English Version
English

پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست

پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست

نقطه ای که در زندگی ما همسفر ها به وجود آمد همان ورود به کنگره بود، حالا این به خود ما بستگی دارد، که با ادامه نقطه‌های پشت سر هم می‌خواهیم به عشق به خدا برسیم یا نه؟ پس من با ورود به کنگره نقطه‌ای در زندگیم پدید آمده که تبدیل آن به خط، دست خودم است، خطی که من را به نفس مطمئنه و خداوند می‌رساند.

سلام دوستان اعظم هستم هم‌سفر حسین
من با خواندن وادی سیزدهم و تصویری که جانشین به‌خوبی به ما نشان می‌دهد، همیشه در ذهنم است و یک شبیه‌سازی برای خودم دارم، به نظر من همه ما دلوی در وجودمان است. قبل از آمدن به کنگره دلو وجودی من پر از ضد ارزش‌هایی مثل کینه، نفرت، حسادت، منیت و … بود. کنگره به دست من یک طناب محکم داد، که هیچ کجا پیدا نکرده بودم، این طناب شامل وادی‌ها، سی‌دی‌ها، کتاب‌ها، نوشتارها است، که باید باگذشت زمان و طی کردن مسیر به انوار الهی برسم و دلو خود را پرکنم، از فرمان‌های الهی و به مرحله ترخیص برسم. وقتی به مرحله ترخیص رسیدم، کار تمام نشده چون پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است، باید همه آموخته‌های خود را در دست بگیرم و به کسانی که راه را گم‌کرده‌اند راهنمایی بدهم، تا در کنار آن‌ها بازهم آموزش ببینم.
ولی برای این‌که خوب دلو من پر از خوبی شود، باید خالی باشد، من باید تمام ضد ارزش‌ها را از خودم جدا کنم، که این کار خیلی سختی است. چون این ضد ارزش‌ها در وجود ما لانه کرد‌ه‌اند، پس‌کار ما سخت است و با تمام وجود برای کندن آن‌ها از وجودمان تلاش کنیم تا موفق شویم.
وقتی در این وادی گفته می‌شود، تمام اطلّاعات در نفس ما باقی می‌ماند و خداوند این‌همه نعمت را در اختیار ما قرار داده تا به تکامل برسیم، پس چقدر خوب است، که هرروز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شویم، چشم‌هایمان را ببندیم و یک پاک‌سازی در وجود خود انجام دهیم و نگذاریم یکسری ضد ارزش‌ها در وجود ما بماند. وقتی روی آن‌ها تمرکز کنیم و در مورد آن‌ها تفکر می‌کنیم و در عمل هم سعی می‌کنیم انجام ندهیم، به جستجوی عمل بپردازیم و چه علمی کامل‌تر و زیباتر از علم کنگره که به ما درس درست زندگی کردن و چگونگی رسیدن به خود و خالق خود را می‌آموزد.
وقتی در ادامه وادی، صحبت از تصویری می‌شود، که انسان گرفتار افکار مخرب و یا مواد مخدر می‌شود، یک‌لحظه می‌ترسم، ولی خیلی سریع به نیرویی که پشتیبانم است، پشتم قرص می‌شود؛ به کنگره و آموزش‌هایش و این متن را با خودم زمزمه می‌کنم: خداوندا، دریا و آسمان و دشت، پوشیده از رقصنده‌های آسمانی است و روح ناآرام من، خواستار رهایی است؛ نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است. خداوندا، تنها تو را می‌ستایم و تنها تو را ستایش می‌کنم ، برای انجام این عمل عظیم؛ شکر، شکر، شکر
نقطه‌ای که در زندگی ما هم‌سفرها به وجود آمد، همان ورود به کنگره بود، حالا این به خود ما بستگی دارد، که با ادامه نقطه‌های پشت سر هم می‌خواهیم، به عشق به خدا برسیم یا نه؟ همان‌طور که آقای مهندس فرمودند: دروازه ورود به قلب خداوند، قلب انسا‌ن‌ها است و انسان‌ها و مخلوقات، سایه خداوند بر روی زمین هستند.
پس من با ورود به کنگره نقطه‌ای در زندگی‌ام پدید آمد، که تبدیل آن به خط دست خودم است، خطی که من را به نفس مطمئنه و خداوند می‌رساند. ادامه دادن این نقطه‌ها هم سخت و هم سهل است. سخت به جهت این‌که اگر من به خودم سختی ندهم گره‌های وجودیم باز نمی‌شود و از تاریکی خارج نمی‌شوم. سهل است چون عشقی که در وجودت است، بدون منت تقدیم مخلوقات خدا می‌کنی و خدا هم چند برابر عشق خود را نصیب ما می‌کند.
ماقبل از این‌که به کنگره بیاییم، به نظر من یک موجود تک‌بعدی بودیم چون قادر به حل مشکلات خودمان نبودیم، ولی وقتی به کنگره آمدیم، در طی یک سال با دستور جلساتی که به ما آموزش داده می‌شود و تمام خطوط زندگی به ما نشان و آموزش داده می‌شود؛ که اگر مشکلی بر ای‌مان پیش آمد، قبل از هر چیز تفکر کنیم، تا راه‌حل درست آن مشکل را پیدا کنیم؛ چون پیدا کردن راه‌حل مهم‌تر از خود مشکل است. اگر ما درست عمل نکنیم، ممکن است مشکل دیگری به آن اضافه کنیم، ولی اگر با تفکر عمل کنیم می‌توانیم، آن را حل کنیم و به درجه بالاتر برسیم، چون هر چیزی کلیدی دارد، فقط باید علم آن را پیدا کنیم.
تأثیری که وادی سیزدهم روی من داشت، این بود که همیشه خطوط را در ذهنم به یاد داشته باشم و بدانم که برای تبدیل‌شدن به یک انسان سه‌بعدی، باید عشق، عقل، ایمان و خمر وجودی خودم را بشناسم و برای خودم معنی کنم، باید بدانم من به چه اندازه از هرکدام از این‌ها رادارم.
عشق:‌ اگر من بخواهم به نهایت عشق برسم، باید اول مخلوقات خدا را با تمام وجود دوست داشته باشم و این دوست داشتن، باید اول در وجود خودم باشد، تا در مرحله بعدی به دیگران بدهم. پس باید از هیچ‌کس کینه به دل نداشته باشم، بدگویی کسی را نکنم، نفرت نداشته باشم، چون این را آموختم که به‌وسیله ضد ارزش‌ها نمی‌توانم به ارزش‌ها برسم.
خط ایمان: یعنی تجلی نور قدرت مطلق در سیما و قلب و احساس انسان. وقتی به‌طرف ارزش‌ها بروم، کم‌کم نار وجودی من تبدیل به نور می‌شود و این نور در سیما و قلب و احساس من نمایان می‌شود.
خط عقل: یعنی کارهای معقول انجام دهیم و فرمان عقل را اجرا کنیم، وقتی کارهای روزمره را انجام می‌دهم، همیشه یک‌صدایی کارهای درست را به من گوشزد می‌کند، شاید این کارها کوچک باشد، ولی گوش کردن به آن‌ها و انجام آن‌ها هم به زندگی‌ام نظم می‌دهد و هم باعث می‌شود، من به‌فرمان عقل برسم و معرفت ، عمل سالم و عدالت را سرلوحه کارهایم کنم.
خط خمر: در قسمت‌های مختلف جسم انسان، چشمه‌ها و نهرهایی وجود دارند، که انواع و اقسام شراب‌های متنوع و بامزه و طعم‌های مختلف را تولید و مورداستفاده کل جسم قرار می‌دهند و من برای فعال بودن این نهرهای وجودم، باید هم ازنظر جسمی به آن رسیدگی داشته باشم، هم ازنظر روانی، یعنی؛ به تغذیه خود رسیدگی کنم، ورزش کنم و خواب کافی داشته باشم و فکر آرامی داشته باشم و تمام فکرهای منفی را از خودم دور کنم، تا بتوانم، ان‌شاءالله تبدیل به یک انسان متعادل و سه‌بعدی شوم.
از خداوند سپاس‌گزارم که من را در مسیر کنگره قرارداد تا رشد کنم.
از جناب آقای مهندس و استاد امین و خانواده محترمی‌شان و کمک راهنمای عزیزم خانم فرزانه، کمال تشکر و سپاس‌گزاری رادارم و از خدا برای این عزیزان بهترین‌ها را خواستارم.

 

نویسنده و تایپ: اعظم همسفر حسین (لژیون ششم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .