English Version
English

جلسه هماهنگی خانم های مسافر

جلسه هماهنگی خانم های مسافر

روز یکشنبه 98/8/12 جلسه یکم از دور اول جلسه هماهنگی  کمک راهنمایان خانم های مسافر با نگهبانی و استادی خانم ایجنت  و دبیری مسافر خاطره ساعت 12:00 برگزار شد.

https://up.c60.ir/repository/7102/224-140.jpg

سخنان خانم ایجنت :

ما هر دو هفته یک بار با آقای مهندس جلسه برگزار می‌کنیم و درباره مسائل جاری هفته و برنامه‌های آینده صحبت می‌کنیم. خدا را شکر می‌کنم که همه‌چیز دارد خیلی خوب پیش می‌رود، و بچه‌ها به‌خوبی در جایگاه‌های مختلف خدمتی ظاهرشده‌اند و در تلاش هستند، خصوصاً کمک راهنماها. تک‌وتوک با افرادی مواجه می‌شویم که خیلی برای خدمت سر و دست می‌شکنند، اما نمی‌دانم چرا کمی که می‌گذرد، شل می‌شوند و بهانه‌های مختلفی مثل دانشگاه و ... شروع می‌شود، که الحق دارند حقیقت را می‌گویند. ولی چیزی که هست، ما می‌دانیم این مسائل برای همه ما بوده و هست. بااین‌وجود من از شما عزیزان غیبتی ندیده‌ام، یا اگر بوده، نهایتاً تأخیر موجهی بوده است. به نظر من این افراد هستند که کنگره را فهمیده‌اند، و متوجه شده‌اند خدمت چه جایگاهی دارد، و ارزش شالی که دور گردنشان است، یا سِمت و جایگاهی که به آن‌ها داده‌شده را به نحو احسن درک کرده‌اند. منظورم این است که افرادی باید برای خدمت انتخاب شوند که با جان‌ودل پذیرای آن جایگاه باشند، گذشت بسیار بالا و صبر و تحمل داشته باشند، و مردم‌داری و نحوه برخورد و کلامشان عالی باشد. برخورد ما خیلی مهم است.

- گاهی از راهنما می‌پرسم چرا رهجوی شما در پارک حاضر نمی‌شود، یا خوب برخورد نمی‌کند؟ خب وقتی در جایگاه آن راهنما قرار می‌گیرم، می‌بینم خود من هیچ آنی ندارم، و بدنم زبان گویایی برای رهجو نیست که بخواهد خدمتگزار باشد، در ورزش حضورداشته باشد یا به بزرگ‌ترش احترام بگذارد. یکی از مسائل بسیار مهمی که منِ راهنما باید رعایت کنم و با رفتار و کلامم به رهجو آموزش بدهم، این است که در کنگره به بزرگ‌ترها احترام بگذارد. درست است که در کنگره تعداد افراد تحصیل‌کرده زیاد شده، و بسیاری با مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس، روانشناسی یا پزشکی، و با شغل وکالت یا ریاست وارد کنگره می‌شوند. ولی باز باید گریزی بزنیم به آموزش‌های کنگره. آیا تحصیلات من و درسی که خوانده‌ام ربطی به دانایی من دارد؟ خیر. درست است که تحصیل خیلی خوب است. شخصی که دانشگاه رفته، آگاهی پیدا کرده، در اجتماع گشته و یکسری مسائل را یاد گرفته است. چند نفر از بچه‌ها ناراحت بودند که چرا در امتحان کمک راهنمایی قبول نشدند. آقای مهندس به آن‌ها گفتند سوادتان را بالا ببرید و حداقل دیپلمتان را بگیرید. که یکی از عزیزان حاضر در این جلسه تا این پیام را از آقای مهندس گرفتند، سریع اقدام کردند و اکنون دارند دیپلمشان را می‌گیرند.

- اما همان‌طور که در تمام آموزش‌ها و متون کنگره می‌خوانیم، دانایی حرف اول را می‌زند. دانایی آن چیزی است که من آموزش گرفته‌ام، و اگر شده حتی ذره‌ای از آن را به عمل درآورده‌ام. گاهی در پارک دارم با کسی حرف می‌زنم، همان جور که روی صندلی یا زمین نشسته، سرش را بلند می‌کند و با من حرف می‌زند. یا می‌بینم رهجویی با راهنما به همین شکل صحبت می‌کند. برخی هنوز یاد نگرفته‌اند جلوی پای راهنما بلند شوند. این را چه کسی باید به رهجو آموزش بدهد؟ غیرازاین است که این آموزش وظیفه راهنما است؟ وقتی منِ راهنما در لژیون نشسته‌ام، و مرزبان یا ایجنت یا آقای مهندس از کنار ما رد می‌شوند، اگر من از روی صندلی بلند شوم، تمام بچه‌ها هم از روی صندلی بلند می‌شوند. بااینکه شاید صحبتی در باب احترام گذاشتن به بزرگ‌ترها نکرده باشم، اما بچه‌ها این نکته را در عمل از من می‌بینند و یاد می‌گیرند. این‌ها نکات ریزی است، ولی باید آموزش بدهیم، تا بچه‌ها در زندگی شخصی خود هم موفق باشند. ما نمی‌خواهیم این آداب فقط مختص به کنگره باشد. ولی تا اینجا یاد نگیرند، به زندگی شخصی افراد نیز بسط پیدا نمی‌کند.

- تمام هدف ما در جهان‌بینی و ضلع آموزش این است که تعادلی در زندگی شخصی افراد ایجاد شود، و نحوه درست زندگی کردن را یاد بگیرند. خودشان درست زندگی کنند و بگذارند اطرافیانشان هم زندگی کنند. ما درنهایت می‌خواهیم به این نقطه برسیم. اما پله اول این است که احترام گذاشتن را بیاموزیم. ما در وحله اول باید نظم را به رهجو آموزش دهیم، بعد احترام گذاشتن، و پس از آن می‌رسیم به دارو خوردن و نوشتن تکالیف و دیگر مسائل.

- ورزش کردن خیلی مهم است، اهمیت ورزش در کنگره بی‌نهایت است. شاید اگر 20 سال پیش می‌خواستیم درباره ورزش کنگره 60 صحبت کنیم، از چنین اهمیتی برخوردار نبود. اما امروز می‌دانیم که ورزش باید جزئی از زندگی ما باشد. اگرنه، خودمان لنگ می‌زنیم.

- دنبال مسائل در کائنات و هستی نگردیم. زمانی که با بچه‌ها مصاحبه می‌کردم، می‌پرسیدم پنج تا سی دی آخری که نوشتید چه بود؟ اکثراً می‌گفتند وادی‌ها یا سی‌دی‌های جدید آقای مهندس. ولی با یکی دو مورد مواجه شدم که گفتند سی دی انسان و خدا، یا چنین سی‌دی‌هایی. یعنی درس‌های لژیون و سی‌دی‌های هفته و وادی‌ها را کار نکرده بود. الان مدتی است که آقای مهندس تأکید دارند روی وادی‌ها و سی‌دی‌های هفته کار کنید. حالا این شخص چه چیزی می‌خواهد به رهجو آموزش بدهد؟ آیا می‌خواهد از کالبد دوم بگوید یا از لوسیفر و ...؟ تک‌تک ما این را موضوع را به‌خوبی فهمیده‌ایم؛ مادامی‌که من نتوانم مسائل زمینی خودم را حل کنم، یک فرزند خوب تربیت کنم و آداب معاشرت را به او یاد بدهم، تا نتوانم یک زندگی خوب با همسر، خانواده و پدر و مادر، یا در اجتماع و محل کارم درست کنم، کلاهم پس معرکه است، و مسائل دیگر را هم قطعاً یاد نخواهم گرفت. اگر فقط به این مسائل فرازمینی بپردازم، سر از ناکجا آباد درمی‌آورم، و نمی‌توانم استفاده صحیحی از آن داشته باشم.

- یکسری از آموزش‌ها خیلی خوب است، و به نظر من چاشنی یا قلقلک کنگره هستند، و منِ راهنما در کنار آموزش‌ها می‌توانم از آن سی دی ها استفاده کنم که باعث جذابیت می‌شود. اما این‌ها مسائلی نیست که من بخواهم در لژیون روی آن تمرکز کنم. صحبت درباره کتاب‌های دیگر که هیچ، خدا را شکر ما در گروه خانم‌های مسافر چنین مسائلی نداریم. بنابراین روی وادی‌ها و کتاب 60 درجه کارکنید، و بعد برای چاشنی و تنوع، می‌توانید از این سی دی ها هم لابه‌لای دروس استفاده نمایید.

- مسئله مهم بعدی هماهنگی با بخش‌های مختلف کنگره است. طرح جدیدی برای تازه واردین در نظر گرفته‌شده که فکر می‌کنم خیلی خوب و تأثیرگذار باشد. قرار است هر کس به کنگره ورود می‌کند، یکی از راهنمایان تازه واردین مسئول آن شخص بشود و از صفر تا صد کارهای او را (که تحویل دادن به راهنماست)، انجام بدهد. او تمام مسائل، مقررات و حرمت‌ها، نظم و ادب، نحوه خوردن دارو و ... را به تازه‌وارد می‌گوید، و افراد مختلف مثل مرزبانان و ... را به او معرفی می‌کند، و تقریباً یک رهجوی مقدماتی کنگره را تحویل راهنما می‌دهد. و به او تفهیم می‌کند که از این پس تمام مسائلش فقط به کمک راهنمایی که انتخاب می‌کند مربوط می‌شود، و دیگر نباید به ایجنت و آقای مهندس و ... مراجعه کند.

راهنمای تازه واردین باید مطمئن شود که رهجو متوجه شده چه بلایی بر سر جسمش آورده است. یعنی وقتی جلسه آخر می‌خواهیم او را تحویل راهنما بدهیم، اگر از او بپرسیم می‌دانی چرا معتاد شدی؟ بتواند تا حدودی با زبان عامیانه خودش توضیح بدهد. سی دی تصویری اعتیاد، درمان و راهکارهای مناسب را که سمینار آقای مهندس است گوش کرده باشد، و بداند چه اتفاقی برای بدنش افتاده، که ترک‌های پیاپی برایش نتیجه بخش نبوده و دوباره برگشت زده است.

- مثالی می‌زنم؛ رهجویی بعد از دو ماه غیبت به کنگره آمده بود و می‌گفت یک شب مادرم در لیوان نوشیدنی من قرص خواب ریخت و مرا خواباندند. صبح که چشم باز کردم، دیدم در کمپ هستم. او 52 روز در کمپ مانده بود، چهره‌اش بسیار داغون و تیره شده بود. تمام صورتش جوش‌های زیرپوستی زده بود که متورم شده بودند. و می‌گفت: الحمدالله خوب شدم! الان دو ماه است که پاکم! البته او زیاد تقصیری ندارد. ممکن است بخشی از این مشکل مربوط به قسمت تازه واردین باشد که صورت‌مسئله اعتیاد را به‌خوبی برای او تشریح نکرده‌اند، یا بعد از ورود به لژیون، راهنما متوجه نشده که قضیه برای رهجو کاملاً جا نیفتاده، که دوباره برای او توضیح بدهد. به‌هرحال کم‌کاری ممکن است در نقاط مختلف باشد. ولی ما نمی‌خواهیم چنین اتفاق‌هایی تکرار شود. باید اشکال را پیدا کنیم و این نواقص را برطرف نماییم.

- نکته دیگر که خیلی مهم است و راهنمایان و مرزبانان قدیم و جدید باید رعایت کنند، راجع به تعویض لژیون است. هنوز هم گاهی افرادی را می‌بینیم که می‌خواهند لژیون عوض کنند، و به سراغ راهنمایی می‌روند که انتخاب کرده‌اند و با او صحبت می‌کنند. رهجو واقف به قوانین نیست، ولی منِ راهنما که این قانون را می‌دانم، نباید با او صحبت کنم. لازم نیست تندخویی کنیم. وقتی رهجویی نزد من می‌آید و می‌گوید می‌خواهم لژیونم را عوض کنم و پیش شما بیایم، بگویم؛ "انشالله خیر باشد، شما باید بروید به اتاق مرزبانی و با مرزبان در این مورد صحبت کنید. اگر تائید شد، من در خدمتتان هستم". صحبت‌های اضافه نظیر اینکه لژیون من بسته است، برو با ایجنت یا آقای مهندس صحبت کن، درست نیست. یا اینکه شروع کنم به نصیحت کردن؛ راهنمایت که خوب است، چرا می‌خواهی لژیونت را عوض کنی؟ کمی روی خودت کار کن، فلان سی دی را گوش بده و ... این‌ها خلاف قانون است. اگر با روی خوش رهجو را به اتاق مرزبانی هدایت کنیم، به بهترین نحو رفتار کرده‌ایم و عمل سالم انجام داده‌ایم.

مرزبانان هم نباید از رهجو بپرسند چرا می‌خواهی راهنمایت را عوض کنی. هرکسی اجازه دارد یک‌بار در سفر اول و یک‌بار در سفر دوم لژیونش را عوض کند. ما فقط چند سؤال اساسی از رهجو می‌پرسیم؛ سؤال اول، شما قبلاً لژیونت را عوض کرده‌ای؟ سؤال دوم، چه کسی را به‌عنوان راهنمای جدید انتخاب کرده‌ای؟ اگر راهنمایی که انتخاب کرده لژیونش بسته باشد، نمی‌تواند او را قبول کند. مگر اینکه راهنمای اول این رهجو به هر دلیلی رفته باشد یا لژیونش را تحویل داده باشد. این رهجوها به دلیل اینکه کمی آسیب‌پذیر هستند، اجازه ورود به لژیونی که بسته باشد را دارند، به شرطی که تعداد آن لژیون خیلی بیشتر از حدنصاب نباشد. سؤال سوم اینکه بپرسیم آیا در دوران سقوط آزاد نیستید؟

و نکته آخر و مهم اینکه به رهجو اطلاع دهیم با تعویض لژیون، تا دو هفته مصرف داروی شما نصف می‌شود. مثلاً اگر روزانه 3 سی‌سی، یعنی وعده‌ای یک سی‌سی شربت می‌خورید، تا دو هفته باید روزانه یک و نیم سی‌سی، یعنی هر وعده نیم سی‌سی مصرف کنید. تجربه نشان داده در بسیاری مواقع وقتی رهجو این حرف را می‌شنود، از تعویض لژیون منصرف می‌شود. به وجود آمدن این قانون هم دلیلی داشت؛ چند سال پیش برخی افراد برای اینکه میزان شربتشان کمی بالا برود، این رکب را می‌زدند، و وقتی وارد لژیون جدید می‌شدند، می‌گفتند حالم خوب نیست. راهنما هم چون شناخت زیادی نسبت به او نداشت، دارویش را یکی دو پله بالا می‌برد. این اتفاقی بود که شایع شده بود. اما با این قانون، جلوی تعویض‌های بی‌دلیل و زیاد گرفته شد.

- نکته دیگر، ما نباید در بخش تازه واردین و در لژیون‌ها این‌طور عنوان کنیم که کنگره رایگان است. تابه‌حال این مطلب را در ادبیاتمان به کار می‌بردیم. صحبت یکی از دیده‌بانان را می‌خواندم، الحق حرف درستی زده بودند، که ما نباید بگوییم کنگره رایگان است. چون این حرف از ابتدا در ذهن رهجو می‌ماند، و دیگر لزومی نمی‌بیند در جشن‌ها و مراسم کنگره شرکت کند، یا وقتی چنین مراسم پیش می‌آید، می‌گوید کنگره پولی شده! باید در لژِیون شکرگزاری را به رهجو یاد بدهیم، و بگوییم درست است که راهنما و دیگر خدمتگزاران به‌رایگان به شما خدمت ارائه می‌دهند، اما کنگره مجانی نیست. شما برای دارو، دفتر و کتاب، سی دی ها و برای ورزشتان باید هزینه کنید. چندی پیش شخصی برای گرفتن دارو به کلینیک رفته بود. موقع حساب کردن گفت من که پول ندارم! به من نگفتند باید پول بپردازم! بنابراین از این پس نمی‌گوییم کنگره مجانی است، تا شخص تازه‌وارد ذهنش آماده باشد و صحبت‌های راهنما را در خصوص اینکه باید به‌عنوان حامی به کنگره کمک کنید، بپذیرد، و جملاتی نظیر "دیگران کاشتند و ما خوردیم، حالا ما باید بکاریم تا دیگران بخورند"، برایش معنادار بشود.

- به رهجوها تأکید کنید به‌هیچ‌عنوان دارویشان را با سرنگ مصرف نکنند. اگر مرزبان با چنین رهجویی مواجه شد، باید او را به مرزبانی بخواهد و بپرسد چرا شما دارویتان را این‌گونه مصرف می‌کنید. اگر رهجو بگوید مگر چکار کردم؟ یعنی اصلاً چنین چیزی از راهنما نشنیده و از ماجرا باخبر نیست. قانون این است که مرزبان باید به این رهجو بگوید امروز به منزل تشریف ببرید، و هر وقت یاد گرفتید دارویتان را در شیشه‌های کوچک همراه بیاورید، برگردید. اگر لازم دانستید به رهجوها نحوه درست کشیدن دارو با سرنگ را آموزش دهید، ده دقیقه وقت بگذارید و با یک سرنگ و یک شیشه دارو آموزش بدهید، و از بچه‌ها بخواهید هرکدام به میزان مصرفشان با سرنگ دارو بکشند. تمام‌کارهای ما با آموزش است.

- همه ما اعضای یک خانواده هستیم. نباید اجازه بدهیم کسی پشت سر راهنمای دیگر یا مرزبان و ... صحبت کند. باید بالاخواه همدیگر دربیاییم، پشت هم باشیم، و اجازه ندهیم کسی به راهنمایی که دوست من است یا مرزبانان و ... حرفی بزند. فقط در این صورت است که می‌توانیم در کنار همدیگر با صلح و آرامش زندگی کنیم، آموزش ببینیم و آموزش بدهیم.

سؤال: زمانی که متوجه می‌شویم رهجویی که سر لژیون نشسته مواد مصرف کرده، باید چه عکس‌العملی نشان بدهیم؟ آیا باید او را به مرزبانی بفرستیم با بگوییم به خانه برود؟

به رهجویی که مواد زده، حالش بد است و دارد چرت می‌زند می‌گوییم به خانه برو و هر وقت متعادل شدی برگرد. کسی که خیلی خمار است، و همین‌طور کسی که خیلی مواد زده، نباید در لژیون بنشیند. چون حواس دیگران پرت می‌شود و حال بقیه را خراب می‌کند. کسی می‌تواند روی صندلی لژیون بنشیند که تا حدودی متعادل است. گاهی رهجو درد یا ناراحتی خاصی دارد، ولی می‌تواند روی صندلی بنشیند و گوش بدهد. اما کسی که زیاد مواد مصرف کرده، نباید بنشیند. ما حتی در بخش تازه واردین هم‌چنین افرادی را قبول نمی‌کنیم. چند روز پیش شخصی آمده بود که نشئه متادون بود، آقای مهندس گفتند: برو و هر وقت حالت خوب بود بیا، امروز با شما صحبت نمی‌کنم! البته با افرادی که تازه‌وارد لژیون می‌شوند، باید تا دو ماه مدارا کنید و تذکر بدهید، ولی نه در حدی که قضیه لوث شود.

- سؤال: سفر اولی‌ها روی کلمه حال خراب خیلی حساس هستند. یکی از بچه‌ها که چنین حرفی شنیده بود، می‌گفت چرا یک راهنما یا یک سفر دومی از این کلمه استفاده می‌کند؟ ممکن است خود ما متوجه نباشیم، ولی تأثیر بسیار بدی روی بچه‌ها می‌گذارد.

پاسخ: احترام گذاشتن نکته بسیار مهمی است. البته ادبیات کنگره با هیچ جای دیگر قابل‌مقایسه نیست. حتی در شرکت‌های دولتی یا خصوصی گاهی برای ابراز محبت الفاظ بدی به کار می‌برند. ولی ما باید بیشتر روی خودمان کار کنیم. کلماتی مثل "حال خراب"، "اخراج"، یا "کنگره رایگان" است، از قدیم به کار برده می‌شد. ولی ما امروز به نقطه تفکری رسیده‌ایم که داریم روی مسائل زیادی کار می‌کنیم، و متوجه شده‌ایم برخی کلمات که نسل به نسل در کنگره چرخیده، اصلاً حرف‌های قشنگی نیستند و تبعات خوبی ندارند. بنابراین ازاین‌پس جلوی تکرار آن‌ها را می‌گیریم و دیگر این لغات را به کار نمی‌بریم. با تشکر از همگی شما عزیزان.

 

گردآوری و تایپ: مسافر خاطره
ویرایش و ارسال:همسفر فاطمه 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .