برداشت همسفر فاطمه:
تمام مردم جهان درگیر مسئله عشق هستند؛ ولی معنی واقعی آن را نمیتوانیم بیان کنیم، چون بعضی مفاهیم در قالب تعریف نمیگنجند. عشق مایه حیات است مثل گرما در اوج سرما و یخزدگی. انسانی که در سرما یخ میزند یه ذره گرما مایه حیاتش میشود. عشق به ما می آموزد چه بودهایم چه هستیم و چه خواهیم بود. در عشق سایه و حس و جاذبه نقشی اساسی دارد. سایه از دیدگاه آقای مهندس یعنی وجود داشتن چیزی یا کسی. اگر چیزی یا کسی وجود نداشته باشه که نمیشود عاشق شد.حضور عشق در زندگی همچون قدم زدن در بهشت است اما کافی است کسی سخنی بر خلاف میل ما بگوید تا کینه به دل بگیریم. رسیدن به تکامل یعنی انسان را شناختن یعنی وقتی کسی سخنی میگوید بدانیم شاید رنجها و مشکلاتی بر دوش دارد و وظیفه ما درک کردن اوست نه قضاوت کردن. عشقی که بیچشم داشت باشد و به دیگران یاری رساند عشق واقعی است. کنگره۶۰ خود عشق است. عشقی بدونچشم داشت که به کسانی دست یاری داده که حتی خانواده هایشان آنان را طرد کردهاند. عشق میتواند منبعی از انرژی و امید باشد. عشق به ما یادآوری میکند که در سختی ها و چالشها همیشه باید یکدیگر را حمایت کنیم ما باید به یکدیگر کمک کنیم تا در این مسیر پیش برویم و از تجربیات یکدیگر بهرهمند شویم. این ارتباطات انسانی و محبت بین ماست که ما را در این مسیر یاری میدهد و ما را به هم نزدیکتر میکند. در نهایت آنچه برای ما در دنیا و آخرت باقی میماند همین عشق و محبت است. تنها سرمایهای که واقعا به ما تعلق دارد و همواره با ما خواهد بود عشق و محبت است.
برداشت همسفر هما:
عشق یعنی الله؛ هیچ عشقی بزرگتر از عشقی نیست که خالق هستی به من عطا کرده است. او به من گفت: ای بنده من، ببین من تو را چقدر دوست دارم که جهانی برای تو آفریدهام، جهانی که بدون هیچ ستونی و بندی در حال حرکت است. تو ای خالق من، وقتی من به زمستان نگاه میکنم، برف زیبایت را میبینم که بر همه چیز میبارد تا بار دیگر بهار سرسبز و زیبا را ببینم. در پاییز، فصل نارنجی برگها را تماشا میکنم و در تابستان، مزه میوههای شیرینت را میچشم؛ پس من نیز میآموزم که این عشق را به خانوادهام بدهم. خدایا، من گاهی کوتاهی میکنم و باعث رنجش میشوم، اما تو همچنان میگویی: «بیا ای بنده من، هر وقت بیایی، من تو را میپذیرم؛ چون آمدهای که بمانی و در راه عشق باشی.»
من به عنوان یک همسفر از خدای متعال سپاسگزارم که مانند دیگر همسفران مرا نیز در مسیر کنگره ۶۰ قرار داد. از عشق مهندس و خانواده گرامیاش ممنونم که با ایثار و مهربانی، عشق را به سراسر جهان میرسانند، تا گمگشتگان راهه دوباره مسیر خود را بیابند و به بیراهه نروند. من خود روزی به دادستانی رفتم تا امضای رفتن به کمپ برای مسافرم را بگیرم، تا با امید برود و سالم بازگردد.
آنجا به من گفتند: کسی که کارتن خواب است میرود. اما خداوندی که عاشق بندگان بیپناهش است، برای او پناهی میفرستد. پس تویی که پناه و بستر داری، دست مسافرت را بگیر؛ زیرا خداوند دستانت را با محبت و صبر یاری میکند. کنگره ۶۰ برای من این را به ارمغان آورد که باید کفشهای آهنی بپوشم، چرا که بدون کفشهای ایثار، مهربانی، محبت و عشق نمیتوان این مسیر را پیمود.
کنگره به من میگوید: همسفر نگران نباش، در پایان سفر به رهایی خواهی رسید؛ زیرا پس از زمستانی سخت بهاری زیبا با شکوفههای لطیف در راه است؛ اما باید این آموزشها را با عشق و صبر به سرانجام برسانی و بدانی که خداوند این مسیر را برای آن رقم زده تا تو را از دل سختیها قویتر کند مانند رودخانهای که در مسیر خود با سنگهای بزرگ و کوچک برخورد میکند، اما هرگز نمیایستد تا سرانجام به اقیانوس عشق خداوند برسد.
منبع: سیدی عشق از آقای مهندس
نویسنده: همسفر فاطمه و همسفر هما رهجویان راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر احمد-اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
24