خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم یک مسافر؛ خدا را شکر میکنم که قسمت شد دوباره در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز که دو جلسه گذشته هم در موردش صحبت شده وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من است، من امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم که واقعاً تأثیر این وادی بر من چه بوده است. در وادی چهاردهم در مورد مثلث عشق صحبت میشود که برای عشق ورزیدن باید یکچیزی وجود داشته باشد که در این مثلث آن را بهعنوان ضلع سایهها میشناسیم. دستور جلسه قبلی در مورد برابری در کنگره بود که آیا واقعاً کسانی که الآن در جلسه حضور دارند باکسانی که حضور ندارند برابرند؟ قطعاً اینچنین نیست و حالشان نیز باهم متفاوت است. تجربه چندین ساله من در کنگره این را میگوید: کسانی که ابتدای جلسه حضور دارند موفقتر هستند. برای رسیدن به رهایی باید بهای آن را پرداخت، زود آمدن و خدمت کردن و وقت گذاشتن برای درمان بهای رهایی است.
دوست داشتن در کنگره از جارو زدن و صندلی چیدن شروع و به جایگاهای بالاتر رسیدن ادامه پیدا میکند، من در کنگره شصت هر کاری در هرکجای ایران باشد بدون درنگ انجامش خواهم داد. آن چیزی که کنگره به من داده است انقدر عظیم و با ارزش است که اگر تمام زندگیام را هم بدهم مانند قطرهای است مقابل دریا. من از آقای فولادوند که عاشقانه خدمت میکردند سؤالی پرسیدم (که آن زمان ایشان ایجنت شعبه بودند) خیلی از سفر اولیها برای درمان خودشان بهزور و نامنظم به شعبه میآیند، چه چیزی باعث این شده که شما بدون هیچ دستمزدی منظم حضور پیدا و خدمت میکنید، ایشان فرمودند که علتش عشق است. من روزی عشق را فقط در مصرف مواد میدانستم نه به خانواده و اطرافیان و چیزیهای دیگر، و معنی عشق حقیقی را در کنگره فهمیدم و اینکه چگونه میشود محبت کرد و محبت دریافت کرد و در کنگره بود که کانون خانوادهام بهواسطه آموزشهایش گرمتر شد. عشق و محبتی که به من و خانوادهام داده شد همینطوری به دست نیامده بلکه تلاش کردم، خدمت کردم و زحمت زیادی کشیدم و امیدوارم این محبت و عشق و دوست داشتن برای همه عزیزان اتفاق بیفتد و این در صورتی است که خواستهاش وجود داشته باشد و بهای خواسته پرداخت گردد.
قسمت دوم دستور جلسه مربوط به جشن اولین سال رهایی مسافر علی مرزبان محترم شعبه هست. ابتدا این روز را خدمت آقا فریبرز که راهنمای سفر اولشان بودند تبریک میگویم و به دلیل مرزبان شدن علی آقا بنده به عنوان ایجنت شعبه در این جایگاه هستم. علی انسان خدمتگزار و بااخلاقی است و بعد از رهایش کنگره را رها نکرد، در انتخابات مرزبانی شرکت نمود و بهعنوان نفر اول انتخاب شد. من این روز را به خودش به راهنمای گرامیش و همسفران محترمش همچنین کمک راهنماهای همسفرانش تیریک می گویم و امیدوارم که در سال آینده موفق شود که شال کمک راهنمایی را دریافت کند.
اعلام سفر مسافر علی:
آخرین آنتی ایکس تریاک و شیره، مدت سفر اول 10 ماه و 22 روز، رشته ورزشی فوتسال، راهنما آقا امیر، رهایی یک سال و پنج ماه
آرزوی مسافر علی:
آرزوی من برای آن دسته از عزیزانی است که مادرشان همسفرشان است. آرزو میکنم که این عزیزان هم این جایگاه را تجربه کنند و حس و حالشان را تقدیم مادرشان کنند.
خلاصه سخنان مسافر علی:
در ابتدا از همه عزیزان سپاسگزارم که در جشن ما شرکت کردند. خداوند را شاکرم که بعد از سالیان سال که درگیر اعتیاد بودم و راهی برایش پیدا نمیکردم، به این جایگاه رسیدم و درمان شدم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که برای من و امثال من خیلی زحمت میکشند. از همه مرزبانان و خدمتگزاران شعبه ابنسینا تشکر میکنم. از راهنمای تازه واردین آقا پرویز و آقا محسن تشکر میکنم. از راهنمای سیگارم آقا حشمت بسیار سپاسگزارم. از آقا فریبرز راهنمای عزیزم خیلی تشکر میکنم. آقا فریبرز مثل برادر بزرگتر من هست و من از صمیم قلبم دوستشان دارم، واقعاً برای من زحمت کشیدند.
من در زمان مصرف بیشترین آزار و اذیتم برای خانواده بود. زمانی که من بهصورت سقوط آزاد ترک میکردم کل خانواده درگیر سرویسدهی به من بودند. یکی از خواهرهایم مسئول تغذیه من بود. آنیکی خواهرم به خاطر کارش مسئول سرم و قرصم بود. خواهر سومم هم دائم غصه من را میخورد. و چون بیکار بودم خرجم همروی دوش خانوادهام بود. از همه بیشتر مادرم اذیت شد چراکه حس مادری بسیار قدرتمند است و او طاقت این وضعیت را نداشت، دائم در حال راز و نیاز بود تا راهی برای درمان من پیدا شود. از مادرم خواهش میکنم که من را حلال کنند. و در آخر از راهنمای همسفرانم خانم سمیرا و خانم حکیمه بسیار سپاسگزارم.
خلاصه سخنان کمک راهنمای همسفر خانم سمیرا:
خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار دارم. آرزوی هر مادر است که در تولد فرزندش شرکت کند و این نهایت شور و شوقوذوق برای یک مادر است. خدا را شکر میکنم که در این جشن باشکوه حضور دارم. این روز را به آقای فریبرز و آقای ایمانی و همچنین خود علی آقا تبریک میگویم. انشاء اله همه مسافران کنگره 60 این جایگاه را تجربه کنند. به رهجوی خودم که یکی از فعالترین رهجوهای کنگره هستند تبریک میگویم و امیدوارم که شال کمک راهنمایی را بر گردنشان ببینم. به مادر علی آقا هم خیلی تبریک میگویم.
خلاصه سخنان همسفر:
این روز بسیار زیبا را به برادر عزیزم تبریک میگویم. به آقای ایمانی ایجنت محترم شعبه تبریک میگویم. همچنین به راهنمای برادرم آقا فریبرز تبریک می گویم و از تمام زحماتشان سپاسگزاری میکنم. از تمام کمک راهنمایان همسفران صمیمانه تشکر میکنم و آرزو میکنم در تمام زندگیشان موفق باشند.
خلاصه سخنان همسفر (مادر):
از راهنمای پسرم آقا فریبرز که زحمات زیادی برایمان کشید تشکر میکنم. از راهنمای خودم تشکر میکنم. در ابتدا که به کنگره آمدم گفتم خدایا اینجا چه جایی است که من آمدهام ولی بعد از مدتی آنقدر آرامش پیدا کردم که به این مکان مقدس ایمان آوردم. در حال حاضر 2 سال است که در آرامشم و شب با خیال راحت میخوابم و از اینکه علی دیگر یک مصرفکننده نیست چون کلمهای که روی مصرفکنندگان میگذارند (معتاد) برای من خیلی سخت است. خدا را شاکرم که با آمدن علی در کنگره این صفت از رویش برداشته شد. از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که زندگی دوباره به ما بخشیدند.
خلاصه سخنان کمک راهنمای همسفر:
مسافرانی که گریز میزنند بدانند همسفرانشان را خیلی عذاب میدهند علیالخصوص آنانی که همسفرانشان مادرشان است. از دید ما همسفران مسافرانمان بیمار هستند ولی در بیرون از کنگره اینگونه نیست و هزاران الفاظ بد در مورد مصرفکنندگان بکار میبرد، پس چرا یک مسافر نباید درست سفر کند تا دل این عزیزان به درد نیاید. امیدوارم تمام سفر اولیها عزیزانشان را خوشحال کنند مثل امروز.
تهیه و تنظیم: گروه وبلاگ شعبه ابن سینا