English Version
This Site Is Available In English

من می دانم از هر دست بدهم از همان دست پس خواهم گرفت

من می دانم از هر دست بدهم از همان دست پس خواهم گرفت

هفتمين جلسه از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی دهخدا قزوین به استادی همسفر زهرا، نگهبانی همسفر فیروزه و دبیری همسفر گلی با دستورجلسه «قضاوت و جهالت» روز پنجشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از استاد سردار بسیار ممنون هستم که مرا به این لژیون دعوت‌کردن، از خانم فیروزه کمال تشکر را دارم. از خانم مریم راهنمای عزیزم سپاسگزاری می‌کنم؛ زیرا هر آنچه که یاد گرفتم و روزبه‌روز در زندگی‌‌ام اجرایی می‌کنم، حال خوب قلبم را مدیون ایشان هستم؛ ان‌شاءالله همیشه در زندگی‌‌شان آرامش حاکم باشد.

همان‌طور که می‌‌دانید، قضاوت از قضا می‌‌آید، یعنی حکم صادرکردن و جهالت یعنی ندانستن و عدم آگاهی؛ ما در کنگره ۶۰ همیشه یک دعا می‌‌خوانیم، می‌‌گوییم خداوندا: ما را از دست نیرومند‌‌ترین دشمن که جهل و نادانی خود ما است، نجات بده. یعنی هر مشکلی که در زندگی برای من، پیش می‌‌آید، هر اتفاقی که در زندگی من می‌‌افتد، از خود من سرچشمه می‌‌گیرد. یعنی با دست‌های خود همه این مشکلات را به وجود آورده‌‌‌ام.

طرز صحبت‌کردن و رفتار من منجر به جذب احترام یا حتی بی‌‌احترامی از طرف دیگران می‌شود، هنگامی‌‌که من احساساتی مانند: حسادت، نفرت، کینه و امثال آن را به دیگران منتقل می‌کنم، یعنی با دست‌های خودم همه این مشکلات  را برای خودم به وجود آورده‌‌ام.

یک نمونه که برای من در کنگره بسیار ملموس بود، قضاوت من توسط اطرافیان در زمان سفر اول بود، به دلیل این‌‌که مسافر من چند بار سفرش را خراب کرد، من قضاوت را در‌ نگاه‌‌ها و پچ‌پچ‌های دیگران نظاره می‌‌کردم و عذاب می‌‌کشیدم، همین موضوع باعث می‌‌‌شد که گاهی از کنگره دور ‌‌شوم. این قضاوت‌‌ها که مداوم تکرار می‌‌شود، باعث می‌‌شوند که آن شخص را ناخودآگاه، خواسته یا نا‌‌‌خواسته ‌از کنگره دور ‌کند و این اصلاً خوب نیست.

از تجارب شخصی من این بود که شاید درگذشته نباید یک تصویر یا آدمی را می‌‌دیدم یا حرفی را نباید می‌‌شنیدم ولی می‌‌دیدم و می‌‌شنیدم و در ادامه برای خود داستان‌سرایی می‌‌کردم و با خود می‌‌‌گفتم که آن شخص چرا این کار را کرد؟ نباید این کار را می‌‌کرد؟ کاملاً او را قضاوت می‌‌‌کردم؛ ولی بعد از مدت‌ها متوجه می‌شدم کاری که من می‌کنم کاملاً اشتباه است.

حال این سؤال پیش می‌‌آید که چرا قضاوت و جهالت با هم رابطه مستقیم دارند؟ ما ‌در کنگره یاد گرفته‌ایم که انسان هر چه‌قدر نادان‌‌تر و جاهل‌‌تر باشد، بیشتر انسان‌ها را قضاوت می‌کند. چرا این قضیه اتفاق می‌افتد؟ به دلیل اینکه آن شخص آگاه نیست و هنوز دانایی را کسب نکرده است؛ زمانی که به آن دانایی می‌‌‌رسد، تازه متوجه می‌‌شود که نباید اطرافیان را قضاوت کند البته که به‌دست‌آوردن آن آگاهی به‌مراتب بها زیادی دارد که فرد باید بها سنگین آن را بپردازد تا آن علم را کسب کند.

برای نمونه می‌‌توانم مسافران کنگره ۶۰ را مثال بزنم. مسافران یک روزی در قعر تاریکی‌‌‌‌ها بودند، اشتباهات زیادی می‌‌کردند، اهل زندگی نبودند، دروغ می‌‌گفتند و غیبت می‌‌‌کردند؛ اما به واسطه این‌‌که وارد کنگره شده‌‌اند، دانش آن‌‌ها افزایش پیدا کرده است و از آن سیاهی بیرون آمده‌‌اند و بسیاری از اعمال گذشته را دیگر تکرار نمی‌‌‌کنند؛ مسافران بهای سنگینی را پرداخت کرده‌‌‌اند تا به اینجا رسیده‌‌اند.

تغییرکردن در زندگی بسیار سخت است، من هیچ‌‌وقت نمی‌‌‌توانم مسافر خود یا اطرافیانم را تغییر دهم، زمانی می‌‌توانم روی دیگران تأثیرگذار باشم که تغییر را از خود شروع کنم، من زمانی که تغییرات را شروع کردم، کم‌کم متوجه تغییر رفتار اطرافیان ‌‌شدم. من همیشه خود را به‌خاطر انتخاب مسافرم قضاوت و سرزنش می‌‌کردم و با خود می‌گفتم: تو می‌‌‌توانستی زندگی بهتری داشته باشی؛ ولی اکنون به‌ این نتیجه رسیده‌‌ام  که آن شرایط و نظرات به دلیل عدم آگاهی من بود. اکنون که یک مقدار آگاهی پیدا کرده‌ام به این نتیجه رسیده‌‌‌ام قرارگرفتن این فرد در کنار من بخشی از تقدیر من بوده است. من به واسطه ایشان وارد این مجموعه شدم و بسیاری از اشتباهاتم را دیدم، متوجه شدم که چه‌قدر اطرافیان را قضاوت می‌‌‌کردم، منیت بالایی داشتم و خودخواه بودم. هنگامی‌‌که علم و دانش من یکـ مقدار در کنگره بالا رفت، متوجه شدم که همه این‌‌ها برمی‌‌گردد به خود من، من خودم به خودم آسیب زدم؛ زیرا خودم را قضاوت کردم.

مشکل از جایی به وجود می‌آید که من بخواهم اطرافیان را قضاوت کنم. در این زمان تنها چیزی که از دست می‌‌‌‌‌‌دهم، آرامش، آسایش، صلح و صفای زندگی است. حضرت مسیح یک نقل‌قول دارند که می‌‌گویند: چگونه خسی را در چشم دیگران می‌بینی؛ ولی چوبی را در چشم خودت نمی‌‌‌بینی؟ در جای دیگر می‌‌فرمایند۰ که اگر دیگران را قضاوت می‌‌کنی، نمی‌میری تا اینکه آن مشکل برای خودت به وجود بیاید و خودت آن را لمس کنی. نتیجه‌‌ای که من از این دستور جلسه گرفتم این است که هر چقدر داناتر می‌‌شوم و علم و آگاهی‌‌ام در زندگی بیشتر می‌‌شود، دوربینم را از روی دیگران برمی‌‌دارم و روی زندگی خودم متمرکز می‌شوم و باید بدانم از هر دست بدهم، از همان دست پس خواهم گرفت.

رابط خبری: همسفر سادات رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دهم)
ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دهم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .