و باعث شدند انسان خودش را با خودش روبهرو کند.
من روزبهروز به کنگره دلبستهتر میشوم، اما وابسته نه.
اگر روزی خدمتم تمام شود و به من بگویند برو شعبهی دیگری، بدون چونوچرا میروم.
سعی کردهام حرف و عملم تا حد ممکن نزدیک به هم باشند.
خوشبهحال من که چنین استادانی دارم:
استادانی چون مهندس، دیدهبانها، راهنماها،
و بهویژه راهنمای سیگارم، آقای رضا، که در درمان سیگار بسیار به من کمک کردند.
من هیچگاه راهنمای خودم را با نام کوچک صدا نزدم، حتی وقتی کنارم نبود.
و این یعنی حس واقعی بین راهنما و رهجو.
از این که به صحبت های من گوش کردید متشکرم
عکس: مسافر رضا
تایپ: مسافر سالار
ویرایش: همسفر یاسین
تنظیم: همسفر ایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
162