دومین جلسه از دور سی و نهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی پرستار به استادی دیده بان محترم آقای محمد صداقت، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه (قضاوت و جهالت و تولد سه سال رهایی مسافر حامد) روز شنبه 2 شهریور ماه سال جاری راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سلام دوستان محمد صادق هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم و میتوانم در کنار این دو عزیز خدمت کنم به نگهبان و دبیر جایگاه جدیدشان تبریک میگویم. داشتم به این موضوع فکر میکردم که پول دادن جهت خرید آب معدنی برای هر جلسه در مدت زمان یک سال مبلغ زیادی را صرفهجویی میکند که میتوان با گذاشتن یک پارچ آب از این هزینهها جلوگیری کنیم و پول آن را به سبد بی اندازیم.
راجع به دستور جلسه قضاوت و جهالت باید بگویم که قضاوت نکردن کار بسیار سختی است و من از زاویهای دیگر به آن نگاه میکنم یعنی اینکه نسبت به موضوعات علم خودم را زیاد میکنم که با جهالت قضاوت نکنم اگر هم میخواهم این کار را انجام بدهم با دانش باشد. آقای علی اشکذری همیشه میگوید برای اینکه دروغ نگوییم راستش را باید بگوییم این خیلی ساده است ولی یک راهکار است.
حالا چه کارکنیم که ما در قضاوت، جهالت نکنیم. باید راجع به آن موضوع دانش و آگاهی پیدا کنیم. من راجع به پدرم، مادرم، همسایهها و... قضاوت میکنم کسانی که الان آنها را نمیشناسم... مثلاً چرا فلانی ماشینش را فروخت خودم قضاوت میکنم در ذهنم حکم هم صادر میکنم حتی به بقیه هم میگویم.
شاید بنده خدا ماشینش را فروخته رفته خانه خریده چرا قضاوت الکی میکنم وقتیکه میگویم بروم تحقیق کنم یعنی بروم از فلانی بپرسم که ماشینت را فروختی میگوید بله فروختم خانه خریدهام در این صورت علم من راجع به فروختن ماشین آن شخص بالا می رود و بعدازآن قضاوت بیجا نمیکنم هر کس هم که پرسید چرا ماشینش را فروخته میگویم به این دلیل که خواسته خانه بخرد.
ذهن من دائم از صبح در حال قضاوت کردن است صبحانه خوردن، مزه پنیر یا هر چیز دیگر ای این باعث از دست دادن انرژی میشود و بهترین راه این بود که علم آن را پیدا کنم مثلاً چایی باید چقدر شیرین باشد وقتی این موضوع را متوجه شدید دیگر معیاری برای سنجیدن ندارید و متوجه علم آن یک لیوان چایی میشوید.
باید یاد بگیرم که راجع به کنگره و هم لژیونی خودم حتی خانواده خودم هم قضاوت نکنم. انسان موجودی است که اگر حرفی به او زده بشود شاید در ظاهر نسبت به آن بیتفاوت باشد ولی بعد میرود راجع به آن مسئله فکر میکند. اگر راجع به یک مسئله خاص از فردی سؤال پرسیدیم و در جواب به ما گفت که به شما ربطی ندارد میرویم و راجع به آن قضیه فکر میکنیم و علم خودمان را افزایش میدهیم و متوجه میشویم که نباید راجع به مسائل شخصی افراد فضولی کنیم.
انسان شبیه به یک کهکشان میماند و واقعاً گسترده، پیچیده و باعظمت است و فقط همین اطلاعات سطحی را از خودش می داند پس چطور می تواند راجع به افراد دیگر نظر بدهد و بگوید که همه خصوصیات آنها را می شناسد. پس بهتر است که قضاوت نکنیم.
در مورد قسمت دوم دستور جلسه تولد ۳ سال رهایی حامد عزیز است. حامد در سفری که انجام داد بسیار تغییر کرد و با این حامد فعلی بسیار متفاوت بود و این هم به این دلیل بود که خواسته داشت و در کنگره ماند. حضور و پافشاری کردن حامد در خدمت کردن و اینکه دوست دارد خوبتر بشود و خدمت بکند باعث شده که امروز شال مشاوره تازه واردین بر گردنش باشد هنوز جواب امتحانات نیامده ولی من امیدوارم و دعا میکنم که تمامی بچههایی که امتحان دادهاند قبول بشوند.
من این روز را به حامد عزیز و همسفر خوبش و به استاد خودم آقای تراب خانی تبریک میگویم و برایش آرزوی موفقیت دارم. به آقای امین دژاکام و همچنین آقای مهندس حسین دژاکام تبریک میگویم؛ و در آخر از عزیزان خواهش میکنم که تا چهارشنبه فرمهای مرزبانی را به انتشارات تحویل بدهند. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید سپاس گذارم.
گل رهایی:مسافر محمد رهجوی آقای محسن شهرابی
قسمت دوم دستور جلسه:تولد سه سال رهایی مسافر حامد.
اعلام سفر مسافر :
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر
تخریب 15 سال آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک مدت 12 ماه و 5 روز سفر کردم به روش DST با داروی OT به راهنمایی راهنمای عزیزم محمدصادق صداقت. رهایی از بند اعتیاد 3 سال و چند ماه.
آرزوی مسافر:
من آرزو میکنم که کسانی که واقعا خواستار درمان اعتیاد هستند راه کنگراه برایش مشخص بشود و یرای همیشه درمان بشوند.
سخنان مسافر :
سلام دوستان حامد هستم مسافر
سه سال و چند ماه گذشته از سال اول تولدم همه به من می گفتند که حامد عصبی یا بداخلاق ولی امسال ندیدم که کسی این حرفها را بزند تازه متوجه شدم که در حال تغییر هستم تازه فهمیدم که در کنگره آرا آرام دارم فرمانبردار میشوم تازه فهمیدم که در کنگره در حال قدم برداشتن صحیح میباشم الآن خیلی خوشحال هستم که توانستم تولد ۳ سال رهایی را جشن بگیرم.
همیشه به خودم میگفتم چطور میتوانم زحمتهای خانواده و آقای صداقت را جبران کنم به این نتیجه رسیدم که بدون توقع به دیگران کمک کنم. امیدوارم که بتوانم خدمت کنم تا بدیهای گذشته را جبران کنم ولی با این حال از مادرم میخواهم که من را ببخشد. در این ۳ سال خیلی چیزها را به دست آوردم که آرزوی آنها را داشتم. توانستم خانه و ماشین بخرم و همه اینها را مدیون کنگره هستم. تمام سعی خودم را میکنم که بهتر بشوم و امیدوارم این اتفاق بی افتد.
سخنان همسفر:
سلام دوستان نرگس هستم همسفر
من این روز زیبا را به آقای مهندس، آقای صداقت و همچنین آقای حامد تبریک عرض میکنم. من از حامد ممنون هستم که باعث آشنا شدن من با کنگره شد. این تولد دو تا پیام دارد پیام اول برای تازهواردین عزیز که تازه با کنگره آشنا شدهاند که با فرمانبرداری و عجله نکردن و اجرای حرمتها و قوانین کنگره به درمان قطعی برسند و پیام دوم برای سفر دومیهایی که از خود سرمست نشوند فکر نکنند که تو این جایگاه قرار گرفتید و بخواهید قبله خودتان را گم کنید با یک تلنگر به راحتی امکان دارد که این جایگاه را از دست بدهید. اینجا است که ما باید هوشیار باشیم و بتوانیم در هر جایگاهی که در توان داریم خدمت کنیم و این خدمت میتواند با بالا بردن دانش در کنگره اتفاق بی افتد یا حتی شرکت در لژیون سردار.
هر کاری که ما بخواهیم آن را انجام بدهیم باید با تمام توان و قدرت باشد نه با سستی. از راهنمای خودم که غرور من را شکستند و دوباره مرا مانند یک پازل رویهم قراردادند و همیشه به من یادآوری میکردند که اگر همسفر قوی و قدرتمند شود یقینا مسافر هم قدرتمند میشود از همه شما عزیزان سپاس گذارم که به صحبتهای من گوش کردید.
سخنان راهنمای مسافر:
سلام دوستان لیلا هستم همسفر
من هم تولد ۳ سال رهایی آقای حامد را خدمت تکتک اعضای کنگره در رأس آقای مهندس و همچنین آقای صداقت ایجنت شعبه تبریک میگویم. در مورد خانم نرگس باید بگویم که بخشی از آموزشها را در خدمت خانم ناهید بودند و از ایشان تشکر میکنم.
صفت بارز خانم نرگس این بود که تشنه آموزش گرفتن بودند. اکثر رهجوها به دنبال این هستند که آموزش بگیرند تا از دانایی بالاتری بهره ببرند ولی خانم نرگس به دنبال این بود که دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کند و همیشه در قبال افرادی که به او آموزش میدادند چشم میگفت.
به یاد ندارم که خانم نرگس آموزشی گرفته باشد و انجام نداده باشد و این باعث شده که خدمت گذار بسیار خوبی باشد و پس از گذراندن دوره دبیری و نگهبانی به آبدارخانه برگشت و در آنجا شروع به خدمت کردن کردند.۴ سال است که عضو لژیون سردار هستند و در هر جایی که در توان داشتند خدمت کردند در زمان خدمتی مرزبانی در خدمت خانم کماندار بودند و بسیار آموزش پذیر و بدون حاشیه خدمت میکردند.
این روز را به ایشان تبریک میگویم و امیدوار هستم که در ادامه شال کمک راهنمایی را روی گردن ایشان ببینم. مرسی از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
.
مرزبان کشیک: مهدی
عکس: مسافر وحید
گزارش:مسافر وحید
تنظیم :وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
909