English Version
English

در کنگره فهمیدم اشتباهات از خود من بود

در کنگره فهمیدم اشتباهات از خود من بود

با سلام خدمت شما ایجنت محترم، لطفاً خودتان را به‌رسم کنگره معرفی نمایید؟

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر؛ آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره، روش درمان DST داروی درمان اوپیوم خوراکی، طول سفر اول 13 ماه چند روز به راهنمایی آقای محمود اسماعیلی نمایندگی شهرری رشته ورزشی والیبال، پینگ‌پنگ و دارت رهایی 6 سال و 3 ماه. در ادامه سفر نیکوتین داشتم به روش DST با آدامس نیکوتین، مدت سفر 12 ماه و 10 روز به راهنمایی آقای سعید نمکی سفر کردم مدت رهایی نیکوتین 3 سال و 11 ماه.

چگونه با اعتیاد آشنا شدید؟

قبل از آشنایی با مواد مخدر 8، 9 سال قبل از آن با مشروب و حشیش آشنا شده بودم. چون در آن محله‌ای که بودیم تعدادی دوست و رفیق داشتم که با 4 نفر آن‌ها خیلی صمیمی بودم. جوری شده بود که ما 4 نفر هر وقت می‌خواستیم تفریح کنیم یا لذت ببریم از مشروب و حشیش استفاده می‌کردیم. امروز ما در کنگره به این پی بردیم که وقتی یک شخصی موادی را مصرف می‌کند بعد از گذشت چند سال چون به حالت اشباع می‌رسد دیگر آن مواد یا ماده مخدر جوابش را نمی‌دهد، ما متوجه نبودیم و می‌خواستیم مواد جدیدی را تجربه کنیم. از سال 81 یا 82 بود که من با شیره سوخته آشنا شدم و به‌وسیله یکی از فامیل‌های نزدیک که دایی من بودند و آغاز کار من ازآنجا بود که تقریباً 9 سال درگیر تریاک با وافور و شیره شدم.

 

چگونه با کنگره آشنا شدید و وارد پروسه درمان شدید؟

میگویند هیچ دیداری اتفاقی نیست. من سال 79 برای خرید یک سری تجهیزات شغلی‌ام به‌اتفاق پدرم به تهران رفتیم و قراردادی را بستیم. روزی که قرار بود تجهیزات را تحویل بگیریم، من به‌تنهایی به تهران رفتم. در آن کارگاه 7 نفر کار می‌کردند که بین این افراد من از یک نفر به‌قول‌معروف خوشم آمد و جذب او شدم. پیش او رفتم  و چند نخ سیگار باهم کشیدیم. و این آغاز یک رابطه بود که در آینده او راهی را به من نشان دهد. چون می‌گوییم که هیچ دیداری اتفاقی نیست.  10 سال بعد یعنی سال 89 همان شخص راه کنگره را به من نشان داد. چون هر دو ما درگیر اعتیاد شده بودیم و باهم مواد مصرف می‌کردیم، یکی دو سال بعد از درمانش به من پیام درمان کنگره را داد. دفعه اول که من به شعبه آکادمی مراجعه کردم شرایط را نپذیرفتم. گفتند باید 10 ماه بیایی تا درمان شوی، من گفتم 10 ماه خیلی زیاد است. رفتم و چند مرتبه دیگر برای خودم ترک‌های مختلف کردم و نتیجه نگرفتم. تا اینکه سال 91 و با تخریب شدیدی که در من ایجادشده بود پذیرفتم که به یکی از شعب تهران که شعبه شهرری بود و تازه هم تأسیس‌شده بود بروم. بعد از شروع درمان و با خواسته قوی که داشتم سفرم را محکم ادامه دادم و طوری بود که 10 ماه از 13 ماه سفرم را ساکن تهران بودم و توانستم سفرم را به‌خوبی طی کنم.

آغاز لژیون شیراز توسط شما بوده و از شروع به کار شعبه شیراز  که شما بوده‌اید تا امروز کمی سخن بگویید؟

این لطف خداوند بود که اول من را با کنگره آشنا کرد و در ادامه باراهنمایی‌های مفید راهنمایم و سیستم کنگره و وجود جناب مهندس دژاکام به حال خوش‌دست پیدا کردم.این را بگویم اگر توانستم توی شیراز قدمی بردارم دلیلش این بود که تخریب زیادی را تجربه کرده و راه‌های مختلفی را طی کرده بودم و نتیجه‌ای نمی‌گرفتم؛ اما وقتی وارد کنگره شدم، بعد از گذشت 5، 6 ماه تازه متوجه شدم که در کجای هستی قرار دارم و سیستم بدن چگونه کار می‌کند. همیشه فکر می‌کردم افرادی که در کنگره خدمت می‌کنند همه حقوق می‌گیرند وزندگی خیلی خوبی دارند .اما مثلاً راهنما داشتیم که پیک موتوری بود. راهنما داشتیم که راننده تاکسی بود و خیلی افراد دیگر که شغل‌های خیلی پر درآمدی نداشتند. در کل وقتی باآن‌همه تخریب از شیراز باید به تهران می‌رفتم خیلی برایم سخت بود. روزی که به تهران رفتم زندگی‌ام را در شیراز تعطیل کردم. هیچ درآمدی نداشتم فقط یک وسیله نقلیه داشتم و هزار تومان پول. حتی پول بنزین رفتن به تهران که 68 هزار تومان می‌شد را قرض گرفتم. 3 ماه آخر سفر بودم و همیشه در این فکر بودم که در شهر شیراز هم باید سیستم کنگره‌ای وجود داشته باشد تا افراد نخواهند این‌همه راه را برای درمان به تهران یا اصفهان بروند. باید یک مکانی اینجا باشد که افراد برای رسیدن به درمان و گرفتن آموزش به آن مراجعه کنند.


اولین قدم را چگونه برداشتید؟

چون سه ماه این تصویر در ذهن من می‌گذشت و خواسته قلبی من بود که بتوانم در شیراز این بنا را پایه‌گذاری کنم. اتفاقاً روز رهایی هم آقای مهندس به من گفتند، اگر ساکن شیراز هستی می‌توانی این سیستم در شیراز پایه‌گذاری کنی. به ایشان گفتم 3 ماه به من فرصت بدهید تا ازلحاظ مالی پایه‌هایم را قوی کنم؛ و درطی این 3 ماه من به دنبال یک سری مصرف‌کننده‌ می‌گشتم اما انگار در شیراز هیچ مصرف‌کننده‌ای نبود. از روزی که من رها شدم تا روزی که توانستم فرش را پهن کنم توی پارک دقیقاً 9 ماه طول کشید. چون عاشق خدمت بودم بعد از رهایی برای خدمت به بوشهر میرفتم. بعد از چند جلسه یکی از راهنماهای بوشهر به من پیشنهاد دادند که یک نفر هست که از شیراز برای درمان به بوشهر می‌آید و برایش خیلی سخت است. شما اگر می‌توانید شیراز آموزش جهان‌بینی بدهید، من هم به او برنامه را می‌دهم. همان‌جا بود که من فهمیدم کاردارد جور می‌شود. فوراً پیش آقای مهندس رفتم و ماجرا را تعریف کردم و ایشان هم موافقت نمودند. از 93/2/28 در پارک لاله شیراز فرش را پهن کردم و این‌یک نفر هم 2 هفته می‌آمد 2 هفته نمی‌آمد لژیون، من یک ساعت وقت می‌گذاشتم و می‌نشستم روی فرش نمی‌آمد و می‌رفتم. بعد دامادشان هم اضافه شد، پسرعمویش هم به او اضافه شد. ما با این سه نفر شروع کردیم و تا آخر سال 93 جمعیتمان 7 نفر شده بود. بعد رسیدیم به 10 نفر، بعد 15 نفر و کم‌کم از سال 95 لژیون شیراز تبدیل به شعبه شد و در حال حاضر 200 نفر تحت درمان در سفر اول هستند و 18 نفر کمک راهنما داریم و بخش هم‌سفرها هم فعال است.

 

در حال حاضر چه جایگاه‌های خدمتی در کنگره‌دارید؟

درباره جایگاه‌های خدمتی که نصیب حال من شده است اوایل سفر دوم نویسنده وبلاگ بودم بعدازآن مسئول وبلاگ شیراز شدم و قبل از آن توی پارک مسئول نشریات بودم، کمک راهنما و عضو لژیون مالی و برای دوره دوم ایجنت شعبه شدم. امیدوارم این جایگاه‌ها نصیب حال همه سفر دومی‌ها بشود و تمام افرادی که وارد کنگره می‌شوند و به سفر دوم می‌رسند خدمتگزاران خوبی بشوند چون با خدمت حال شخص خوب می‌شود.

 

وظایف شما به‌عنوان ایجنت چیست؟

ایجنت همان‌طور که از اسمش پیداست مدیر و ناظر بر عملکرد شعبه است. شعبه در دست مرزبانان اداره می‌شود، ایجنت کار اجرایی ندارد و درواقع کارش ارتباط بین دیده‌بان و مرزبانی شعبه است. از بالا هر قوانین یا برنامه‌ای بخواهد اجرا شود توسط ایجنت به مرزبان انتقال داده می‌شود و کار اجرایی فقط به عهده مرزبان است. مواقعی هم ممکن است مرزبان کار را اشتباه انجام دهد. ایجنت مثل یک راهنما برای مرزبان است و به آن‌ها آموزش می‌دهد و برای پیشبرد اهداف کنگره کمک می‌کند تا شعبه شکل زیبایی به خود بگیرد. اگر قرار باشد ایجنت، کار اجرایی انجام دهد دیگر مرزبانی معنایی پیدا نمی‌کند، درواقع مرزبان حریم کل شعبه را در دست دارد.

 

شعبه تخت جمشید را چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا برنامه‌ای برای گسترش آن دارید؟

ما 3 سال در پارک  کار سختی داشتیم. از اوایل و من به‌تنهایی این کار را شروع و افراد باتجربه‌ای در کنار من نبودند که سفر دومی باشند، و زمان برد تا بخواهد شکل بگیرد. در کل حرکت خوبی داشتیم ولی حرکت، حرکت خیلی قوی‌ نبوده است و دو سال گذشته آقای مهندس امتحان نگرفتند و راهنماها همان 6 نفر بودند؛ اما آزمون سال 98 باعث شد که هشت نفر کمک راهنما، هفت نفر مشاوره تازه واردین و چهار نفر کمک راهنمای هم‌سفران و یک نفر راهنمای هم‌سفران در بخش آقایان شعبه قبول شوند. می‌توان گفت حرکت شیراز از امروز به بعد بهتر خواهد شد، البته امروز ما ساختمانمان کوچک است و اگر مکان بزرگ‌تری داشته باشیم می‌توانیم برای خدمت افراد بیشتری را به کار بگیریم. چون الآن فضا کوچک است ما برای سایت اتاق نداریم و اتاق سایت با اتاق مرزبانی یکی است و اگر فضا بیشتر باشد تعداد افرادی که می‌توانند به گردباد سبز کنگره بپیوندند بیشتر خواهد بود.

 

در زندگی شخصی شما کنگره چه تأثیری داشته است و تا چه اندازه موفق بودید که آموزش‌های کنگره را در زندگی پیاده کنید؟

اول یک خاطره‌ای بگویم من قبل از اینکه به کنگره بیایم به دلیل تخریبی که داشتم ازلحاظ سیستم عصبی کاملاً خراب بودم و طوری شده بود که هرروز با خانواده و با پدر و برادرم مشکل داشتم. طوری بود که عموها، دایی‌ها باید می‌آمدند و وساطت می‌کردند. حدود 6 ماه بعد از درمانم یک روز کنار دایی‌ام نشسته بودم، دایی‌ام  گفت آن بحث و دعواهایی که داشتی دیگر نیست چه اتفاقی افتاده؟ من خندیدم و گفتم آن موقع من فکر می‌کردم دیگران مقصر هستند اما بعد از درمان در کنگره فهمیدم اشتباهات از خود من بوده است. کنگره قطعاً مسیری را به من نشان داد که قبل از آن هیچ‌کس نتوانسته بود راه صحیح را به من نشان دهد. کنگره اول با آموزش‌هایش باعث شد من آگاه شوم. در جزوه جهانی مطرح می‌کند که جهان را چگونه می‌بینیم، جهان درون و جهان بیرون یا اطراف ما. جزوه جهان‌بینی خیلی به من کمک کرد، کتاب 60 درجه به من امیدها داد و زمانی که افرادی را که در ترس و ناامیدی وارد کنگره می‌شدند و می‌دیدم آن‌ها امیدوار به زندگی برمی‌گردند می‌گفتم کنگره اگر به آن‌ها کمک می‌کند قطعاً به من هم می‌تواند کمک کند و دوم سیستم ایکس که با طی کردن سفر اول به تعادل در سیستم شبه افیونی رسیدم و سوم تلاش خودم بود که وارد چرخه خدمت شدم و آموزش‌ها را روی خودم کاربردی می‌کردم. چه ازلحاظ کاری و مالی و چه در قسمت خانواده که دیگر آن صلح و صفا برقرار شد همه را از چشم کنگره می‌بینیم و آموزش‌های نابش باعث همه این‌ها شد.

کلام پایانی:

توصیه من‌بعد از شش سال درمان اعتیاد این است، هر شخصی که درگیر مواد مخدر است و می‌خواهد درمان شود فقط راه کنگره را انتخاب کند و وارد کنگره شود. اگر تصورش این باشد که 10 ماه زمان زیادی است بداند که این‌طور نیست و این فقط یک تصویر ذهنی است. وقتی در کنگره و در کلاس‌ها حضور پیدا کنی، مشارکت کنی، می‌بینی 7، 8 ماه از سفرت گذشته و هیچ‌چیزی متوجه نشدی. این کار، کار سختی نیست فقط خواسته می‌خواهد. امیدوارم افرادی هم که وارد سفر اول می‌شوند به درمان و رهایی برسند و در سفر دوم در جایگاه‌های خدمتی آن‌ها را ببینیم.

 

تهیه مصاحبه و تنظیم: مسافر هادی (لژیون چهارم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .