یازدهمین جلسه از دوره بیست و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی گنجعلیخان کرمان با استادی راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد dst» پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶/۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد؛
سلام دوستان علی هستم یک مسافر.
خداوند را شاکرم که یک بار دیگر در جمع شما خوبان باشم به رسم ادب تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که شبانه روز تلاش میکنند این بستر فراهم باشد و آموزش بگیرم که در زندگی من جاری و ساری باشد و بتوانم حال خوب را تجربه کنم. تشکر میکنم از راهنمای درمان موادم آقا محسن و درمان سیگارم آقای نمکی که زحمات زیادی را برای من کشیدند. تشکر میکنم از ایجنت محترم آقا مجید و من همیشه گفتم که حضور من در بالا هیچ وقت با هماهنگی نبوده است حضور خداوند را همیشه در کنار خودم احساس میکنم این هفته هفته خوبی برای من شروع شد که شاید در کنگره به ندرت این اتفاق بیفتد شروع هفته یکشنبه تولد رهجو ام در بندرعباس بود و با همین دستور جلسه استاد جلسه بودم سهشنبه عازم تهران بودیم و آقای مهندس را دیدیم برکت این سفر شال دیدبانی بود که استاد امین به بنده هدیه دادند امروز هم دستور جلسه شیشه است که من اینجا حضور دارم و تولد یک سال رهایی آقای علی جان را جشن میگیریم فردا بیست و هفتم هفت سال رهایی خودم است.
در مورد شیشه آقای مهندس صحبتی نمیخواستند انجام دهند چون همه شیشه را میشناسند باید در مورد تحقیقها صحبت کرد اولین کاری برای اینکه صحبتی در مورد شیشه بشود دوستانی که مصرف کننده شیشه هستند صحبت های من مخصوص این افراد نیست اگر صحبتی میشود عذرخواهی میکنم موجب ناراحتی نباشد صرفاً اتفاقهایی که برای یک شخص مصرف کننده میافتد. اینکه آن انسان ذات بدی دارد یا اینکه انسان بدی هست نیست، اینکه مواد مخدر شما را به این کارها وادار میکند همان صحبتی که در کنگره میشود فرمانبرداری تا فرماندهی انسان را به دست میگیرد و باعث آن اتفاقها میشود. اولین صحبتهایی که در مورد تخریب شیشه میشود این میشود که شما باید شیشه را از مواد مخدر جدا کنید شیشه وارد بحث مواد مخرب و جنایی میشود.
شما جایی نمیبینید که بگویند مصرف کننده تریاک خودش را به شکل گوسفند میبیند و سرش را میبرد میاد توی بحث مواد مخرب ما این داستان را در خبرها میبینیم اتفاقی که در سالهای ۸۱ تا ۸۳ افتاد شیشه وارد بازار ایران شد و آرام آرام جای بقیه مخدرها را گرفت سال ۸۶ قای مهندس اعلام میکند که سونامی شیشه در راه است دولتمردان حواسشان باشد ولی متاسفانه کسی جدی نگرفت تا به جایی رسید که هر روز شاهد مصرف کنندههای شیشه در جامعه بودیم اتفاقی که در مصرف شیشه میافتد مصرف کننده را وارد دو فاز میکند فاز اول فاز بدبینی و توهم نسبت به اطرافیان شکاک میشود نسبت به همسر فرد دچار شکاک بدبینی میشود فاز دومی که مصرف کننده وارد آن میشود تحت پیگیری است همیشه فکر میکنه که کسایی دنبالش هستند دارند شخص را تعقیب میکنند اینها تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید هستند شما اسم شیشه را هر کجا که بیاورید شخص فرار میکند.
ولی داخل کنگره با آغوش باز میپذیرند شما با هر مواد مصرفی وارد کنگره شوید متد دی اس تی جواب میدهد ممنونم از همه شما که با سکوت زیبایتان صحبتهای بنده گوش دادید.

علیجان شخصی بود که هم مصرف من بود و به اندازه من مصرف میکرد روزی ۴۰ گرم تریاک کشیدنی وارد کنگره شد ما آقای علیجان را تاریخ ۱۴۰۱/۰۸/۳ روی دارو آوردیم در حدی بودن که نمیتوانستند گوشی را به دست بگیرند و خانمشون با گوشیشون به من پیام دادن که آقای علی جان حالشان خوب نیست و من در جواب گفتم نگران نباشید هیچ اتفاق نمیافتد حال بدی را تجربه میکردند در حدی که دوتا پسر دارد و اجازه نمیدادند که ادامه دهد سه روز اول کمی اذیت شدند تا روی دارو قرار گرفتند همین که پله بعد را شروع کردند از کسانی شدند که در کنگره ثابت قدم بودند تمام جلسات را حضور داشتند.
خدمتگزار بودند عضو لژیون سردار شدند و کامل پرداخت کردند و ما نزدیک به ۱۰ ماه است میخواهیم این تولد را بگیریم موفق نشدیم و امروز خوشبختانه این اتفاق افتاد و این روز را به خودش و خانواده محترمش تبریک عرض میکنم همچنین به خانم شکوفه راهنمای همسفرشان تبریک میگویم این نکته را به همه دوستانی که همسفر ندارند میگویم اینکه اگر قرار باشد نتیجهای برای شما رقم بخورد و حالتون خوب باشد حتماً باید همسفر داشته باشید. امیدوارم که آزادمردی آقای علیجان را در این شعبه جشن بگیریم و خدمتگزار لایقی برای کنگره باشد ممنونم که به صحبتهای بنده گوش کردهاید .

خلاصه سخنان راهنما همسفر شکوفه:
سلام دوستان شکوفه هستم همسفر
خدا را شاکر و سپاسگزارم که اجازه داد در این جایگاه باشم و آموزش بگیرم این تولد را به آقای مهندس و خانواده محترمشان همچنین به راهنمای محترم آقای کریمی و آقا علیجان تبریک عرض میکنم چرا که بیشترین بار مسئولیت این رهایی بر عهده این بزرگوار بود و امروز شاهد رهایی و خوشحالی این خانواده هستیم و تبریک میگویم به خانم خدیجه عزیزم و همچنین تبریک میگویم به قسمت مرزبان قسمت مسافران و همسفران و همچنین تبریک میگویم به تمامی شما مسافران و همسفران که امروز با حضورتان در این مکان باعث انرژی و آموزش ما میشوید من امروز داشتم یادداشتهای خودم را میخواندم تا حق مطلب را داشته باشم.
من همیشه میگویم تولد یک نقطه امیدی است برای تازه وارد و سفر اولی در واقع تولد همان فصلی است که روزی بذری در زمستان کاشته باشیم به امید جوانه زدن و شکوفه زدن در بهار و امروز و تا روز شکوفه زدنش بر روی زمین نشستیم و قشنگترین حسی است که برای انسان رقم میخورد و بهترین هدیهای است که از طرف خداوند برای انسان چرا که انسان غرق در تاریکی است و این تولد بهترین تجربه زندگی انسان است و شاید از تاریکیها فاصله گرفته و به گذشتهها نگاه کنیم گذشتهها به دو بخش تقسیم میشوند گذشتههای نزدیک و گذشتههای دور اگر گذشتههای دور را در نظر بگیریم روزی با کوله پشتی از ناامیدی وارد کنگره شدیم و آموزش گرفتیم و آموزشها باعث بیدار شدن ما شد.
زمانی که بیدار شدیم و به گذشتهمان نگاه کردیم دیدیم چه مسیرهایی را اشتباه رفتیم و چه کارهای خطایی را انجام دادیم چه اشتباهاتی در زندگی انجام دادیم که باید آنها را جبران کنیم و آن تازه واردی که وارد کنگره میشود، میگوید من شرایط خیلی سختی را دارم و سختی های را من دارم هیچکس ندارد! نه در واقع هر تولدی که در کنگره انجام میشود، درون آن سختی و رنجهای زیادی است. انسان تا آن رنجها و سختیها را نبیند به راحتی نمیرسد در واقع همین سختیها هستند که انسان میتواند راه را از چاه تشخیص دهد و مسیر راه را پیدا کند و برای همین هستی پندهای زیادی به ما داده است.
زمانی به کنگره میآییم باید این پندها را به کار بگیریم و در بازی زندگی بازیکن خوبی باشیم نه اینکه بنشینیم و تماشا کنیم تا نیروهای منفی ما را خورد و خاکشیر کنند. اگر من بخواهم از خانم خدیجه بگویم خب خانم خدیجه یکی از رهجوهای بسیار خوب مهربان و بدون حاشیه و صبور لژیون هستند و سفر اولشان سفر بسیار خوبی بود و مرتب میآمدند کنگره و وارد سفر دوم شدند و ما وقتی در کنگره وارد سفر دوم میشویم، نیروهای منفی به سراغ آدم میآیند و شاید مسیر ما را کمی از کنگره دور کند و خانم خدیجه انشاءالله بتوانند در سفر دوم آن مسیر درست خودشان را پیدا کنند و با ماندن در کنگره و خدمت کردن در مسیر کنگره ثابت قدم و ماندگار باشند.
.jpg)
سخنان همسفر خدیجه:
سلام دوستان خدیجه هستم یک همسفر
خدا را شکر میکنم و خیلی خوشحال هستم بابت این تولد؛ چون این تولد باعث زندگی دوباره است و زمانی که مسافرم به رهایی رسیده بود و الان یک سال رهایی است که آمدهام به کنگره واقعا اون لحظهای که خوشحال آمدم بالا و دیدم مسافرم به رهایی رسیده است؛ واقعا حس و حال خوبی به من دست داد و خیلی تشکر میکنم از آقای کریمی دلسوز و مهربان همچنین آقای مهندس بنیان کنگره تشکر میکنم از مسافرم به واسطه اینکه در کنگره ماند در صورتی که من در این مسیر کاهلی کردم مسافرم ماند و من را هم تشویق میکرد و این برای من بسیار خوشحال کننده بود. زمانی که میآمد کنگره به من میگفت من هم بیایم و من به بهانههای مختلف از آمدن طفره میرفتم و نمیآمدم و امروز به خانم شکوفه گفتم که من چه حرفهایی را باید بگویم و واقعا تشکر میکنم از خانم شکوفه راهنمای دلسوزم که با تمام کوتاهی های من پذیرفت که در کنار من باشد.
بارها از مرزبانی به من زنگ میزدند که چرا نمیآیی و من واقعا نمیدانستم که چرا نمیتوانم سفرم را ادامه بدهم ،سفر اول برای من بسیار سفر خوبی بود و پرانرژی بودم شاید به واسطه اینکه رهایی مسافرم را ببینم انرژی داشتم؛ اما از سفر دوم به بعد نیروهای منفی زیادی در مسیر من قرار گرفتند که حالا اینکه دیگر مسافرت به رهایی رسیده است دیگر نیازی نیست به کنگره بروی, هرچند برای حال خودم دوست داشتم ادامه بدهم؛ اما گاهی میآمدم و گاهی نمیآمدم امروز که آمدم کنگره واقعا حس احیای دوباره را دارم و این چند وقتی که در خانه بودم حس مرده متحرک را داشتم زمانی که مسافرم درگیر اعتیاد بود را به یاد میآورم و من خودم را جلوی اقوام کنترل میکردم در صورتی که حالم اصلا خوب نبود و صبوری میکردم و میگفتم روزی مسافرم به این نتیجه میرسد که باید مصرف مواد را کنار بگذارد؛ ولی باور کردن آن بسیار برایم سخت بود چندین بار با پسرم به بیمارستان نوریه و بهشتی رفتیم و در مورد مسافرم برای ترک کردن صحبت کرده بودیم؛ اما مسافرم ناامیدم میکرد و میگفت این کار خیلی سخت است و من نمیتوانم.
یکی از دوستانم در جریان زندگی من بود و میدید که من رنج میکشم؛ اما به روی خودم نیاوردم به من گفت که شما میتوانید بروید یک مؤسسه است که ترک میدهد؛ اما اسم آن ترک نیست بلکه رهایی است، چون هر کجا که میرفتیم میگفتند ترک اعتیاد و میگفت اینجا شروع یک زندگی دوباره است و هر کس که رفته است نتیجه گرفته است. دو سال قبل از اینکه مسافرم بداند به اینجا آمدم؛ ولی به این صورت نبود فقط همین قسمتی که همسفران نشستهاند وجود داشت، خانم سحر را دیدم خیلی پر انرژی بود به ایشان گفتم که مسافرم مصرف بالایی دارد و من اذیت میشوم گفت اصلاً ناراحت نباش او یک آدم مریض است، مثل کسی که بیماری دارد و شما باید درمانش کنید و شما نباید او را اذیت کنید و باید بگذارید خودش به این نتیجه برسد که درمان شود و شما خودتان بیاید اینجا من گفتم خودش نمیآید.
گفت اشکال ندارد شما خودتان بیاید خلاصه آن قضیه باعث شد که من برگشت کنم به کنگره این صحبت ها را با خانم سحر من بیشتر اوقات تلفنی داشتم و مسافرم این صحبت ها را شنید و گفت اینها همه دکان و دستگاه است و واقعیت ندارد گفتم کسانی که رفتند راضی هستند و نتیجه گرفتهاند، گفت آدرس آن کجاست خلاصه مدتها خودم تنها آمدم تا اینکه مرزبانی به من گفت دیگر همسفر تنها نمیپذیریم و شما نمیتوانید بیاید ناامید شدم و به سمت خانه رفتم در عین ناامیدی مسافرم زنگ زد و گفت آدرس کنگره کجاست گفتم برای چه کسی میخواهی گفت برای یکی از دوستانم در جواب گفتم برای همه مادری برای من زن بابا و برای همه کار انجام میدهی جز من و خودت و مرا تعقیب کرده بود و آدرس کنگره را یاد گرفته بود وقتی که آمد به خانه من داشتم نماز میخواندم آمد به خانه و گفت چهقدر اینجا مرتب و تمیز است همه لباسهایشان مرتب میباشد و فکر نمیکنیم که این افراد معتاد هستند خیلی خوشم آمده باید بروم کیف انتخاب کنم و دفتر بخرم.
چون خیلی لجباز بود گفتم فعلا نمیخواهد برو با محیط آشنایی پیدا کن اگر خوشت آمد بعد وسایل آماده کن؛ چون باور نمیکردم برای اینکه همیشه اگر من میگفتم این راه را برو برعکس عمل میکرد و گفتم با او لج نکنم چند روزی خودش میآمد و میرفت من به روی خودم نیاوردم جلسه دوم یا سوم به من گفت که باید همراه من بیایی و من گفتم؛ با افتخار این کار را انجام میدهم و الان که فکر میکنم زمانی که میخواستم به گردش بروم همراه من و خانواده نمیآمد و برای من خیلی سخت بود که بدون مسافرم جایی بخواهم بروم؛ اما حالا وقتی میخواهیم به گردش برویم همیشه همراه ماست و با عشق و علاقه وسایل را آماده میکنم و غذا را درست میکنم و همیشه سجده شکر به جا میآورم و از خداوند میخواهم تمام کسانی که در این مسیر هستند؛ اما به آن آگاهی لازم نرسیدهاند را به آنها توفیق و آن خواست لازم را بدهد که به درمان درست برسند ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
.jpg)
تایپ: مسافر محمد لژیون هشتم
عکس،ویرایش و بارگذاری مطالب: مرزبان خبری مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
836