دومین جلسه از دوره سی و هفتم کارگاه های آموزشی کنگره 60، ویژه آقایان همسفر با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» به استادی مسافر حنیف، نگهبانی همسفر ابوالفضل و دبیری همسفر ماجد، در روز پنجشنبه، نهم آبان ماه سال 1398 ساعت 13:30 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه راجع به وادی دوم است که میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد و هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
قبل از ورود به وادی دوم، بهتر است که نگاهی به وادی اول بیاندازیم. وادی اول به من میگوید که همهچیز با تفکر آغاز میشود (با تفکر، ساختارها آغاز میگردد. بدون تفکر، هر چه هست رو به زوال میرود). وادی این را به من نشان میدهد که هستی یک ساختار است و این ساختار بدون تفکر نمیتوانسته است شکل بگیرد و حتماً یک تفکر خیلی تکاملیافتهای پشت آن قرار دارد. اگر بیشتر به این موضوع دقت کنیم، میفهمیم که هر ساختار از اجزا مختلفی تشکیلشده که هرکدام از ما یک جزء و قسمتی از این سیستم یا ساختار هستیم. وقتیکه وارد وادی دوم می شویم باید بیشتر به خودمان نگاه کنیم که چگونه میتوانیم، جزئی از این سیستم باشیم.
در ضمن باید به این امر هم دقت کنیم که خودمان هم یک سیستم هستیم و هرکدام از ما یک ساختار پیچیده دارد که از اجزا مختلفی تشکیلشده است. در کنگره با آموزش های جهان بینی به این مسائل واقف می شویم. همانگونه که جناب آقای مهندس میفرمایند؛ با جنگ نرمی که در درون خودمان به وجود میآوریم، کمکم خودمان را بیشتر میشناسیم و کمکم به گنج و گوهر درون خودمان بیشتر پی میبریم. بعدازاین که به این موضوع دستیافتیم و خودمان را پیدا کردیم در این سیستم کل، طبیعت و هستی، به این پی میبریم که اگر جزئی واقعاً بی هیچی دلیلی آفریده شده باشد، سیستم نمیتواند کار کند، هرچند هم که جزء کوچک باشد.
هرکدام از ما هرچقدر هم که عضو کوچکی از این هستی باشیم، باید قبول کنیم که باز دلیلی داریم برای این موجودیتمان. درواقع همانگونه که جناب مهندس فرمودند؛ موجود یعنی اعلام وجود، یعنی چیزی که وجود دارد. ما وارد این سیستم شدیم، پس باید قبول کنیم که عضو و جزئی از این زندگی، ساختار یا سیستم هستیم و باید نقش خودمان را پیدا کنیم.
واقعاً میتوان فهمید این اکوسیستمی که طبیعت دارد، چقدر روی برنامه است و نمیتوانیم بگوییم هیچ جزئی از این دنیا بدون دلیل است. یعنی هیچکدام از حیوانات، جانواران، گیاهان و اشیاو ... را نمیتوانیم بگوییم که بیهوده هستند. سپس انسان با تکمیل کردن تفکرش به این پی میبرد که چقدر هرکدامشان دلیلی دارند برای وجود داشتن و هرکدامشان چقدر میتوانند تأثیرگذار باشند روی گذر طبیعت.
من برای خودم در این زمینه ابعادی را تصور کردم . گفتم من سه بُعد دارم و داشتم؛ برای اینکه بتوانم اعلام موجودیت کنم؛ بُعد ارزشی، ضد ارزشی و سومین بعد هم بعد خنثی. بعد ضد ارزشی جایی بود که به قدرت خودم درزمینهٔ تاریکیها پی برده بودم. منیت خودم داشت به من انرژی میداد و این باعث میشد که مثلث نادانی من شکل بگیرد، بااینکه ترس و ناامیدی َآن زمان نبود ولی بالاخره من در مسیری میرفتم که ضد ارزش بود.
بُعد ارزشی جایی است که کنگره آموزش میدهد که چگونه میتوانیم در آن قدم بگذاریم و در مسیر درست رشد کنیم.
سومین بعد، بعد خنثی هست که راجع به همین وادی است که درباره این صحبت میکند که چطور انسان به پوچی میرسد و خنثی میشود. خنثی بودن باعث میشود ضلع های ترس و ناامیدی مثلث جهالت بیشتر رشد کنند و این دو ضلع مثلث است و شاید منیتی نداشته باشد ولی ترس و ناامیدی بیشتر رشد میکند و این باعث میشود که من در یکجا ساکن باشم و نه تمایلی به حرکت به سمت ارزشی داشته باشم و نه ضد ارزشی. خنثی بودن مثل آب راکدی است که اگر بماند میگندد. خنثی بودن میتواند به خودکشی و چیزهای دیگر ختم شود. پس باید با تفکر حرکت و با آموزشهای کنگره بهسوی ارزشها حرکت کنیم.
من تصور میکنم که انسان مانند یک بوم سفید نقاشی میماند. حالا تصور کنید انسان در داخل یک اتاق نشسته است و یک بوم سفید با رنگهای مختلف در جلوی او قرار دارد. فرد وقتی روبروی بوم مینشیند، وقتی میبیند کار دیگری نیست که انجام دهد، شروع به حرکت میکند و تفکر شروع به شکل گرفتن میکند. حتی وقتی نقاش هم نیست شروع میکند به خلق کردن چیزی روی بوم، تجربه نشان میدهد که اگر فقط از رنگ سیاه استفاده کند دیگر نمیتواند هیچ تغییری بدهد، بوم سفید اگر تبدیل به سیاه بشود دیگر هیچ رنگی روی آن سوار نمیشود و برعکس زمانی که رنگی را وارد بوم سفید میکند، قابل به تغییر است، قابل به تغییر بهتمامی رنگها است، میتواند حتی با رنگ مشکی هم با آنها بازی کند و این به چه شکل شروع میشود، وقتی فرد یک بوم نقاشی در پیش رو دارد، حتی اگر هم نقاش نباشد، شروع میکند به فکر کردن و تفکر خودبهخود شکل میگیرد و فرد شروع میکند یکچیزی را خلق کردن و به نظر من این دلیلی میشود برای موجودیت و وجود داشتنش. کسی که دلیلی برای موجودیت نداشته باشد، نمیتواند از خودش چیزی را به وجود آورد.
به نظر من؛ همه ما به این دلیل وارد اینجا شدهایم که حتی یک انرژی از خودمان به وجود بیاوریم که این حیات ادامه پیدا کند.
از اینکه به صحبت های من گوش کردید سپاسگزارم.
مرزبان کشیک: همسفر مهدی
عکس: همسفر محمدحسین
تایپ: همسفر مهرداد
تنظیم در وبلاگ همسفران آقا
- تعداد بازدید از این مطلب :
870