هشتمین جلسه از دوره پنجاه و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی چالوس، استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه « وادی هشتم و تاثیر آن روی من. (با حرکت راه نمایان می شود.) » پنج شنبه بیست و چهارم مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علی هستم، یک مسافر. از نگهبان محترم تشکر میکنم که فرصت خدمت را به من دادند و همچنین از آقا حامد، راهنمای خودم، سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
با احترام به دستور جلسه “با حرکت راهنمایان میشود”، میخواهم درباره تأثیر این موضوع بر روی خودم صحبت کنم. من که زمانی ۳۰ سال مصرف مواد داشتم، هیچ وقت نمیدانستم که باید چه کار کنم. اگر بلد بودم، قطعاً به سمت مصرف نمیرفتم. همیشه در سردرگمی و بلاتکلیفی بودم و راههای زیادی را امتحان کردم تا از این منجلاب بیرون بیایم، اما نتوانستم. چندین بار به کمپ رفتم، اما اینها همه راههای اشتباهی بودند که در جامعهام مرسوم بود. به اشتباه فکر میکردم کمپ میتواند کمککننده باشد، اما در واقع راه غلطی بود.
وقتی به کنگره آمدم، متوجه شدم که اینجا با حرکت راهنمایان میتوان به درمان رسید. حرکت برای من نمایان شد. وقتی به جلسه اول آمدم، برایم خیلی سخت بود. با خودم فکر میکردم: «تا چالوس چقدر باید بروم؟» تفکرات سرسامآوری به سراغم میآمد و هر کاری کردم که جلسه نیایم، اما خانم من بالاخره من را میکشید و میآورد. واقعاً برایم سخت بود. فکر میکردم در این مسیر چه جوری باید بروم و توی ترافیک عید چطور میتوانم بیایم. هر چقدر فکر میکردم، برایم سنگینتر میشد، اما در نهایت راه افتادم و حرکت کردم.
به جلسات آمدم، سیدیهایم را نوشتم و به حرفهای راهنمایم گوش کردم. این حرفها را تقریباً بهصورت کاربردی انجام دادم و توانستم راه بگیرم. تازه اول راه من بود. باید کارهای عقبافتادهام را درست میکردم و خسارتهایی که به خودم و جامعه زده بودم را جبران میکردم. در این جلسات شرکت کردم و توانستم در جلسه سردار مشارکت کنم. بخشهایی از تصمیمگیری را یاد گرفتم و با راهنمای خودم در ارتباط هستم. باید تزکیه و پالایش انجام دهم تا بتوانم راه را بهدرستی یاد بگیرم.
تأثیر راهنمایان بر روی من بسیار زیاد بود. اعتماد به نفس من بازگشته و دیدگاه خانوادهام نسبت به من بهتر شده است. در محل کار هم بهبود یافتهام و دیگر آن افراد سرسامآور را ندارم که به خاطر تأخیر در کار عذابم دهند. زمانی که مصرف میکردم، همه چیز برایم دشوار بود و حالا خدا را شکر میکنم که این راه را پیدا کردهام. انشاءالله بتوانم در این مسیر باقی بمانم و در کنار شما دوستان باشم.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
تهیه: مسافر رحیم
تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر سینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
116