English Version
English

زندگی در کنار طوفان؛ جشن سومین سال رهایی مسافر مهدی

زندگی در کنار طوفان؛ جشن سومین سال رهایی مسافر مهدی

دومین جلسه از دور شانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی میرداماد به استادی کمک راهنمای محترم مسافر امید و نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه (وادی سیزدهم و تأثیر آن روی من و همچنین تولد سومین سال رهایی مسافر مهدی) روز پنجشنبه 30 مردادماه سال جاری رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%286%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2815%29.jpg

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خدا را شاکرم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم خدمتی بنمایم. این هفته به دلیل اردوی سراسری جای تعدادی از اعضاء خالی است و البته جای ما هم در اردو خالی است و اما دستور جلسه، وادی سیزدهم و تأثیر آن روی من. چیدمان وادی‌ها در کتاب عشق به‌صورت خیلی زیبا بیان‌شده است. همین وادی‌ها را در کتاب 60 درجه نیز داریم ولی به‌این‌ترتیب نمی‌باشد.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%285%29.jpg

 

من در زندگی هر کاری را شروع می‌نمایم از این وادی‌ها کمک می‌گیرم و در آن کار موفق می‌شوم. از وادی اول که تفکر است، وادی دوم امیدواری در کارها، وادی سوم یعنی فقط روی خودت حساب کن، وادی چهارم مسئولیت کارهایت را به خداوند نسپار، وادی پنجم با تفکر آماده حرکت باش، وادی ششم در کارهایت احساسی عمل نکن و باعقل تصمیم بگیر، وادی هفتم همیشه بهترین مسیر را انتخاب کن، وادی هشتم حرکت کن و ممکن است در این حرکت اوایلش آسان نباشد ولی با ادامه دادن راه نمایان می‌شود، وادی نهم راجع به نقطه تحمل است که با تکرار منظم موضوع و پارامتر زمان به دست می‌آید، وادی دهم صحبت این‌که ما را از گذشته خودمان دور می‌کند و می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست، وادی یازدهم از حرکت درست صحبت می‌کند، وادی دوازدهم از نتیجه تفکر اولیه ما صحبت می‌کند یعنی در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود، وادی سیزدهم از حرکت می‌گوید یعنی اینکه هیچ‌گاه یک انسان نباید در حالت سکون بماند و ما جایی نمی‌توانیم بایستیم و دائماً در زندگی باید در حالت تغییر و تبدیل باشیم و وادی چهاردهم که چاشنی همه وادی‌ها است و برای انجام هر کاری باید عشق به آن کار را داشته باشیم.

وادی سیزده یکی از بهترین وادی‌ها است که چون نکات این وادی بسیار زیاد می‌باشد و از عهده این جلسات خارج است لذا توصیه می‌کنم که این وادی را به‌دقت مطالعه نموده و از آن به‌صورت کاربردی استفاده نمایید.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%200531%20%281%29.jpg

و اما دستور جلسه دوم تولد سه سال رهایی مسافر مهدی و همسفرش

راهنمای مسافر یک‌طرف قضیه و راهنمای همسفر نیز یک‌طرف قضیه می‌باشد که هر دو کمک می‌کنند تا یک مسافر به رهایی برسد. مهدی را بجه ها کم‌وبیش می‌شناسند مهدی حجب و حیای خاصی دارد که با همین حجب و حیا ولی باحالی خراب با مصرف شیشه وارد کنگره شد و در ادامه وارد لژیون من شد. در همان اول کار مطلب را درست متوجه شد و با حرکت درست و دقیق بعد از یازده ماه رها شد. ولی در سفر دوم خدمتش کم است ولی همسفرش شال کمک راهنمایی دارد و جبران می‌کند.

مهدی در لژیون سردار حضور دارد و هر کاری از دستش برمی‌آید برای کنگره انجام می‌دهد در پیامش نوشته‌ام که باید قدم‌هایت را محکم‌تر برداری و به جایگاه کمک راهنمایی برسی و این تولد پیامی است برای کسانی که می‌گویند شیشه درمان ندارد من به آقا مهدی، همسفرش، آقاپسرش تبریک می‌گویم. به آقای مهندس و همه‌کسانی که در این راه کمک مهدی بوده‌اند تبریک می‌گویم و انشا الله تولد آزاد مردی‌ات.
 

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2817%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2814%29.jpg

اعلام سفر مسافر:

آنتی ایکس مصرفی، تریاک، شیره، شیشه. تخریب بیست سال. دوازده ماه و پانزده روز سفر کردم به راهنمایی آقای امید طاووسی، در لژیون سوم. به روش دی اس تی.همراه داروی اوتی. آزادی از بند اعتیاد سه سال و یک ماه. در ادامه مسافر سیگار بوده‌ام در لژیون آقا امید به روش دی اس تی. با آدامس نیکلایف. رهایی دو سال و هفت ماه.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2818%29.jpg

آرزوی مسافر:

برای کسی که خیلی دوستش دارم یعنی برادرم آرزو می‌کنم و امیدوارم که خداوند رهایی‌اش را از بند اعتیاد امضا نماید.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2820%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2816%29.jpg

سخنان مسافر: 

خدا را خیلی شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم، تشکر می‌کنم از شرکت دوستان در این جلسه و خیلی ممنون هستم از تعریف دوستان راجع به بنده من قابل این‌همه تعریف نبوده‌ام تشکر از راهنمای گلم که در سفر اول با آموزش‌هایش توانستم به نتیجه برسم تشکر از همسفر عزیزم و راهنمای گرامی ایشان می‌نمایم.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2821%29.jpg

بنده اوایل تخریبم از تریاک و شیره استفاده می‌کردم و چون خودم را خیلی زرنگ حساب می‌کردم و می‌خواستم بهتر از بقیه باشم با شیشه آشنا شدم با شروع مصرف شیشه مشکلاتم با خانواده شروع گردید و جایگاه‌های کاریم را از دست دادم و همین‌طور اعتبارم را خیلی کار می‌کردم ولی هیچ‌گاه پول نداشتم چون تخریب شیشه‌ام بالا بود همیشه لنگ بودم. برای ترک همیشه سقوط آزاد می‌کردم ولی بعد از مدتی دوباره شروع می‌کردم هر جا کلینیک بود می‌رفتم و در آخر می‌گفتند شیشه درمان ندارد بیرون از کنگره هیچ درمانی وجود ندارد.

آرامش الآنم را مدیون کنگره هستم جایگاه‌های ازدست‌رفته‌ام را به دست آوردم یک رهجو وقتی وارد کنگره می‌شود کلمه یازده ماه برایش خیلی زیاد است ولی با صبر می‌توان به حال خوش رسید من سعی کردم حرمت‌ها را زیر پا نگذارم گوش‌به‌فرمان و خواستار رهایی بودم من به خاطر تخریب زیاد از فرزندانم خیلی غافل بودم و بزرگ شدن آن‌ها را احساس نکردم و به خاطر این موضوع از آنان عذر می‌خواهم انشا الله بتوانم جبران نمایم.

سخنان همسفر:

سلام دوستان وجیهه هستم یک همسفر، عرض ادب و احترام خدمت جمع دوستان محبت بسیار خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم بهترین‌ها را برایتان آرزومندم مخصوصاً برای سفر اولی‌ها.

دیشب به این فکر می‌کردم که امروز راجع به چه موضوعی صحبت کنم این واژه به ذهنم رسید که از کجا تا کجا چه بودم و شرایطم چه بود و حال کجا هستم یک روز از سر ناامیدی با تمام وجودم برای خودم و خانواده‌ام نابودی می‌خواستم، امروز با همه وجودم از خداوند می‌خواهم آنچه در بضاعتم است بتوانم امید در دل‌های ناامید ایجاد کنم. این است فرق از کجا تا کجا.

در کنار یک مصرف‌کننده زندگی کردن سختی‌های خودش را دارد ولی زندگی در کنار مصرف‌کننده شیشه بودن صبر و آرامشی مدام می‌طلبد. دنیایی براز ترس و توهم ...

جایی خواندم نوشته بود آرامش سهم کسانی نیست که به‌دوراز طوفان زندگی می‌کنند آرامش سهم کسانی است که در کنار طوفان با آرامش زندگی می‌کنند. من از کسانی بودم که آرام نبودم ولی در کنگره آموختم که اگر انسان آرام باشد نتیجه بهتری کسب می‌کند.

ما دائم در زندگی تقلا می‌کنیم و فکر می‌کنیم برای زندگی‌مان تلاش می‌کنیم و منتظریم کسی از بالابالاها بیاید و به ما کمک کند مثل پرنده‌ای که در قفس است درحالی‌که در قفس باز است ولی نمی‌بیند و خودش را به درودیوار می‌زند و در آخر خسته و زخمی کف قفس می‌افتد، یادمان می‌رود که از خودش کمک بخواهیم، اگر کمی تفکر و تعقل کنیم در قفس را پیدا می‌کنیم.

در کتاب شصت درجه صفحه 42 نوشته انسان‌ها می‌توانند خودشان کاری کنند که معجزه در زندگی‌شان اتفاق بیفتد، آقای مهندس می‌گویند همه‌چیز در هستی شگفت‌انگیز است؛ در وادی می‌گوید معجزه حیات خود حیات است، اینکه ما چطور به کنگره آمدیم معجزه بود، همیشه داستان زندگی‌ام را برای خودم می‌گویم که یادم نرود کجا بودم و کجا هستم، قدر کسانی که به من خدمت می‌کنند، قدر جا و مکانی که هستم را بدانم، آقای امین می‌گویند اگر قدر نعمت‌هایتان را ندانید به‌جای اینکه محرم شوید، محروم می‌شوید.

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%200531%20%285%29.jpg

دوست دارم داستان زندگی‌ام را بگویم، زندگی ما به نقطه صفر رسید؛ دوستی داشتم که پزشکی بیرون از اصفهان را به ما معرفی کردند؛ آن پزشک با گفتاردرمانی و داروی متادون کارش را شروع کرد، یک سال و چهار ماه آنجا رفتیم، یک روز مسافرم به من گفت من دوباره شیشه می‌کشم، انگار نارنجکی از یخ در سرم منفجر شد، به پهنای صورتم اشک می‌ریختم، انگار جزئی از وجودم آب می‌شد و از چشمانم خارج می‌شد؛ خیلی درمانده شدم و گفتم ساعت سه پیش دکتر می‌روم و شکایتش را پیش دکتر می‌برم، در مسیر دائم به خدا گلایه می‌کردم، به یاد برنامه ماه‌عسل و خانمی که در جاه 25 متری کنار جسد همسرش خسته و تشنه گیر افتاده بود افتادم، به خدا گفتم او را در عمق چاه دیدی و نجات دادی، مرا هم ببین و کمک کن؛ دکتر ما را که دید فهمید و شروع به سرزنش مسافرم کرد، مسافرم به او گفت اگر به کنگره 60 بروم چه می‌شود؟ دکتر گفت آنجا هم عده‌ای معتاد دورهم جمع شده‌اند و از هم یاد می‌گیرند، به دکتر گفتم چنین جایی در اصفهان داریم، گفت بله در خیابان ارغوانیه، ساعت 5 آنجا بودیم، مرزبانی به نام مسعود به م گفت از این به بعد مسافر و هم‌سفر هستید و یازده ماه طول می‌کشد، آن روز جشن رهایی آقای محمود خیری به استادی آقای علیزاده بود، دختر ایشان در همین جایگاه اشک می‌ریختند و من هم اشک می‌ریختم ولی اشک من کجا و اشک او کجا؛ اشک او از سر شوق بود ولی من غبطه می‌خوردم که آیا ما هم رها می‌شویم؛ این فرق از کجا تا کجاست؛ امروز آمده‌ام همین را بگویم؛ هر تولد باید پیامی برای مخاطبانش داشته باشد وگرنه فرقی با تولدهای بیرون ندارد.

من فکر می‌کردم خدا مرا نمی‌بیند و حواسش به من نیست، به‌شدت در وادی دو گیرکرده بودم ولی فهمیدم خدا حواسش به من هست، روزی راضی بودم مسافرم تریاک بکشد، مشروب بخورد، متادون بخورد ولی شیشه نکشد ولی خدا به من نشان داد که اگر دستت را به من بدهی و دستت را بگیرم کاری می‌کنم که سیگار هم نکشد؛ کسی که در کنگره هست خدا حواسش به او هست و دستش را گرفته و خدا دست کسی را رها نمی‌کند مگر اینکه بنده کاری بکند که دست خدا از دستش جدا شود.
ما در کنگره در کنار دو تن از بی‌نظیرترین کمک راهنمایان کنگره آقا امید و خانم ندا قرارگرفته‌ایم، امیدوارم آقا امید را با شال آبی ببینم چون لیاقت آن رادارند؛ خانم ندای عزیزم منت بر سر من گذاشتند که در این جمع حضور پیدا کردند؛ درست است ازنظر فیزیکی در شعبه نیستند ولی در قلب ما همیشه هستند و امیدوارم دست خدا را در دستشان حس کنند؛ از ایجنت محترم آقای اکبری و اسیستانت محترم خانم سهیلا و گروه مرزبانی تشکر و قدردانی می‌نمایم و بازهم به مسافرم تبریک می‌گویم چراکه تک‌تک تاروپود این شال کمک راهنمایی را از حمایت‌ها و مردانگی ایشان دارم، درست است هم‌سفر بال پرواز مسافر است ولی مسافر می‌تواند سکوی پرتاب هم‌سفر باشد و در پایان تشکر و تبریک می‌گویم به دو پسرم، از مادر و خواهر و همسر برادر آقا مهدی که مهمان ما هستند صمیمانه تشکر و قدردانی می‌نمایم.

سخنان کمک راهنمای همسفر:

سلام دوستان ندا هستم یک هم‌سفر، خیلی خوشحالم که خدا دوباره توفیق شرکت در جمع دوستان محبت را نصیبم کرد، خوشحالم که در کنار وجیهه عزیزم و آقا مهدی جشن سومین سالروز رهایی‌شان را جشن می‌گیریم.


روزی که خانم وجیهه وارد لژیون بنده شدند از همان اول مشخص شد که هدفمند به کنگره آمده‌اند از سؤال و رفتارشان مشخص بود که آمده‌اند تا به درمان کمک نمایند و خوشبختانه زود به این باور رسیدند که کنگره 60 تنها چائی است که به درمان قطعی اعتیاد می‌رسند.

وقتی سؤال می‌پرسیدند واقعاً راهکار می‌خواستند و به دنبال بهانه‌جوئی نبودند که من یک هم‌سفر مظلوم هستم و مسافرم دائم مشکل تراشی می‌کند. ما همین را از یک هم‌سفر می‌خواهیم و مسافر خودش درمانگر خودش است هم‌سفر تنها کارش این است که آرامش به مسافر بدهد.


به آقا مهدی تبریک می‌گویم امیدوار شال کمک راهنمایی را روی دوش او ببینم. به آقای مهندس، آقا امید و آقا مهدی و وجیهه عزیز تبریک می‌گویم.

 

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2819%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2822%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2823%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2824%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2825%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2827%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2828%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2829%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2830%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2831%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2832%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%20980531%20%2834%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%200531%20%282%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%200531%20%283%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%200531%20%284%29.jpg

https://up.c60.ir/repository/53181/sal98/tavalod/tavalod%200531%20%286%29.jpg

نمایندگی میرداماد

تنظیم: مسافر باقر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .