همسفر کوثر
۶سال پیش وقتی مسافرم ورشکسته شد و تمام داراییهای خود را از دست داد به اعتیاد روی آورد. آن زمان فکر میکرد مصرف تفننی کسی را معتاد نمیکند و خودش را گول میزد. وقتی بیاشتهایی، بیخوابی و تغییر رفتارهای او را مشاهده میکردم، متوجه اعتیاد او شدم؛ ولی باور نداشتم. با اینکه دوستان و نزدیکان به من اطلاع داده بودند؛ اما خودم هیچ وقت مصرف او را ندیدم و به زندگی ادامه دادم. فقط با تجسس توانستم به او ثابت کنم که مصرفکننده است و گفتم که میدانم مواد مصرف میکنی. او نمیپذیرفت و انکار میکرد.
من در زمینه اعتیاد اطلاعات کمی داشتم و از روبرو شدن با آن بیزار بودم. روزها و ماهها شاهد چهره زرد و بیروح او بودم تا زمانی که اقرار کرد. در این مدت چند بار اقدام به ترک در منزل به صورت سقوط آزاد کرد که یک هفته بیشتر دوام نداشت و بدون اینکه من متوجه شوم دوباره مصرف را شروع میکرد و باز دوباره در تجسس متوجه میشدم؛ اما بیفایده بود و دائماً به سمت مواد مخدر میرفت و انکار میکرد. فروردین ماه مصرف را به متادون رساند و دچار تخریب شدید جسمی و روحی شد. تا جایی که به بیمارستان ابنسینا مراجعه کردیم.
ناامید بودم که انگار خداوند ندای دلم را شنید. من فردی تودار بودم. خسته و درمانده با برادرم صحبت کردم و او را در جریان زندگی گذاشتم تا بتوانم به همراهی او از مسافرم جدا شوم. شمع زندگی با ورود اعتیاد به آن قطره قطره آب میشد؛ ولی در کمال تعجب برادرم به من در این زمینه کمک نکرد و با حرفهای دلنشین مثل یک پدر دلسوز امید به آینده را برایم ساخت. مرا با کنگره۶۰ آشنا کرد و مسافرم جذب کنگره شد. من در همان سه جلسه اول فهمیدم که اعتیاد درمان دارد.
سفرDST درسها و آموزشهایی مثل بالا بردن نقطه تحمل، گذشت، نظم در کارها و حرکت همراه با تفکر سالم و ایمان به خداوند را به من آموخت. DST به من آموخت که درمان باید تدریجی باشد، پلهپله از مصرف کاسته شود تا اعتیاد به مواد را به صفر برسانند. این روش به دفعات آزمایش شده و درمان تکتک مصرفکنندگان سندی بینقص برای این روش است. من این معجزه را در مسافرم مشاهده کردم و خداوند را شاکرم از آقای مهندس دژاکام بسیار سپاسگزارم. از خداوند میخواهم تمام خانوادههایی که در دام اعتیاد گرفتار شدهاند، راه کنگره۶۰ برای آنان نمایان شود تا بتوانند به آرامش برسند. خواستن توانستن است. با حرکت راهنمایان میشود.
همسفر سمیه
روزی که برای اولینبار وارد کنگره شدم هیچ چیز از صحبتها و دعاهایشان نمیفهمیدم. با خودم میگفتم: اینها دارن چی کار میکنن؟ باورم نمیشد که این مکان بتواند تحولی در زندگی ما ایجاد کند. با خودم فکر میکردم شوهرم آمده برای ترک اعتیاد، ولی اینجا میگویند مسافر! یعنی چه؟! اول باور نداشتم و پیش خودم گفتم: اینجا هم مثل جاهای دیگر است. چند وقت دیگر دوباره سرخانه اولش برمیگردد! فقط به خاطر اینکه مسافرم در مسیرش تنها نباشد با او به کنگره میآمدم؛ اما تهِ دلم ناامید بودم.
بعد از چند جلسه دیدم که رفتار و اخلاق شوهرم تغییر کرده است. آرامتر، مهربانتر و امیدوارتر شده بود. کمکم خودم هم علاقهمند شدم و احساس کردم اینجا یک مکان متفاوت است. با گذشت زمان فهمیدم که در کنگره همه چیز با نظم و برنامهریزی دقیق پیش میرود؛ از مقدار شربت گرفته تا پلههای دارو همه روی نظم خاصی است. آنجا بود که فهمیدم DST به معنی درمان تدریجی با زمان و مقدار مشخص مصرف است. این روش به قدری حساب شده است که بدن فرصت بازسازی پیدا میکند و درمان بدون درد و رنج انجام میشود.
الان بعد از گذشت چند ماه خدای بزرگ را شاکرم که مسافرم با کمترین اذیت و ناراحتی به پایان سفرش نزدیک شده است. هر روز در دل برای جناب آقای مهندس دعا میکنم. کسی که با عشق، علم و انسانیت خود توانست به هزاران انسانِ ناامید، امید دوباره ببخشد و شادی را به خانههای بسیاری بازگرداند. من آرزو میکنم روزی برسد که در هیچجای این دنیا مصرفکنندهای وجود نداشته باشد و همه انسانها طعم آرامش و رهایی را بچشند.
رابط خبری: همسفر ملیحهرهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر نفیسه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی رضوی
منبع: نمایندگی رضوی - همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
100