English Version
This Site Is Available In English

تفکر انسان به واسطه وجود روح شکل می‌گیرد

تفکر انسان به واسطه وجود روح شکل می‌گیرد

دومین جلسه از دوره پنجاه و چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی چالوس، استادی راهنمای محترم مسافر پیمان، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه «وادی هشتم و تاثیر آن روی من (با حرکت راه نمایان می شود) » یکشنبه بیستم مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
 

سلام دوستان، حامد هستم، یک مسافر. ابتدا از احمد عزیزم تشکر می‌کنم که امروز دبیر جلسه خلاصه بسیار خوب و کاملی از صحبت‌های استاد را ارائه دادند. واقعاً مشخص بود که صحبت‌های استاد را به‌خوبی خلاصه کرده‌اند و این جای تقدیر و تشکر دارد. از نگهبان عزیز نیز سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا در خدمت شما عزیزان باشم.

دستور جلسه: وادی هشتم - با حرکت راه نمایان می‌شود. امروز می‌خواهم کمی درباره سی‌دی هفتگی که جناب مهندس ارائه داده‌اند، به‌ویژه سی‌دی «رب» صحبت کنم. به نظرم این سی‌دی کاملاً با وادی هشتم مرتبط است. وقتی به سی‌دی‌های مهندس فکر می‌کنم، همیشه نکات ارزشمندی از آن‌ها استخراج می‌شود که به دستور جلسه هفتگی ارتباط دارد. در بخشی از این سی‌دی، مهندس درباره تفاوت انسان و حیوانات صحبت کردند و این‌که روح فقط در اختیار انسان است.

مهندس به زیبایی توضیح دادند که به واسطه وجود روح، انسان توانست تغییرات عظیمی در زندگی خود ایجاد کند و از دیگر موجودات متمایز شود. یک مثال جالب هم زدند که همیشه در لژیون با بچه‌ها درباره آن صحبت می‌کنم. ایشان درباره تفاوت رشد و تغییرات زندگی انسان‌ها و حیوانات در طول زمان صحبت کردند. برای مثال، پلنگ‌ها در شیراز از ده هزار سال پیش تا امروز چه تغییری کرده‌اند؟ رشد و تغییرشان بسیار محدود بوده است. اما انسان از همان دوره تا به امروز، با سرعتی فوق‌العاده زندگی خود را تغییر داده است، به‌طوری‌که اگر سرعت تغییر زندگی حیوانات را با سرعت یک مورچه مقایسه کنیم، سرعت تغییر زندگی انسان برابر با سرعت نور است.

مهندس توضیح دادند که این تفاوت به دلیل وجود روح در انسان است. ایشان در سی‌دی خود به یک مثال اشاره کردند؛ میمون‌ها یک هندوانه را جلوشان می‌گذارند، کمی با آن بازی می‌کنند، گاز می‌زنند و وقتی خسته می‌شوند، آن را رها می‌کنند. مهندس توضیح دادند که اگر میمون هندوانه را کمی بلند می‌کرد و از نیم‌متری زمین رها می‌کرد، هندوانه شکسته می‌شد و می‌توانست آن را بخورد. اما این میمون چنین تفکری ندارد و به دانایی لازم نمی‌رسد. این مثال نشان می‌دهد که دانایی انسان بر سه ضلع استوار است: تفکر، تجربه و آموزش. در حالی که دانایی حیوانات فقط بر دو ضلع تجربه و آموزش بنا شده است.

برای مثال، اگر میمون ببیند که من هندوانه را بلند کردم و به زمین زدم، بلافاصله از من تقلید می‌کند و یاد می‌گیرد. اما خودش نمی‌تواند به‌تنهایی از تفکر به این نتیجه برسد. به عبارت دیگر، حیوانات از آموزش و تجربه دانایی کسب می‌کنند، اما فاقد تفکر هستند. این همان چیزی است که انسان را متمایز می‌کند.

جناب مهندس مثالی دیگر زدند: کلاغ‌ها گردو را به ارتفاع بالا می‌برند و آن را رها می‌کنند تا بشکند و بتوانند بخورند. این رفتار از تفکر ناشی نشده است، بلکه نتیجه یک تجربه قبلی است؛ شاید یک بار گردو از منقار کلاغ افتاده و شکسته شده باشد و کلاغ از این تجربه یاد گرفته است که چگونه گردو را بشکند.

تفکر انسان به واسطه وجود روح شکل می‌گیرد. زمانی که ما درباره یک مشکل، مسئله یا معما فکر می‌کنیم، اغلب به یک‌باره راه‌حل یا ایده‌های جدید به ذهنمان خطور می‌کند. این همان القا است که از طریق روح به انسان منتقل می‌شود و موجب تمایز او از سایر موجودات می‌گردد.

وادی هشتم نیز دقیقاً به همین موضوع اشاره دارد: با حرکت راه نمایان می‌شود. یعنی انسان باید در مسیر حرکت کند، به چالش بخورد، تفکر کند و از این طریق به راه‌حل‌ها و مسیرهای جدید دست یابد.

ما انسان‌ها در طول تاریخ مسیر بسیار طولانی و پرفرازونشیبی را طی کرده‌ایم. فکر کنید ده هزار سال پیش، آدم‌های اولیه برای درمان یک زخم چه می‌کردند؟ شاید تنها یک برگ را روی زخم می‌گذاشتند. اما اکنون به جایی رسیده‌ایم که با لیزر عمل‌های جراحی انجام می‌دهیم، قلب باز می‌کنیم، کلیه یک فرد را به دیگری پیوند می‌زنیم. این مسیر طولانی، قدم‌به‌قدم و به‌تدریج طی شده است. هیچ‌چیزی یک‌باره به وجود نمی‌آید؛ همه چیز با حرکت و تلاش شکل می‌گیرد.

در زندگی نیز همین‌طور است. ما نمی‌توانیم از همین الآن برای هدفی که می‌خواهیم ده سال دیگر به آن برسیم، برنامه‌ریزی دقیق کنیم و تمام جزئیات مسیر را بدانیم. باید حرکت کنیم، چالش‌ها را تجربه کنیم و در مسیر پیش برویم. ممکن است حتی هدفمان در طول مسیر تغییر کند و به خواسته‌ای کاملاً متفاوت برسیم.

یک مثال دیگر از سی‌دی آقای مهندس درباره خواسته‌ها بود. ایشان توضیح دادند که انسان‌ها سه نوع خواسته دارند:
خواسته شر، که ممکن است به دست بیاید یا نیاید.
خواسته خیر، که معقول است، مثل ازدواج یا رسیدن به مادیات.
خواسته تسلیم، یعنی انسان هر چیزی را که خداوند برای او مقدر کرده است، می‌پذیرد.

درک خواسته تسلیم بسیار دشوار است، اما اگر به آن برسیم، بسیاری از خواسته‌های مادی ما در طول مسیر تغییر می‌کنند. ممکن است خواسته اولیه ما با خواسته نهایی‌مان کاملاً متفاوت باشد. این تغییرات تنها با حرکت و تجربه امکان‌پذیر است.

در پایان، دستور جلسه را باز می‌گذارم تا دوستان مشارکت کنند. اگر رهایی داشتیم، طبق عرف تبریک می‌گویم و از دوستان می‌خواهم که در مورد دستور جلسه مشارکت کنند.

ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.

تهیه: مسافر رحیم
تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر سینا
مسافران نمایندگی چالوس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .