جلسه چهارم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی لژیون سردار نمایندگی دکتر مسعود، به استادی پهلوان مسافر صامت، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر بهزاد با دستور جلسه «DST ،OT» یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صامت هستم یک مسافر؛ خداوند را شکر میکنم که درون بزرگترین حلقه عشق حضور دارم. گاهی اوقات نباید شکرگزاری کرد. روزی بزرگی هر روز در حال استغفار بود. مردم از او پرسیدند: چرا سی سال است که استغفار میکنی؟ گفت: سی سال است در حال استغفارم به خاطر یک شکرگزاری نابجا. خبر آوردند که بازار بغداد آتش گرفته اما مغازهی تو آسیب ندیده است، و من همان موقع خدا را شکر کردم!
این موضوع برای ما بچههای کنگره بسیار بارز است. در حال عبور از چهارراهی هستیم و معتادی را میبینیم که در حال دود کردن اسفند است و حال خوشی ندارد، و ما با دیدن این صحنه خدا را شکر میکنیم که معتاد نیستیم؛ اما این نوع شکرگزاریها خطرناک است. لژیون سردار جای شکرگزاری واقعی است؛ مکانی است که بچهها با عملشان خداوند را شکر میکنند. لژیونی است که حول یک محور مشخص حرکت میکند و قطعاً آداب و رسوم خاص خود را دارد.
وقتی نگاهی به جامعه میکنیم، میبینیم که صبر و زمان را از انسانها گرفتهاند. مثلاً تبلیغ میشود: ترک اعتیاد در پنج روز، لاغری در سه روز، درمان بیماری در پنج روز و... در ظاهر فکر میکنیم هدف، کاسبی است، اما وقتی عمیقتر نگاه میکنیم میبینیم که با این کار، صبر و زمان را از انسانها میگیرند. هر چیزی که صبر و زمان از آن گرفته شود، رو به نابودی میرود.
روش DST به ما صبر را میآموزد و این آموزش نهتنها در کنگره بلکه در بیرون از کنگره نیز کاربرد دارد. لژیونها در کنگره مملو از خرد، دانش و آگاهی هستند. اما دانایی وقتی به کار میآید که بتوان از آن استفاده کرد.
من شاید خیلی زیبا صحبت کنم، اما زمانی که بیرون از کنگره، ماشینی پشت سر من بوق میزند، آیا میتوانم بگویم شاید بیماری در ماشین دارد و به او راه بدهم؟ یا شروع میکنم به لجبازی؟ اینجا در کنگره با قسمت روشن خودم حرف میزنم، اما بیرون با قسمت تاریکم عمل میکنم. برای آگاه شدن در این بستر باید شکرگزاری را با عمل خود یکی کنم. شکرگزاری درست در کنگره ۶۰ در لژیون سردار اتفاق میافتد.
تمام افرادی که در کنگره ۶۰ و لژیون سردار حضور دارند و در این مسیر قدم برمیدارند، این کار را برای تازهواردین انجام میدهند؛ برای اینکه فردی دیگر احیا شود و به زندگی بازگردد. منِ تازهوارد باید به جلو و به راهنما نگاه کنم و حرکت کنم، اما نباید تاریخ خودم را فراموش کنم. باید یاد بگیرم که به دیگران یاد بدهم تا آنها نیز یاد بگیرند. کشورهایی که تاریخ خود را فراموش میکنند، محکوم به فنا و خونریزی هستند.
باید یادم بماند که روزی با دنیایی از ناامیدی و مشکل وارد کنگره شدم، روی این صندلی نشستم، خودم را بهعنوان یک تازهوارد معرفی کردم و انسانهای زیادی برای من زحمت کشیدند تا امروز من اینجا بنشینم و صحبت کنم. کنگره ۶۰ و لژیون سردار برای تکتک اعضایش هزینه میکند تا ما به آزادی و حال خوش برسیم.
کنگره ۶۰ مانند وان آبی پر از انرژی است؛ یک مسافر باهوش باید تا میتواند مشکلاتش را برطرف کند و از این آبِ آگاهی برداشت کند. منِ مسافر باید تا میتوانم به خودم بپردازم تا وقتی از این وان بیرون آمدم، آبی زلال به همراه داشته باشم و بتوانم جهان خودم را به وضوح در آن ببینم. این مستلزم آن است که گذشتهی خود را فراموش نکرده باشم.
این صندلی، صندلیِ آن پدری است که روی رفتن به مدرسه پسرش را نداشت به خاطر چهرهی خراب و زشتی که اعتیاد برایش ساخته بود، اما امروز با صورت گلانداخته و چهرهای تازه به جامعه بازگشته است. ما باید این صندلیها را حمایت کنیم. امیدوارم سال مالی خوبی داشته باشید و قدرتمند عمل کنید. خودکاری که مینویسد از انتها پر میشود، و اگر کسی میخواهد این وادیها برایش عملی شود، باید از وادی محبت عبور کند، باید از انتها پر شود.
از تکتک شما که به صحبتهای من توجه کردید، سپاسگزارم.

تایپ: مسافر امید
عکس: مسافر سعید
تنظیم: مسافر ابوالفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
266