English Version
English

تئاتر«پنجره ای رو به آسمان» زبانی نو برای بیان مباحث فلسفی

تئاتر«پنجره ای رو به آسمان» زبانی نو برای بیان مباحث فلسفی

 

زمانی فرا می رسد که باید به دنبال کشف پازل نوع روابط بین شخصیت های یک نمایش بود، در این میان امیر کربلایی زاده یکی از بهترین افراد برای بازی در نقش های مختلف است. امیر دژاکام، کارگردان«پنجره ای رو به آسمان» برای بازی در نقش ۴ مرد و ۲ زن، امیر کربلایی زاده را به عنوان نخستین بازیگر انتخاب کرد. بازی درخشان کربلایی زاده در ژانر کمدی باعث شد که حرف ویژه ای در این ژانر بزند.

وی با شناخت مخاطب خود گاهی با بداهه هایی، کدهایی را به تماشاگر ارائه می کند که به وسیله آن، مخاطب با درک آن پازل، نمایش را کامل می کند. چرا که آدم ها موقعی که کشف می کنند برایشان این حس لذت بخش است اما اگر به چیزی صاف، ساده و بدون زحمت برسند، زیاد لذت نمیبرند و این تئاتر به خوبی با استدلال مسائل مهم فلسفی را کنار هم چیده و ذهن مخاطب هم پذیرایی چنین شرایطی است.

این اثر نمایشی توسط حسین دژاکام در ژانر کمدی نوشته شده است و ۴ پرسوناژ دارد برای درک بهتر شخصیت هایی که خلق شده اند، با امیر کربلایی زاده، یکی از بازیگران تئاتر«پنجره ای رو به آسمان»  درباره نقش هایی که اجرا میکند، فضای نمایش، حرفی که این نمایش قصد دارد، بیان کند و ... گفت و گو کردیم که در ادامه می خوانید.

 

 

 

شما به عنوان نخستین بازیگر نمایش«پنجره ای رو به آسمان» انتخاب شدید، آیا فکر می کنید دلیل این انتخاب، استندآپ کمدین بودن شما بود یا دلیل دیگری داشت؟

من بیش از 10 سال است که با آقای امیر دژاکام همکاری مستقیم دارم و معمولا به عنوان یکی از بازیگرها در کارهایشان حضور دارم. بنابراین انتخاب من به عنوان یکی از بازیگران این نمایش  دور از ذهن نبود و از طرفی حتما شوخ طبیعی من مد نظر قرار گرفته است.

شما با اجرای نقش های کمدی بیشتر مشهور شده اید؛ این نمایش یک مبحث فلسفی را مطرح می کند، چگونه این ژانر با شما هماهنگ شد و چطور در آن ایفای نقش می کنید؟

فضای فلسفی موجود در این نمایش با یک نگاه کمدی تلفیق شده است و به همین دلیل، با شیطنت های درونی من هم همخوانی دارد و میتوانم به راحتی در آن نقش بازی کنم.

شما در این نمایش در نقش ۴ مرد و ۲ زن بازی کردید، می توانید به ما بگویید درباره این نقش ها کمی بگویید؟

وقتی که شما در یک نمایش چند نقش دارید، سختی های زیادی دارد. اینکه تماشاگر یک قالب انسانی می بیند ولی شما باید با فاصله کمی از تماشاگرتان بتوانید 6 تیپ را به وجود بیاورید. چون رسیدن به کاراکتر شخصیت ها خیلی سخت است. از آنجایی که من قبلا سابقه همکاری با آقای امیر دژاکام را در ایفای دو نقش داشته ام و در کارهای دیگر هم اصولا دو یا سه نقش را بازی کرده ام، آمادگی پذیرفتن نقش های بیشتر را داشتم؛ با این وجود این نخستین باری است که در طول دوره کاری ام در یک نمایش 6 نقش را بازی می کنم.

شما جایی شادی را اینگونه بیان کردید که «هر وقت که انسان متوجه حضور خدا در زندگی اش شود، شادی ایجاد می شود»؛ نظر شما در مورد این نمایش چیست؟ آیا در این نمایش هم مبحث خداگونه را با توجه به فلسفی بودن و شاد بودن می بینید؟

بله صد در صد همین گونه است. هنر نمایش آئینه مقابل انسان است و برای مدت زمانی انسان را از حواشی جامعه دور می کند و به سمت یک موضوع، هدف و یک چالش می برد. در حقیقت این نمایش با نگاه عرفانی و فلسفی و استفاده از کمدی، سعی بر آن دارد که تماشاگر را با مبانی واقعی آموزه های فلسفی و عرفانی در زندگی معمولی آشنا کند و اینکه چقدر این عوامل می توانند با زندگی واقعی عجین شوند و باید به چه شکل باشند تا از آنها در زندگی استفاده مفید و کارآمد کرد. من فکر می کنم زمانی که تماشاگر در این نمایش با اندیشه می خندد، همان چیزی است که شما در موردش صحبت کردید.

آیا این نمایش توانسته است مطلب خودش را در ژانر کمدی به خوبی بیان کند؟ مطلبی که شما به آن اشاره کردید یعنی استفاده درست از فلسفه در زندگی روزانه، آیا توانسته است در یک ساعت این موضوع بیان شود؟

قاضی و داور اصلی تماشاگر است و اوست که بیان می کند که آیا این نمایش توانسته است آن چالش را در ذهنش به وجود بیاورد یا نه. اگر من بخواهم در این خصوص نظر بدهم مثل همان بقالی هستم که نمی گوید ماستم ترش است!

فلسفه زندگی شما این جمله پدرتان بوده است که «مرا به خاک نسپارید، به یاد بسپارید». به نظر شما چقدر آموختن این علم در زندگی انسان ها موثر است؟

صد در صد این فلسفه در زندگی هر شخصی موثر است. اساس اینکه انسان بتواند در زمان، اثر انگشتی داشته باشد و در طول حیات خود جایگاه مناسبی داشته باشد و بتواند یک اثری از خود به جای بگذارد- لزوما نه در کل دنیا و یا یک کشور- بلکه در حد خانواده خود، اگر بتواند برای نسل بعدی و آدم های اطراف خود اثری بگذارد، در حقیقت می توان گفت که زندگی مفیدی داشته و شبیه آدم های دیگر زندگی نکرده است که فقط صبحشان را به شب می رسانند.

به نظر شما آیا نمایش، طریقه خوبی برای بیان فلسفه های عمیق، علم و انتقال درست آن به انسان هاست تا بتوانند آن را بفهمند، یاد بگیرند و زندگی کنند؟

دیدگاه ها از هر طریقی انتقال پیدا می کنند ولی نمایش یکی از بهترین رسانه ها برای انتقال پیام است؛ شکسپیر می گوید«انسانها بازیگرند و زندگی صحنه تئاتر است»، اکثر ما در زندگی روزمره در حال بازی کردن هستیم؛ گاهی نقش مادر و گاهی نقش خواهر را داریم؛ گاهی نقش یک دوست و شاگرد و استاد را داریم. جوری که در کنار شاگردانمان هستیم در کنار مادرمان نیستیم و جوری که در کنار مادرمان هستیم در کنار فرزندمان نیستیم؛ پس در حقیقت ما در یک صحنه زندگی، بازی می کنیم و قطع به یقین وقتی فرد نمایشی را می بیند، این را به زندگی خودش نزدیکتر می بیند و به همین دلیل است که ارتباط بیشتری با آن نمایش برقرار می کند. من فکر می کنم که هیچ تریبون و رسانه ای به اندازه نمایش قدرت انتقال مفاهیم را نداشته باشد.

در مورد نمایش«پنجره ای رو به آسمان» چیز دیگری است که بخواهید بیان کنید؟

من احساس می کنم که اگر تماشاگر می خواهد از این نمایش لذت ببرد نباید با گارد و اینکه یک نمایش با شکل و شمایل خاص و عجیب و غریبی است، بخواهد شاهد باشد. قرار است نمایش با یک شکل و طرح ساده و با یک ارتباط ساده با تماشاگر ارتباط داشته باشد و هر چقدر که تماشاگر بخواهد راحت تر و ساده تر این نمایش را ببیند بیشتر به دلش می نشیند. در پایان امیدوارم که نمایش بتواند برای تماشاگران به عنوان یک خاطره خوب ثبت شود و من هم بتوانم با انرژی مثبت از پس نقش های مختلف بربیایم و بتوانم برایشان لحظات جذابی را به وجود بیاورم.

 

گفتگو: همسفر بهار
نگارنده: همسفر اکرم
کنگره 60

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .